گنجور

حاشیه‌ها

بهزاد علوی (باب) در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷۱:

در بیت 12 سمت راست همچنان که (سپاهان) و (حجاز) و (عراق) در کمان آمده اند
بهتر است که در مصرع سمت چپ هم (خراسان) در کمان ئوشته شود

مهدی ابراهیمی در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۵:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳:

{ر(وزِ)} وَصلِ دوستداران یاد (باد)
یاد (باد) آن {ر(وز)گاران} یاد (باد)
"حافظ"
به باد رَفتن و وَز یدَن ی
به ر(وز) و ر(وز)گاران
به‌به

احمدرضا ضیایی در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۲:

بیت اول این رباعی به گونه دیگری نیز نقل شده است:
هر ذره که در هوا و در هامون است
کیخسرو و کیقباد و افریدون است.

احمدرضا ضیایی در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲۹:

این رباعی به گونه دیگری نیز نقل شده است:
ای دل نفسی به دوست همدم نشدی
در خلوت کوی یار محرم نشدی
مفتی و فقیه و صوفی و دانشمند
این جمله شدی ولیک آدم نشدی.

ف.ص در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:

سلام
ممنون از زحماتی که برای این سایت میکشین که دیگه رسما به سایت مرجع تبدیل شده و بخاطرش بهتون تبریک میگم.
ممکنه بیت آخر رو برام معنی کنید؟
در واقع آخرین کلمه درمانند به معنای درمان شدن هست
یا در مانند به معنای درمانده شدن.مثل دو بیت قبل ترش
ممنون

سعید در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۲۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۴:

معنی مصراع
زسیمین برش رسته دو نارون
چیست ؟
با تشکر از اساتید محترم

آیدین آذری در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱:

من از بیت آخر اینطور برداشت می‌کنم که حافظ این تغییر شرایط و اصطلاحاً برگشتن ورق را به این شکل بیان می‌کند که یک زمان این من بودم که با اشعار خودم عراق و فارس را درنوردیده بودم ولی امروز آنها هستند که من (شهر من) را متصرف شده‌اند. بر این اساس احتمالاً در مصرع آخر تبریز و بغداد به عنوان پایتخت آن روز فارس (ایران) و عراق برای پرهیز از تکرار و برای زیبایی بیشتر شعر و جور شدن قافیه آمده است.

اکبر khayat۱۴۹۳@gmail.comا در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۰۲ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۹۷:

واقعاً این بیت چه پر معناست: "دندان ما ز خوردن نعمت تمام ریخت اندوه روزی از دل ما کم نمی شود" غم فردا ، نگرانی، ناشکری و.... همگی از خصلت های ما انسانهاست. با توکل بر خداوند متعال و تلاش، می توان بر مشکلات فائق آمد و بنده سپاسگزار خداوند بود. انشاء اله همه در این راه قدم برداریم و کارهای خود را به خدای متعال واگذار کنیم که او بصیر و بینا به احوال ماست.

رضا از کرمان در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰۷:

با سلام خدمت تمامی دوستان
از ابراز عقیده تمامی سروران این نکته ظریف استنباط میگردد وان علاقه مفرط ایشان به حضرت مولاناست که هریک میخواهد ایشان را به نوعی به بخشی از جامعه ربط دهند در صورتی که پیام اصلی مولانا رهایی از همین قید وبند هاست وکسی که خود را شاگرد مکتب ایشان میداند نباید در این موارد ورود کرده وبحث نماید وبقول حضرت حافظ جنگ هفتاد ودو ملت همه را عذر بنه //چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند خداوند در قران کریم بارها به حضرت رسول فرمان داده بگو من بشری مثل شما هستم واقعا چه دلیل داشته که خداوند این دستور را موکدا به ایشان داده تا به ما ابلاغ کند از منظری یعنی اینکه بواسطه عدالت خدایی به هریک از ما نوع بشر فرصت بیدار شدن وزنده شدن به روح خدایی را عطا کرده ولی حیف که عمر عزیز را صرف مباحث حاشیه ای میکنیم واین را بدانید که در پیشگاه الهی هرکس مسیول اعمال خود است حال در هر مقامی باشد این شعر ایشان نیز بعنوان حسن ختام خالی از لطف نیست
صد هزاران دام ودانه ست ای خدا // ما چومرغان حریص مبتلا
دم به دم ما بسته دام نوییم // هریکی گر باز وسیمرغی شویم
میرهانی هردمی ما را وباز //سوی دام نو رویم ای بی نیاز
مادر این انبار گندم میکنیم // گندم جمع آمده گم میکنیم
می نیاندیشیم آخر ما به هوش //کاین خلل در گندم است از مکر موش
لطفا بقیه این مثنوی را خودتان مطالعه فرمایید حق نگهدارتان باد

نادر.. در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۳:

این کله را بده
سری بستان..

نادر.. در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:

فریاد ز دست نقش، فریاد
و آن دست که نقش می‌نگارد....

مهدی ابراهیمی در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۳:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶:

خیالِ خالِ تو با خود به خاک خواهم بُرد
که تا ز خالِ تو خاکم شود عبیرآمیز
"حافظ"
آن شَه‌سوار را بنگرید که چگونه بَر تَرکِ خالِ خود جهیده و به یالِ خیالَ ش چنگ و تکیه زده و به ناز و کرشمه در عرصه ی وهم و حُسن به طنّازی میبالد و می‌‌رقصد و هر طرفَ ش‌ می برد و آن گاه در تا و فرود ی به چابُک‌ ی، رقصَ ش را به پابازی بر آهنگِ حرفِ خ رانده و در(ج) و جان ی به پایانَ ش می برد تا مشام تربتِ پاکِ خود و جانِ مان را عطرآگین و عبیرآمیز گرداند.
در واقع نیز جلوه ی بو چنین بوده که پس از در مشام رفتنِ آن سحرانگیز، چَشم، ناگهان بر هم فُتاده و دم ی در کالبد فرو رفته و جان ی بر زبان به بر و آفرین جاری می‌گردد.
{(خ)(یالِ)} {(خ)(ا)لِ} تو 《با》 {(خ)ود} به {(خ)(ا)ک} {(خ)و(ا)هم} بُرد
که 《تا》 ز {(خ)(ا)لِ} تو {(خ)(ا)کم} شود {عبیر(آ)میز}"
خیا
لِ خا
لِ تو
(با) خود
به‌خا
ک خوا
هم بُرد
که (تا)
زِ خا
لِ تو
خاکم شود عبیرآمیز"
و ما نظّارگانِ زمان در کناره یِ میدان، مفتونِ این همه زیبایی و رعنایی.
(جان)
در نعلِ سمندِ او شکلِ مهِ نو پیدا
وز قدِ بلندِ او بالایِ صنوبر پست
"حافظ"
پی نوشت:
فقط آهنگَ ش را در خیال نجوا کنید و رقص و حالتَ ش را ببینید و بشنوید.

صادق در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۴۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱:

تند باد میتونه به مفهومه بدِ روزگار یا سرنوشت تلخ رو هم داشته باشه

صادق در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۳۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱:

بیت اول طوفان که بیاد میوه رسیده و نارس رو به زمین میندازه منظور اینه که تر و خشک با هم میسوزند ..ترنج نارس منظور سهرابه
بیت دوم:این بیت به ظاهر ساده مفهوم بسیار زیبایی داره ابتدا معنی رو میگم و در قسمت بعد مفهوم....مصرع اول میگه که ما این طوفانی که باعث افتادن ترنج نارس شده رو یک بلا میدونیم درصورتی که شاید طوفان، کاری که طوفان میکنه رو انجام داده ...مصرع دوم:از طرف دیگه قدرت طوفان رو ستایش میکنیم که توانست ترنج نارس رو از روی درخت به زمین بندازه درحالیکه شاید نبایست این کار رو انجام میداد چراکه هیچ سودی نداشت
منظور کلمات... تندباد:رستم
نارسیده ترنج:سهراب
افتادن از درخت:از دنیا رفتن
مفهوم :مایی که این داستان رو داریم میشنویم میگم که چه انسان سنگدلیه رستم که پسر خودش رو کشت درصورتی که شاید بهترین تصمیم رو گرفته باشه/از طرف دیگه میگیم خدا رو شکر ما این طوفان قدرتمند(رستم)رو داریم که هر میوه ای رو متونه زمین بندازه یعنی هرکسی دشمن ایران زمین باشه رو نابود میکنه -چون سهراب تمام یلان ایران رو شکست داده بود و ایران در موقعیت بسیار خطرناک وناامید کننده ای بود-البته شاید نبایست این کار رو انجام میداد چون سهراب یک ایرانی بود و مخصوصا اینکه از خون خود رستم بود..
بیت سوم:شاید زیبا ترین بیت همین بیت سوم باشه که معنای بسیار زیبایی هم داره
داد:عدل و حق
بیداد دو معنی داره:شکایت - بی عدالتی
مصرع اول دو معنی میتونه داشته باشه
یک:اگه مرگ حقّه و عدله پس شکایتت از چیه؟
دو:اگه مرگ حقّه و عدله پس بی عدالتی چیه(منظور اینه که واقعا عدالت اینه که سهراب بمیره و رستم زنده بمونه؟)
مصرع دوم:از اون چیزی که حقه و سرنوشته انسانه براچه اینهمه گریه و زاری و شکایت میکنی
معنا و مفهوم سه بیت ابتدایی☝️

علی در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۲۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:

سمعی اِلی حُسن الاغانی
مَنْ ذا الّذی جَسّ المثانی:
گوش من به آوازها و سرودهای زیباست
کیست که تارهای ساز را مالش دهد

علی در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۵۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۵:

قد شابه بالوری حمار
عجلا جسدا له خوار:
خری شبیه مردم شده است. گوساله‌ی مجسمیست که بانگ گاو دارد.

صادق در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۴۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱:

سلام
درمورد خواسته دوستمون که گفته معنی ابیات رو هم بذارید باید بگم که به نظر من برای فهمیدن مفهوم اشعار فردوسی ابتدا باید طرز تفکر و نوع بینش فردوسی رو بدونید اونموقع شاید بدون کمک گرفتن از لغت نامه یا شخص خاصی،بتونید شاهنامه رو متوجه بشید و سعی میکنم در پست بعدی مفهموم یک به یک ابیات رو از نظر خودم براتون درج کنم

یکی (ودیگر هیچ) در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵:

به نام او
اول اینکه از نظر وزن شعر زهی ماه زهی ماه
زهی باده همراه را می طلبد
دوم اینکه معنی باده همراه را اگر نمی دانید چرا نمی پرسید؟؟ و تز اراپه می دهید بادهء حمراء نه از لحاظ معنی و نه وزنی مناسبتی ندارد
بادهء همراه هزار معنی مربوط دارد که شما یکی از این معانی را نیافته اید بنابراین بگردید تا بیابید وگرنه در جهل خویش تا ابدالدهر بمانید بهتر است

علی سهرابی در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۱۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:

برخیز بُتا، بیا ز بهر دل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزهٔ می بیار تا نوش کنیم
زان پیش که کوزه ها کنند از گل ما
این رباعی به احتمال زیاد از مختاری غزنوی شاعر سخنور قرن پنجم است.
اما مهمتر اینکه از نظر فرم و معنا میتوان آن را جزو رباعیات خیامانه دانست.

رضا ساقی در ‫۶ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۱:

بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
حافظِ فرزانه دراین غزل زیبا یک الگوی رفتاری حافظانه ای برای سعادت ونیکبختی ارایه می دهد. الگویی که پیشنیازآن رهایی ازغم وآماده شدن برای پذیرش شادمانیست. شادی درنظرگاه حافظ، تنها خندیدن دایمی و خوشگذرانی نیست بلکه زندگانی متفکّرانه، عشق ورزی وجستجوی حق وحقیقت است. دراین الگوی رفتاری رضابه داده دادن،قناعت ومهمترازهمه دل سپردن به عشق است که آدمی رابه سرمنزل سعادت رهنمون می سازد. یک آدم شاد هزارباربهتر وباکیفیّت ترازیک آدم عبوس، عبادت می کند بهتر عشق می ورزد وبهترمی تواند بردَم غنیمتی ودرلحظه زندگی کردن تمرکزکند. کسی که به خرسندی رسیده ودارای چهره ای خندان است درزدودن غم واندوه غمدیدگان ،پاک کردن اشک دیگران ونشاندن لبخند برلب آنها بسیارتاثیرگذارتر وموفّق تراز دیگران عمل می کند وحافظِ فرهیخته دراین غزل ناب وحکمت آمیز می خواهد مارابا این الگوی سعادت بخش آشناسازد.
نکته: مسئله ی لطیف وظریفی که با دقّت نظر به‌دست آید.، جمله ی لطیفی که در شخص تٲثیر کند و مایه ی انبساط خاطر شود.
خون خوری : غصّه و اندوه می خوری، خودرابه رنج وعذاب دچارمی کنی
روزیی ننهاده: آن چیزی که سهم تونیست وبرای تو مقدّر نشده است.
معنی بیت: این مسئله ی لطیف ودقیق را بادقّت بشنو وبپذیرتا بدینوسیله توانسته باشی خودرااز دام غم واندوه نجات دهی مسئله این است که تومی بایست بدانی که اگرمدام درحسرت بدست آوردن چیزی باشی که سهم تونیست وبرای تومقدّرنشده بی گمان دررنج واندوهی بی پایان گرفتارخواهی شد. باید درقدم اوّل ازآنچه که داری رضایت داشته وشکرگذار باشی وسپس برای رسیدن به کمال قدم بعدی رابرداری. بدون رضایت وسپاسگزاری ازداشته ها، به رنج واندوهِ حسرتِ نداشته ها گرفتارشده وازجاده ی نیکبختی منحرف خواهی شد.
رضا به داده بده وزجبین گره بگشا
که برمن وتو دراختیارنگشادست
آخرالامرگل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
آخرالامر: سرانجام
سبو: کوزه ای که درآن شراب یاآب ریزند.
معنی بیت: به هرموفّقیتی که برسی عاقبتِ کار روزی رخت بربسته ازاین جهان به جهانی دیگرخواهی شتافت وجسم تو تبدیل به گِل زیرپای کوزگران خواهدشد شایسته آن است که امروز که فرصت داری کوزه ی دل وجان را ازشراب عشق ومعرفت پرکن بنوش ،وبه دیگران بنوشان که تنها راه نیکبختی همین است.
به می عمارت دل کن که این جهان خراب
برآن سراست که ازخاک مابسازدخشت
گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است
عیش با آدمی ای چند پری زاده کنی
بهشتت هوس است: توراهوس بهشت در سر است
آدمی ای : آدمیزاده ای.
پری زاده: پری نژاد، کنایه اززیبارویان
معنی بیت: اگرازآن آدمیان هستی که آرزوی بهشت رفتن درسرتوست درهمین چندروزه فرصتی که داری باپرداختن به عیش وعشقبازی بازیبارویان درهمین جا بهشت راخَلق کن. بی تردیددرآن دنیا نیزاگربهشتی بوده باشد ازآن ِ کسانی خواهدبود که سبوی جان پرازباده ی عشق و شادمانی کرده،خودنوشیده به عیش پرداخته وبه دیگران نوشانیده اند نه ازآنِ کسانی که به جای نشستن باشاهد،عبوس نشسته ، یارضابه داده نداده وروزی ننهاده طلب کرده وبه جای نشاندن لبخند برلب دیگران، باتندخویی اشکی برگونه ی آنهانشانده است.
زمیوه های بهشتی چه ذوق دریابد؟
هرآنکه سیب زنخدان شادی نگزید
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگراسباب بزرگی همه آماده کنی
به گزاف: از روی مبالغه وبسیار خواهی، بیهوده وعبث
معنی بیت: نشستن برجایگاه بزرگان،فرهیختگان ووارستگان، تنهابابلندپروازی ولاف وگزاف گویی میسّرنمی شود بایدسعی وتلاش کنی، ،باید شاگردی ِ استاد کنی وهمه ی آنچه راکه برای بزرگ بودن لازم وضروریست فراهم کنی تاشایستگی گرفتن مزد رابه دست آوری.
سعی نابرده دراین راه به جایی نرسی
مزد اگرمی طلبی طاعت استاد ببر
اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان
گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی
اجر: پاداش، ثواب
خسرو: شاه.
دل افتاده: عاشق و دل از دست داده.
معنی بیت: ای پادشاه شیرین سخنان ونوشین لبان، اگربه عاشق ِ خویش که همچون فرهاد، درعشق تودل ازدست داده وشیداشده است التفاتی بکنی بی تردید اجروپاداش زیادی نصیب توخواهدشد.
یارب اندردل آن خسروشیرین انداز
که به رحمت گذری برسرفرهاد کند
خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات
مگر از نقش پراکنده ورق ساده کنی
خاطر: دل، قلب، ضمیر
رقم پذیرفتن: صورت گرفتن
فیض: بهرمندی ازلطف واحسان خداوند.
هیهات: افسوس، هرگز
نقش پراکنده: تصویرهای گوناگون،رنگارنگ ومتفرقّه. هوسها وآرزوها یابُتهای گوناگونی که درصفحه ی ذهن آدمی شکل می گیرند.
"ورق" کنایه ازذهن یاخاطر
ساده کردن: دراینجا کنایه ازپاک کردن افکارمتفرّقه
معنی بیت: زمانی که خاطر ودل وجان تو، ازهوسها وآرزوها ومِهربُتان لبالب است هرگزاز لطف واحسان خداوندی بهره مند نخواهی شد برای پیدا کردن شایستگی ولیاقت، می بایست صفحه ی ذهن خودرا ازافکار متفرقّه وگوناگون پاک کنی.
زفکرتفرقه بازآی تاشوی مجموع
به حکم آنکه چوشداهرمن سروش آمد
کار خود گر به کرَم بازگذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی
معنی بیت: ای حافظ اگرامورات خودرابه خداسپرده وبه اوتوکّل کنی اگربه لطف و احسان خداوند اطمینان داشته وامیدوارباشی چه بساکه لطف خدا شامل حال توگردد وازبخت واقبال خداداده عشرت ها بکنی.
تورا که حُسن خداده هست وحجله ی بخت
چه حاجت است که مشّاطه ات بیاراید؟
ای صبا بندگی ِخواجه جلال الدین کن
که جهان پرسَمن و سوسن آزاده کنی
معنی بیت: ای باد صبا اگربرای خواجه جلال الدّین تورانشاه (وزیرباکفایت شاه شجاع ودوست صمیمی حافظ) خدمتگری کنی ازصفای باطن اوبهره مندمی شوی وجهانی را می توانی به گلشن به تبدیل کرده وهمه جارا پر از گلهای سوسن ویاسمن کنی.
توبدین نازکی وسرکشی شمع چگل
لایق بندگی خواجه جلال الدّینی

۱
۲۵۹۱
۲۵۹۲
۲۵۹۳
۲۵۹۴
۲۵۹۵
۵۵۲۷