عاقبت از عاشقان بگریختی
وز مصاف ای پهلوان بگریختی
سوی شیران حمله بردی همچو شیر
همچو روبه از میان بگریختی
قصد بام آسمان میداشتی
از میان نردبان بگریختی
تو چگونه دارویی هر درد را
کز صداع این و آن بگریختی
پس روی انبیا چون میکنی
چون ز تهدید خسان بگریختی
مرده رنگی و نداری زندگی
مرده باشی چون ز جان بگریختی
دستمزد شادمانی صبر توست
رو که وقت امتحان بگریختی
صبر میکن در حصار غم کنون
چون ز بانگ پاسبان بگریختی
کی ببینی چشم تیرانداز را
چون ز تیر خرکمان بگریختی
زخم تیغ و تیر چون خواهی کشید
چون تو از زخم زبان بگریختی
رو خمش کن بینشانی خامشی است
پس چرا سوی نشان بگریختی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.