برمک در ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۵۴ دربارهٔ خیام » نوروزنامه » بخش ۲۰ - یاد کردن تیر و کمان و آنچه واجب بود درباره ایشان:
نخست کس که تیر و کمان ساخت گیومرت بود، و کمان وی بدان روزگار چوبین بود بی استخوان، یکپاره ، و تیر وی کلکین با سه پر، و پیکان استخوان، پس چون آرش وهادان بیامد بروزگار منوچهر کمان را بپنج پاره کرد هم از چوب و هم از نی، و بسریشم بهم استوار کرد، و پیکان آهن کرد، پس تیراندازی ببهرام گور رسید، بهرام کمان را با استخوان یار کرد و بر تیر چهار پر نهاد، و کمان را توز پوشید،
به به چه زیبا
ابوتراب. عبودی در ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳۰:
باسلام و عرض ادب محضر استادان گرانقدر و فرهیخته یاران همراه با گنجور.
...دل بُـوَد دروازه ی عرش خدا
اینچنین فرمود:علَی العرش إستَویٰ
چشم دل گر از بصیرت وا شود
گوشِ جانت لنتــرانــی نشنود
آن زمان هر سو که بنمایی نظر
جز جمال حق نمی بیند بصر
هر دم و هر بازدم آید نـــدا
یا عبادی: هست این لبیک ما...
بوستان فاطمه،س،
چند بیت از مثنوی بوی یوسف،ع، تقدیم محضر شما استادان فرهیخته و گرامی.
با احترام ابوتراب عبودی
افسانه چراغی در ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۸:
ظاهرا مولانا این غزل را در هجر شمس سروده.
nabavar در ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۴۲ در پاسخ به فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۲:
فاطمه بانو ” سام گرامی“
یکی بنده تازانهٔ شاه را
ببرد و بیاراست درگاه را
سپه را ز سالار گردنکشان
جز از تازیانه نبودی نشان
چو دیدی کسی شاخ شیب دراز
دوان پیش رفتی و بردی نماز:
خیمه ی شاه را از دیگر سپاهیان با تازیانه ی شاه متمایز میکردند. یکی از پیشکاران تازیانه شاه را به سردرِ خیمه آویخت تا سپاهیان بدانند که بارگاه شاه کدام است،چون نشانه ی دیگری نبود که استراحتگاه شاه را از دیگر سپاهیان تمیز بدهند ، و هر که این تازیانه ی عاج نشان را با دنباله ی بلند آن می دید جلو میدوید و بر درگاه شاه سجده می کرد
افسانه چراغی در ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۷۸:
جناب سهراب پورناظری این غزل شورانگیز را زیبا و مستانه اجرا کردهاند.
nabavar در ۸ ماه قبل، شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۳۷ در پاسخ به فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۲:
فاطمه بانو ” سام گرامی “
همی آب گردد ز داد تو شیر:
دل شیر از نعره ی تو به لرزه در می آید
مهراد عبدی در ۸ ماه قبل، شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۳۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:
درود بر خیام بزرگ
جلال ارغوانی در ۸ ماه قبل، شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۰۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸:
در سخن عاشقی شیخ اجل پادشاست
شیوه سعدی زهر شیوه دیگر جداست
مجید بیگی در ۸ ماه قبل، شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۲:
من فکر کنم این ابیات اشاره دارد به ظهور آقا امام زمان (عج)
افسانه چراغی در ۸ ماه قبل، شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۵۵ دربارهٔ بهاء ولد » معارف » جزو اول » فصل ۱:
افلاکی در مناقبالعارفین از قول همسر مولانا آورده: در خانه ما چراغ پایهای بود که به طول قد آدمی ساخته بودند. همانا که حضرت مولانا از اول شب تا طلوع فجر بر سر پای ایستاده، معارف حضرت بهاءولد را مطالعه میکرد.
افسانه چراغی در ۸ ماه قبل، شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۴۵ دربارهٔ ابوالفضل بیهقی » تاریخ بیهقی » مجلد ششم » بخش ۲۸ - بر دار کردن حسنک، بخش سوم:
یکی از زیباترین و خواندنیترین بخشهای تاریخ بیهقی، همین داستان بردار کردن حسنک وزیر است که ابوالفضل بیهقی به شیوایی بیان کرده است.
جگرآور به معنی دلاور و پردل و بیباک است و به همین شکل درست است.
افسانه چراغی در ۸ ماه قبل، شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۲۸ دربارهٔ ابوالفضل بیهقی » تاریخ بیهقی » باقیماندهٔ مجلد پنجم » بخش ۱ - دیباچهٔ الحاقی:
ابوالفضل بیهقی از درستنویسترین و راستگوترین تاریخنگاران است و قلم شیرین و دلنشینی دارد.
افسانه چراغی در ۸ ماه قبل، شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۱۳ دربارهٔ سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۷۱ - در بیان آن که سراجالدین مثنویخوان شبی در خواب دید که چلبی حسامالدین قدس سره بر سر تربت مقدس مطهر مولانا قدسنا اللّه بسره العزیز ایستاده بود و این مثنوی را در دست گرفته خوش به آواز بلند و ذوق تمام میخواند و در شرح مدح این نظم مبالغهها میفرمود. بعد رو به سراجالدین کرد و گفت «میخواهم که این مثنوی را بعد از این همچنین خوانی که من میخوانم» و در اثنای آن ابیات دیگر در وصف این کتاب از خویشتن میفرمود. چون بیدار شد از آنهمه ابیات همین یک بیت در خاطرش مانده بود. «هرکرا هست دید این را دید----- که برین نظم نیست هیچ مزید». همین بیت را چون بر این وزن است جهت تبرک در میانهٔ ابیات نبشته شد:
باتوجه به دو بیت بعد، باید "پا" درست باشد.
جلال ارغوانی در ۸ ماه قبل، شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۰۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:
آوازه عشق وشعر سعدی
عالم بگرفت ودر جنان فتاده
پرویز شیخی در ۸ ماه قبل، شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۲۱ در پاسخ به همایون دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰۲:
دوست محترم ، مولانا ایران و توران یا همان ترکستان را به کف تشبیه کرده است
سُلگی قاسم . در ۸ ماه قبل، شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷:
شاه مصرع این غزل:
چرا این همه حرص حرفای یاوه دیگران را میخوری؟
او همه عیب تو گیرد تا بپوشد عیب خود....
مهری رزمجو در ۸ ماه قبل، شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۹:
بیت اول
تا: به محض اینکه، همین که...
بیت دوم
در توضیح صورت بیجان بودن بیت قبل گفته شده، اگر مرا صورتی بیجان دیدی که سکوت کرده، چنین نیست که فراموش شبب شود که از یاد تو خاموش شوم، بلکه از فکر کردن در اوصاف تو سرگشته و حیران شدم و تحیر باعث سکوت من شد!
بیت سوم
دور از تو در میان گلزار حتی شبی به خواب نرفتم که هرجایی بودم، انگار بیابان و خارزار است و آسودگی نداشتم.
بیت پنجم
در آتش رنج عشق تو بودم، اما از شدت عشق و علاقهام به تو حال ابراهیم ع را داشتم که گویا میان باغ و گل و ریحانم.
محمد خراسانی در ۸ ماه قبل، شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۲۰ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۷ - در توحید:
بیت آخر در تازیانه های سلوک به دین صورت است
بی زبانان نیز خواهی تا تورا خوانند، پس / من سنایی با زبانی چون سنان چون خوانمت
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۸ ماه قبل، شنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۵۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۲:
یکی بنده تازانهٔ شاه را
ببرد و بیاراست درگاه را
سپه را ز سالار گردنکشان
جز از تازیانه نبودی نشان
چو دیدی کسی شاخ شیب دراز
دوان پیش رفتی و بردی نماز
اهالی گنجور
لطفا منظور و مفهوم این ۳ بیت را بیان کنید.
سپاسگزارم
برمک در ۸ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۰۴ دربارهٔ خیام » نوروزنامه » بخش ۲۰ - یاد کردن تیر و کمان و آنچه واجب بود درباره ایشان: