همایون در ۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۴:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۸:
عرفان و رازورزی نزد جلال دین همانا پهلوانی انسان است این سلاله از آیین مهر و بازنویسی فرهنگی آن بدست فردوسی و بازیابی فلسفی و عرفانی آن با هوش و زیرکی ابن سینا و سهروردی و دیگران بر جا مانده است
همین ویژگی بدست پهلوانان بکار گرفته شده و سرزمین ایران را تا کنون نگهبان بوده است
عارف همانا پهلوان است و پهلوانی بدون عرفان نزد ایرانیان معنی نمی دهد
هر چند این معنیها در طول زمان رشد میکند و هر دوره شکل و نمود ویژهای به خود میگیرد
مثلاً مقام فنا نزد جلال دین فنا در دوست است که میان دو انسان صورت میگیرد در حالیکه پیش از او فنا به عنوان آخرین مرحله عرفان فنا در ذات خداوند است
رضا ساقی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۳:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۲:
ای دل به کوی عشق گذاری نمیکنی
اسباب جمع داری و کاری نمیکنی
مخاطب این غزل نغزوزیبا دل شاعراست واگویه ای گلایه آمیز ازسستی واهمال کاری دل درپرداختن به عشق که حافظ شیرین سخن آن راباعبارات لطیف ونکته دار درقالب این غزل ریخته است. اغلب شاعران ازدل گله وشکایت می کنند که چرا هرچه دیده می بیند دل ازآن یادمی کند وصاحبش رادچارعشق وغم واندوه می کند امّا دراینجا حافظ مثل همیشه دست به کاری حافظانه زده ودل را تشویق به عشقبازی وگذربه کوی عشق می کند.
درنظرگاه حافظ، بی دردی دردبزرگیست وکسی که ازعشق بیبهره باشد حتّا اگربه موفقیّتهای بزرگی دست یابد چونان طبل میانتهی و سنج پرهیاهویی بیش نیست. به باورحافظ اگرکسی صد بارهم آب حیوان خورده باشد چون عشقی دردل اونباشد باید برایش نمرده نمازمیّت خواند که درحقیقت مرده ای متحرّک بیش نیست.
گُذار: عبور
"اَسباب عشق" خُرده شوقی وسرسوزن ذوقیست که دردل همه ی آدمیان به ودیعه گذاشته شده وهمگان می توانند به رایگان باهریک از پدیده های پیرامونی شامل گیاهان،حیوانات وآدمیان ویا خالق خویش به عشقبازی بپردازند.
معنی بیت: ای دل، همه چیز برای شروع عشقبازی مهیّاست کافیست عزم کوی عشق کنی واز این موهبت ارزشمند بهره مند گردی افسوس تنبلی می کنی وبا ورود به کوی عشق دست به کارعاشقانه ای نمی زنی!
ای دل مباش یکدم خالی زعشق ومستی
وانگه برو که رستی ازنیستی وهستی
چوگان حُکم در کف و گویی نمیزنی
باز ِظفربه دست وشکاری نمیکنی
چوگان: چوب سرکجی که با آن توپ چوگان را به حرکت درمی آورند.
گویی بزن: توپی بزن، عشق به بازی چوگان تشبیه شده است ) کنایه ازاینکه مِهر به ورز، دلی بباز،نظربازی کن)
حُکم: فرمان
"چوگانِ حکم" کنایه ازاینکه نوبت وفرصت بازی دراختیارتوست.
باز: پرنده ی شکاری
بازِظفر: پیروزی به "باز" تشبیه شده اس.، "دل" قدرت شکارکردن ِ موفّق ِخوبریان را دارد این قدرت به بازظفر تشبیه شده است
معنی بیت: ای دل نوبت بازی ازآنِ توست تافرصت بازی داری همّت کن چوگان را فرودآر وتوپی بزن بازی عشق رابا دلدادگی وعشق ورزی آغازکن. دریغ که قدرت شکار داری وخوبرویی شکارنمی کنی وعاشق نمی شوی!
خنگِ چوگانیّ چرخ اَت رام شد درزیرزین
شهسوارا چون به میدان آمدی گویی بزن
این خون که موج میزند اندر جگر تو را
در کار رنگ و بوی نگاری نمیکنی
معنی بیت: ای دل، این خونی که درمیان توجریان دارد ودرجگر توموج می زند حیف است که به کار نمی گیری ورنگ وبوی خوبرویی را رنگین ترنمی کنی!
عاشق این قدرت را داردکه باخون سرخ دلش، بازاردلبری ِ زیبارویی را رونق دهد، گرمتر سازد وجلوه ای دیگر بررنگ وروی اوبخشد.
رنگ خون دل ماراکه نهان می داری
همچنان درلب لعل توعیان است که بود
مُشکین از آن نشد دَم خُلقت که چون صبا
بر خاک کوی دوست گذاری نمیکنی
مُشکین: خوشبوی و معطّر
دَمْ: نفَس
خُلق: خوی
معنی بیت: ای دل، ببین که نَفَس بادصبا باگذاربرکوی معشوق چگونه عطرآگین شده است؟ تو تونیزهمانندصبا اگربه کوی عشق گذاری بکنی خوش نفس ومعطّر می شوی.
چوبادعزم سرکوی یارخواهم کرد
نفس به بوی خوشش مُشکبار خواهم کرد
ترسم کز این چمن نَبَری آستین گل
کز گلشنش تحمّل خاری نمیکنی
آستین: قسمتی از جامه که از شانه تا مچ دست را میپوشاند. درقدیم به سبب گشادبودن آستین لباسها از آن مانند جیب استفاده می کرده اند. دراینجا به معنای دامن آمده است.
آستینِ گُل: یک دامن گل
معنی بیت: ای دل توکه ازگلشن ِ عشق وعاشقی، تحمّل سوزش یک نیش خار رانداری بیم آن دارم که نتوانی با یک دامن گل ازاین گلشن بیرون روی. کسی سزاوارتصاحب گل است که تحمّل نیش خار راداشته باشد.
دوام عیش وتنعّم نه شیوی عشق است
اگرمعاشرمایی بنوش نیش غمی
در آستین جان تو صد نافه مُدرِج است
وان رافدای طرّه ی یاری نمیکنی
نافه: کیسه ی کوچکی که زیر شکم نوعی آهوی آهویِ نرِ ختایی وجود دارد و مُشک از آن خارج میشود.
مُدْرِج: پیچیده شده،جاسازی شده
طرّه: موهایی که به قصددلبری بر پیشانی ریزند.
معنی بیت: ای دل، درمیان جان توصدها نافه ی معطّربه ودیعه گذاشته شده دریغاکه آنها بلا استفاده مانده وتوآنهارانثارگیسوان خوبرویان نمی کنی! ای دل ساختارتو برای عاشقی ودلدادگیست افسوس که ارزش خودرانمی دانی وکاهلی می کنی!
بگسرطرّه ی مه چهره ای وقصّه مخوان
که سعد ونحس زتاثیرزهره وزهل است
ساغرلطیف ودلکش و می افکنی به خاک
و اندیشه از بلای خماری نمیکنی
ساغر: جام شرابِ پر
اندیشه نمی کنی : پروایی نداری نگران نمی شوی
خماری: ، ملامت و کسالتی که از ننوشیدن به موقع شراب پدیدآید.
معنی بیت: ای دل ساغرلطیف ودلکش جام شرابی دردست داری وآن رانمی نوشی وبه خاک می افکنی! آیا توازملالت وکسالت ننوشیدن شراب پروایی نداری ونمی ترسی؟ کنایه ازاینکه : ای دل ،جام لبالب ازباده ی ناب عشق دراختیارداری وآن رابه خاک می ریزی...
وضع دوران بنگرساغرعشرت برگیر
که به هرحالتی این است بهین اوضاع
حافظ برو که بندگی پادشاه وقت
گر جمله میکنند تو باری نمیکنی
باری: به هر حال، به هر جهت.
معنی بیت: ای حافظ بروشِکوه وگلایه ازبی توجّهی شاه مکن تمام دوستان واطرافیان کمربه خدمتگزاری پادشاهِ وقت بسته وبه اوخدمت می کنند امّا توخودرا کنارکشیده ودررکاب پادشاه خدمت نمی کنی بنابراین تونباید انتظارتوجّه وعنایت داشته باشی.
این بیت مقطع غزل گواه روشن دیگری برشهامت، شرافت نفس وفرزانگی حافظ است. این بیت وسایرابیات اینچنینی بیانگراین نکته ی قابل تامّل هستند که حافظ هرگز ازروی چاپلوسی یا درمدح پادشاه یا وزیری شعرنمی گفته بلکه هرآنچه که درمدح آنها سروده تماماً سرریزاحساسات وعواطف درونی وتحتِ تاثیر روابط عاطفی ودوستیِ صمیمانه بوده است وهرگاه که این رابطه بنابه دلایلی روبه تیرگی می نهاد ویابه دلیل رخداد اتّفاقاتی، مناعت وشرافت طبع حافظ موردتهدید قرارمی گرفت حافظ باکمال بی باکی و آزادگی وروحیّه ی رندانه ای که داشته خودراازجریان رابطه کنارمی کشید وشجاعانه دست رد به سینه ی پادشاه یاوزیرمی زد. گرچه این جسارت ورندانگی، گهگاه تبعات وپیامدهای ناگواری نیز مانند توبیخ، قطع مقرّری ووظیفه ی ماهانه ومنزوی شدن و.... را برای حافظ رقم می زد لیکن اوکسی نبود که شرافت وعزّت نفس خودرا به این بهانه ها زیرپاگذاشته وبه قول خود یوسف مصری را به کمترین ثمنی بفروشد.
ما آبروی فقروقناعت نمی بریم
با پادشه بگوی که روزی مقرّراست
مانی جوادی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۵۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۴ - حسد کردن حشم بر غلام خاص:
لطفا این اشتباه های تایپی را اصلاح کنید:
ور سالت را بسی فایدههاست
به:
ور سوالت را ...
چون سگان کوی پر خشم و مهیب
به:
چون سگان کوی پر چشم و مهیب
این خراب آباد در چشم شماست
ورنه ما را ساعد شه ناز جاست
به:
ورنه ما را ساعد شه باز جاست
جغد چه بود خود اگر بازی مرا
دل برنجاند کند با من جفا
به:
دل بیازارد ...
بازم و حیران شود در من هما
جغد کی بود تا بداند سر ما
به:
جغد کبود تا بداند سر ما
مانی جوادی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۳۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۴ - حسد کردن حشم بر غلام خاص:
سلام، لطفا این مصرع اصلاح شود:
مالک ملک نیم من طبلخوار
به:
مالک ملکم نیم من طبل خوار
تنها در ۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:
ضد دنیاترین و آخرت طلبانه ترین غزل حافظ...
خواندن این غزل در هر صبح و شام برای دل کندن از دنیای فانی و میل به جهان باقی مفید است!
مصیب مهرآشیان مسکنی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۳۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۲:
با سلام قافیه آخر به عقیده من گردانیم می باشد
چون تمثیل فلک را خیام فانوس خیال ذکر نموده است. و فانوس خیال وسیله ای بود که چندین قرن را طی کرد تا سینما شد و مادر سینما و تصویر متحرک فانوس خیال می باشد که ساخت خود خیام بود و او بران نسان دادن سیارات بگرد خورشید چراغدانی مانند چهار اینه هایی که چراغ کالسکه شده بود و در زمان بچگی های ما در باغ های اعیان در روستاها روی یک ستون میله ای نسب بود که باغبان موظ بود غروب انهارا روشن کند و هما چراغ ها با امدن برق برقی شد ویک لامپ برق در ان روشت میشد .
اما فانوس خیال خیام سه بعد ان از ماده تاریکی بسته بود و در یک بعد یک عدسی نصب شده بود که نور را هزار برابر میکرد پس خیام بجای مدار سیارات بتعداد هر سیاره یک صفحه که یک گوی بتناسب ان سیاره در لبه صفحه نصب بود و یک دسته هندلی داشت که وقتی می چرخواندی ان صفحات نسبت به منظومه خود می چرخید که از روی ان صفحات ساعت اختراع شد و اولین ساعت ها دارای برجی بلند بودند و وزنه ای بود که با نیروی انسانی ان را به بالا می بردند و ان وزنه در عرض بیست و چهار ساعت به زمین می رسید و چرخ وپر ساعت ها را می چرخاند.
اما فانوس خیال که با نیروی انسانی می چرخید کرات را به دور شمع و یا شعله چراغ می چرخیدند و وقتی ماه در مقابل خورشید قرار می گرفتند یا زمین در مقابل ماه خسوف و کسوف آنها در روی دیوار قابل مشاهده بود که کم کم به جای کرات تصور و مجسمه انسان و یا اسب قرار دادند و شد وسیله سرگرمی اعیان و اشراف که کم کم سینما را از روی ان تصاویر متحرک ساختند پس اولا خیام خیلی بزرگتر از ان است که در یک رباعی که سه قافیه کلا دارد دو قافیه را تکرار نکرده ولی چکن گذشته ها اصلا فانوس خیال را ندیده چون مختص کاخ های امپراطور و رجال سیاسی بود گرادان برایشان مفهومی نداشته رباعی را تحریف و انحراف داده اند لذا استدعا دارم که ان را گردانیم نمایید که من شاعری پر تیراژ هستم که بیست هزار غزل سروده ام و هیچ واژه ای را بدون تحقیق نگفته و نخواهم گفت شاعر اشاره شاعر را می فهمد این رباعی اگر گردانیم رود بسیار به ابروی حضرت خیام تمام میشود. و عزیزان اگر در باره دستگاه فانوس خیال تحقیق نمایندرحق به این شاگرد خود میدهند...
محسن,۲ در ۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۲۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۴:
رخانش چو گلنار و لب ناردان
ز سیمین برش رسته دو ناروان
مصرع دوم : برسینه اش دو پستان چون انار روئیده است
ناصر در ۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:
صالح جان
مثل اینکه لا را گفته ای الالله یادت رفت
إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ (2) إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ
می گوید به استثنائ کسانی که صبر می کنند و ایمان دارند و مثل شما صالح هستند
پس کسانی هم پیدا می شوند که در حال خسران و زیان نیستند.
آرام نوبری نیا در ۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۱۱ دربارهٔ اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۲۰ - دعا:
با سلام،
در بیت هشتم مصرع اول بجای « بمنا » ، « بنما » صحیح است.
صالح در ۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:
سلام به عاشقان ادب
بیت سوم مصرع اول "هرکه آمد به جهان نقش خرابی دارد" اشاره به آیه دوم سوره والعصر دارد. ان الانسان لفی خسر. همانا انسان همواره در حال خسران و زیان است و اشاره دارد که انسان از روز اول متولد شدن در حال ضرر است،یعنی عمرش هر لحظه رو به پایان است.
کامیار فرقان پرست در ۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۱۹ - تفسیر این خبر کی مصطفی علیه السلام فرمود لا تفضلونی علی یونس بن متی:
در مصرع دوم بیت دوم بنظر حسیب بمعنای محاسب زیباتر باشد.
شقایق عسگری در ۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۴۲ دربارهٔ ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۲۸:
چشم از جهان دوخته و مهر همچون خورشید افروخته... بسیار زیبا
کامران جوهری در ۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۱۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب ششم در قناعت » بخش ۱۵ - حکایت در معنی آسانی پس از دشواری:
کامران: موضوع این شعر مشخصا در رابطه با "عشق و شور و مستی" است، در واقع می بایست در "باب سوم" بوستان گنجانده می شد و ارتباطی با باب ششم (در قناعت) ندارد.
سایه های بیداری سایه های بیداری در ۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:
سواد بنده در حدی نیست که بتوانم در مورد این غزل ،
کلامی عرضه کنم که به درد سروران گرامی بخورد .
لذا به همین چند خط اکتفا می نمایم .
تقریباً کاملترین نظری که بین نظرات گرامیان دیدم ،
نظر جناب آقای « رضا » می باشد که هم مبسوط بود و هم جامع .
البته منظورم این نیست که بی نقص بود .
اما از همه بهتر بود .
برخی نظرات هم ، بیشتر تخیلات بودند تا نظر .
برخی از بزرگواران نیز شعر حافظ را با اصول کافی و بحارالانوار و رسالۀ
فلان شیخ اشتباه گرفته و افاضات فرموده اند .
شعر یک هنر است . هنری که هر کسی قادر به انجامش نیست .
و تأویل و تفسیر شعر نیز ، هنری است که هر کسی را جایز نیست .
البته سعی و کوشش در ورود به مبحثی و اعلام نظر در آن مورد ،
نشانی از جرأت است که قطعاً بنده چنین جرأتی را در خود نمی بینم .
ولی دلیلی هم نمی بینم در صورت داشتن جرأت ، تخیلات خود را
به پای شعر حافظ بنویسم و آن را تأویل و تفسیر بنامم .
و در آخر :
از همۀ سروران و گرامیان که اظهار نظر فرمودند تشکر و قدر دانی
میکنم .
کامران جوهری در ۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۹:۱۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب ششم در قناعت » بخش ۱۵ - حکایت در معنی آسانی پس از دشواری:
در بیت "به موسی، کهن عمر کوته امید/ سرش کرد چو دست موسی سپید" واژه "موسی" دو بار تکرار شده، بار اول در معنای "موتراش" و بار دوم در معنای "حضرت موسا". جالب است که واژه "موس" اول حتی در فرهنگ بزرگ سخن (انوری) هم نیامده. این واژه در زبان کُردی کاملاً رایج بوده و در معنای "چاقوی تیز موتراش" کاربرد دارد.
محیا در ۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۴۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:
این سایت یعنی گنجور محشره واقعا ممنون.
و همچنین استاد شهریار عزیز ک نظیر ندارند و می فرمایند : زندگانی گر کسی بی عشق خواهد من نخواهم/راستی بی عشق زندادن است بر من زندگانی
بهزاد علوی (باب) در ۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷۱:
در بیت 12 سمت راست همچنان که (سپاهان) و (حجاز) و (عراق) در کمان آمده اند
بهتر است که در مصرع سمت چپ هم (خراسان) در کمان ئوشته شود
مهدی ابراهیمی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳:
{ر(وزِ)} وَصلِ دوستداران یاد (باد)
یاد (باد) آن {ر(وز)گاران} یاد (باد)
"حافظ"
به باد رَفتن و وَز یدَن ی
به ر(وز) و ر(وز)گاران
بهبه
احمدرضا ضیایی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۲:
بیت اول این رباعی به گونه دیگری نیز نقل شده است:
هر ذره که در هوا و در هامون است
کیخسرو و کیقباد و افریدون است.
همایون در ۶ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۴:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰۴: