چو باز آمد به درگاه سلیمان
صف اندر صف کشیده جمله مرغان
سر خود بر زمین بنهاد بلبل
کمر بسته زبان بگشاد بلبل
سپاس پادشه کرد و دعا گفت
سلیمان را بسی مدح و ثنا گفت
تو آن شاهی که مار و مور و انسان
دد ودام و پری داری به فرمان
ترا زیبد به عالم پادشاهی
که زیر حکم داری مرغ و ماهی
نباشد از تو بهتر شهریاری
کریمی تاج بخش تخت داری
رسول پادشاه بی زوالی
به همت برتر از نقص وکمالی
ز کویت تا گل بی خار روید
چو فراشان صبا خاشاک روید
تراکام و مرادت حاصل آمد
دلت از نور عزت کامل آمد
توئی مطلوب هر جا طالبی هست
دلت از سر معنی گشته سرمست
از آن از خدمتت دوری گزیدم
که خود را لایق خدمت ندیدم
اگر عمرم دهد یزدان ازین پس
غلام حضرتت باشم از این پس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.