گنجور

حاشیه‌ها

اریا در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۰۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۱:

دوستان عزیز شما همگی به ظاهر این شعر توجه کردین در صورتی که این شعر باطن بسیار عمیقی داره و جناب خیام هم به این دنیا اعتقاد داشتند هم به اون دنیا منتها وقتی میگه اینجا به می لعل بهشتی ساز .می یعنی آگاهی .یعنی اینکه توی این دنیا اگه تونستی با اگاهی برای خودت بهشت بسازی توی اون دنیا هم میتونی برای خودت بهشت بسازی ولی اگه نتونستی اونجا هم نمیتونی بهشتی بسازی .دوستان عزیز اگه دقت کنید بهشت اون دنیا ساختنیه نه اینکه جایی باشه و مارو بفرستند داخلش خودمون باید با آگاهی و اشتیاقی که توی این دنیا برای درک کمال به دست میاریم اگه بتونیم از اون اگاهی و اشتیاق استفاده بکنیم همی این دنیامون رو بهشت میکنیم هم اون دنیا بهشت میسازیم

khayatikamal@ در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۲۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۰۱:

بنده این رباعی را با دوستان خود به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 5154

سهیل قاسمی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸:

بیت سوم: پیغام داد که با رندان خواهم نشست. به همین خاطر تمام آبرو و نام من بر پای رندی و دردی کشی از کف رفت، اما او نیامد و با رندان ننشست.
بیت ششم: به خویش یعنی به تنهایی.
به کوی عشق بدون راهنما (واسطه یا شخصی که راه را به تو یاد دهد) قدم مگذار. چون که من بسیار تلاش کردم که به تنهایی این راه را بپیمایم اما نشد.

سهیل قاسمی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹:

بیت چهارم: پس این تابش خورشید و تلاش باد و باران چرا به کاری نمی آیند؟ چرا هیچ لعلی از کان ِ مروّت نمی روید؟
برای کشاورزی (روییدن گیاه از زمین) نیاز به تابش خورشید و تلاش باد و باران است.
می گوید پس چرا سالهاست از زمین ِ انسانیت، لعلی نمی روید؟ پس این ابر و باد و مه و خورشید و فلک چه می کنند؟

سهیل قاسمی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱:

بیت دوم: عمارت (تعمیر و ساختمان). اشاره به آب و خاک و گِل بنّایی است،
زمان بازسازی خانه ی ویران دل آمده است. آب دیده (اشک) ما را بر روی خاک وجود ما (بشر از خاک آفریده شده) بریز و از آن گِلی درست کن برای مصالح عمارت (تعمیر)
بیت سوم: این شرح ِ بی نهایت که از زلف ِ یار گفتند، تازه یک حرف است از هزاران حرف! که قابلیت آن را داشته که در قالب عبارت و کلمات بگنجد.
بیت چهارم: ای خرقه ی می آلود، عجله کن و عیب من را بپوشان که آن پاک ِ پاک دامن به دیدن ِ من آمده است. مبادا عیب های من را ببیند.
بیت پنجم: امروز وقت آن رسیده است که خوبان جایگاه واقعی و شایسته ی خود را بیابند چون آن ماه ِ مجلس افروز برای صدارت آمده است. ماه، مجلس را روشنی خواهد بخشید و جایگاه خوبان را روشن و آشکار خواهد کرد.
بیت آخر. مجلس ِ او (با او نشستن) مانند ِ دریا است. از فرصت استفاده کن و دُرّ ِ دلخواه ات را از این دریا بیاب. تو که زیان رسیده (ورشکسته) بودی، الان وقت تجارت است (که زیان هایت را جبران کنی)

سهیل قاسمی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳:

بیت آخر: مطرب! از گفته های من آواز نغزی بخوان تا (سر ذوق بیایم و باز هم) بگویم. که دوران طرب خودم یادم آمده است.

سهیل قاسمی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴:

بیت آخر باز آمد یعنی دوباره آمد.
با این که حافظ پیمان شکست و ابراز رنجش از یار کرد، لطف و کرم یار را ببین که دوباره با مهربانی و ملاطفت به در من آمد.

سهیل قاسمی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵:

بیت آخر: حافظ از خانقاه به میخانه می رود که شاید به این طریق بتواند از حالت مستی (مذموم) که به خاطر اثرات زهد ریایی به او دست داده، در میخانه خلاصی یابد و هشیار شود.

سهیل قاسمی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵:

مصراع دوم بیت پنجم می گوید شرط لازم برای این که سروش بیاید این است که سروش برود.
بیت، اسلوب معادله است.
برای این که مجموع شوی لازم است که از فکر تفرقه برگردی. همان گونه که باید نخست اهرمن برود تا سروش بیاید

منصور در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷:

ای که از کوچه معشوقه ما میگذری
بر حذر باش که سر میشکند دیوارش
/در آن زمان دیوار کوچه ها تنگ بوده،حافظ میخواهد بفهماند که گذشتن از کوچه معشوق باعث مدهوش شدن تو میشود در نتیجه سرت به دیوار برخورد میکند و میشکند،

یگانه در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱:

کاش حافظ شیرازی می بود و می شنید صدای استاد شجریان را.
شاید هم شنیده ست. ما از زمان و مکان چه می دانیم مگر؟!

گمنام-۱ در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲:

شب روشن
هم نشینی ، با هم بودن و گل گفتن و گل شنیدن
"شب صحبت غنیمت دان و داد خوشدلی بستان
که مهتابی دل افروز است و طرف جویباری خوش"

گمنام-۱ در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۵۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۵:

می گیرد دلم ، گاه از خویش ،گاه از مردمان
می بخشایم هماره، خود و مردم را
دریغا جهان است که سر آشتی ندارد.
" جهانا ! مپرور چو خواهی درود
چو می بدروی پروریدن چه سود؟؟"

روفیا در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۵۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۵:

جهانا شگفتی ز کردار تست
هم از تو شکسته هم از تو درست
هر گاه دلتان از روزگار گرفت، از مردمان و گاهی حتی از خودتان، به یاد این بیت بیفتید تا هم دیگران و هم خود را ببخشید، تا هر چه زودتر با دنیای اطراف خود به صلح برسید...

محمد طه در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:

خموشید خموشید ، خموشی دم مرگ است
هم از زندگی است این که ز خاموش نفیرید
سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان، در مورد این بیت این طور به نظر میرسد که جناب مولانا خبر از شلوغی و سر و صدا یی داده است که در تمام دوران حیات نفس جبرا همراه آدم هست و تا قبل از مرگ نفس وجود دارد و در مصرع بعد یادآوری میکند که دلیل این که آدم از خاموشی و سکوت متنفر و بیزار است این است که نفس در حال زندگی است و نمرده است و بعد از موت نفس دیگر کسی از این خاموشی و سکوت متنفر نیست.
خموشید خموشید ، خموشی دم مرگ است
هم از زندگی است این که ز خاموش نفیرید
یا علی

شب در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲:

درود بر دوستان،
می تونید معنی "صحبت" در دو مصرعی که به کار رفته رو بهم بگید؟
ممنون

هیچ در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۹:

به نظر بنده تنها جایی که بر اندیشه حافظ خرده وارد است در همین غزل نهفته، چنان که خود معترف می شود که تا قبل از سرایش این غزل عالم را در صلح و اینک در جنگ می بیند و این در حالی است که بنیان هستی بر پایه تضاد میان جنگ و صلح است و عالمی را بدون وجود هر یک هرگز نمی توان متصور شد!
گر طالب صلحی و گر طالب جنگ
گویمت هم دنگی و هم مایه ی ننگ
دانی که کیست آن یکی رنــد زرنگ
آنکه می نوشد و رقص کند به چنگ
#نیستی_در_هستی

بیداد زنگانلی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۵۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸:

عالی بود . عالی

بیداد زنگانلی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۵۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۱:

مدتهاست این رباعی توی ذهنمه . ما چقدر زمانیمون رو بخاطر هیچ و ÷وچ از دست میدیم . . .

عدنان در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۴۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲ - گفتار اندر فضیلت خاموشی:

آرایه که در بیت آخر این شعر است واقعا تاثیرگذاره، یک حسن تعلیل برای سکوت مرد دانا که سعدی علت آن رو سوختن شمع از زبان میداند

۱
۳۴۴۴
۳۴۴۵
۳۴۴۶
۳۴۴۷
۳۴۴۸
۵۵۶۹