گنجور

حاشیه‌ها

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۸ ماه قبل، جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۵۳ در پاسخ به nabavar دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۹:

ناباور گرامی

سپاس بیکران از شما.

توضیحات شما رو که خوندم این به ذهنم رسید که منظور از مصرع دوم رفتن و مهاجرت جوانان از اون دِه بود و کسانی که به جا مانده بودند افراد سالخورده ای بودن که پای رفتن و پرِ پروازی برای مهاجرت از دِه نداشتند!

جلال ارغوانی در ‫۸ ماه قبل، جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۴۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۲ - فی نعت سید المرسلین علیه الصلوة و السلام:

جناب پرویز شیخی هر چه که مطابق میل شما نباشد نباید رد کنی وبگویی این شعر از سعدی نیست

ضمنا جناب پیلتن بوستان کلا مثنوی است  دقت کنید کدام غزل ؟ کجای آن دچار سکته شده؟

این بیهودگویی شما مرا به یاد این سخن صائب می اندازد که می فرماید پسته بی مغز اگر لب وا کند رسوا شود.

حداقل اگر خود را سعدی شناس می دانید این کلام استاد را بر خود بخوانید

نادان را به از خاموشی نیست واگر این بدانستی نادان نبودی.

 

 

کوروش در ‫۸ ماه قبل، جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۲۹ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۱:

ور نشنوی خذوه فغلوه پای دار

 

یعنی چه

nabavar در ‫۸ ماه قبل، جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۴۲ در پاسخ به فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۹:

فاطمه بانو

بماندند پیران ابی پای و پر

بشد آلت ورزش و ساز و بر

به نظر میرسد منظورش اینست که : همه رفته بودند فقط پیرهای  بی دست وپا مانده بودند،  پهلوانان و آنانکه زورمند و قدرتمند بودند رفتند و ساز و برگ زورمندی هم  برچیده شد.

“ بر ” باید برگ باشد که به مناسبت شعر”  بر “ بکار رفته.

nabavar در ‫۸ ماه قبل، جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۱۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۹:

فاطمه بانو

که یزدان ورا یار به اندازه باد

غم و مرگ و سختی بر و تازه باد

گویا می گوید: خداوند تا آنجا  یاری کند تا او همیشه با غم و مرگ و سختی روبرو باشد و درگیر

hafez . در ‫۸ ماه قبل، جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۰۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۵۵:

میتونم اینجا هر معنی شعری رو نمیدونستم بپرسم و دوستان پاسخ بدن؟

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۸ ماه قبل، جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۳۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱۰:

یکی  آتشی دید  رخشان  زِ  دور

بران سان که بهمن کند شاه سور

 

اشاره به جشن سده در ۲۰ بهمن دارد که ۵۰ شب و ۵۰ روز, باهم سد(صد) روز تا جشن نوروز دارد که آتش باشکوهی توسط خود شاه و درباریان برپا می شده است.

مهراد عبدی در ‫۸ ماه قبل، جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۰۷ در پاسخ به فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۳:

درود بر شما بسیار تفسیر عالی بود

آرش خیرآبادی در ‫۸ ماه قبل، جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸:

بنمود «مه» وفا از این جا
واژه ی «مه» در مصرع اولِ بیتِ اول، جا افتاده است.

میوند ر. خویشکی در ‫۸ ماه قبل، جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۳۷ دربارهٔ فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۴:

با درود. وزن درست این شعر «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن» است.

میوند ر. خویشکی در ‫۸ ماه قبل، جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۳۳ دربارهٔ اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۹:

با سلام و درود. رکن اخیر هر یک از ابیات این شعر سه هجایی است، به نظر بنده وزن شعر «فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن» باشد.

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۸ ماه قبل، جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۴۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۹:

که یزدان وُرا  یار به اندازه باد

غم و مرگ و سختی بر و تازه باد

مصرع اول به چه مانا ست?

گزنفون در ‫۸ ماه قبل، جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۳۶ در پاسخ به کورش دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰۸:

اگر از عروض شعر فارسی چیزی نمی‌دانیم سکوت عین فضیلت است. در این مصراع هجای پنجم که بلند است به جای دو هجای کوتاه آمده که از اختیارات شاعری است و نه تنها روا است بلکه بخصوص در شعر خراسانی بسیار متداول است و در دیوان شمس هم صدها و بلکه هزاران نمونه دارد.

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۸ ماه قبل، جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۳۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۹:

بماندند پیران ابی پای و پر

بشد آلت ورزش و ساز و بر

گنجوریان مصرع دوم را راهنمایی کنید. سپاسگزارم 

آلت ورزش?

آلت بر?

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۸ ماه قبل، جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۳۰ در پاسخ به nabavar دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۹:

ناباور گرامی, بسیار سپاسگزارم 

 کاملا درست است.

میگه این مردم اینقدر خر و احمق بودند که بجای اینکه در تکاپوی پذیرایی از پادشاه کشور بشوند, بلانسبت خر که یک جا می بندند و تکون نمی خورد, بِرّ و بِر فقط تماشا کردند!

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۸ ماه قبل، جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۲۶ در پاسخ به nabavar دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۹:

ناباور گرامی, بسیار سپاسگزارم 

 

عرب عامری.بتول در ‫۸ ماه قبل، جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۱۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۰:

درود دوستان

این غزل از غزلهای عاشقانه و بسیار زیبای سعدی ست، که سعدی با مطلع بسیار زیبایی آغاز میکنه:

*خجسته است صبح کسی که تو به او التفات کنی وکامیاب است کسی که آن روز، تو از مقابلش عبور کنی و بهش توجه کنی.

 

*بنده ای که مطیع تو باشه، بنده نیست آزاد است و دلکش است آن سرزمینی که تو به آنجا سفر کنی.

*دیگر نبات را نخرد، مشتری به هیچ

حتی اگر یک تبسم به قدر شکر داشته باشی، مشتری دیگه سمت نبات که نماد کل شیرینی و حلاوت هست نمیره.این جزء در برابر کل چقدر زیبا و پر معناست.

*ای سرچشمه نور و ای سایه ی همای سعادت و خوشبختی، برای ما نگاهی و التفات کوچکی از سمت تو کافیست.

چقدر زیبا اینجا هم آفتاب رو منشا خیر و سعادت دانسته سعدی، و هم سایه رو. سایه ای که ناشی از عدم تابش آن خورشید سعادت باشه آن سایه تاریک هم محل سعادت هست.

*تو هر چقدر که به من بی توجهی و جفا کنی، من دوستی و وفای خود را ذره ای از تو کم نمی کنم.

*حتی به من اگر ذره ای توجه کنی، مسلم و حتمی بدان که در برابر این مقدار توجه، سرم را به پایت... مقابلت می اندازم.(قدر شناس بودن خودش رو داره میگه)

*من یک عمر هست که هر شبم را با یاد تو به صبح می رسانم، ولی تو هر شب میخوابی که دل به سکوت شب بسپاری. شبهای پریشان خودش رو در برابر شبهای ساکت و پر آرامش معشوق داره میذاره.

*در کل عالم، وجهه و چهره و توجهم به سوی تو است و وای اگر این توجه را تو از من برگیری و چهره از من بگردانی...

*گفتی خیلی زود به حال تو توجه میکنم، آری میدانم، ولی آن زمان توجه می کنی که من دیگر مرده ام و تو توجه به قبر و آرامگاه من میکنی.(التفات یار رو نوش داروی بعد از مرگ سهراب میدونه )

*بعد خودش داره جواب میده به این بیت بالا، که ای سعدی! در میدان عشق شرط عاشقی و بلاکش ِ معشوق بودن اینه که خودت رو سپرِ تیرِ سرزنشها و ملامتهای این راه کنی

*و بعد یک راهکار میده که: ای دانا، ای حکیم، یک سپری از عقل برای خودت داشته باش که از تیر و نیزه طنازی و رعنایی معشوق در امان باشی.

غمزه به معنای چشم بر هم زدن معشوق هست.سعدی پیشنهاد میکنه اگر میخواهی دچار و مبتلای طریق عشق نشی، پس یک سپر عقل برای خودت مهیا کن.

غزلی زیبا و عاشقانه که در انتهای غزل سعدی با یک بیت ، کل ابیات عاشقانه رو به مصاف عقل فرستاده.

موید باشید.

امین آب آذرسا در ‫۸ ماه قبل، جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۰۲ در پاسخ به فرادست دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۰:

ابیاتی که به شعری اضافه شده اند چطور؟

مثل بیت "چو ایران نباشد تن من مباد / بدین بوم و بر زنده یک تن مباد" که به شاهنامه اضافه شده

در حقیقت تغییر صورت نگرفته. فقط اضافه شده

۱
۲۹۱
۲۹۲
۲۹۳
۲۹۴
۲۹۵
۵۴۹۴