گنجور

حاشیه‌ها

arad در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۴:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰ - بیان آنک کشتن و زهر دادن مرد زرگر به اشارت الهی بود نه به هوای نفس و تأمّل فاسد:

با سلام. اینکه عارف عزیز نوشته از مولانا نباید بت ساخت کاملا درسته.خود مولانا یک مبارز و بت شکنه.اما کسانی که واقعا به دنبال حقیقت هستند و خود شناسی ( که سرتاسر مثنوی در یک کلام آینه ایست برای شناخت خودمان و رهایی از من ذهنی و یافتن من واقعی و جاودانه و خدایی) اصلا با مولانا کاری ندارند.مولانا 800 سال پیش فوت کرده.تمام.ما با مثنوی کار داریم. اما به نظر بنده حقیر که مثنوی را یک بار کامل مطالعه کرده ام این داستان تنها موردی بود که در ابتدا بنده را هم اذیت کرد.خیلی سخته از درون این پوسته مغر انرا دریابیم.بنده نیز با نظر انتقادی ازش گذشتم و بقیه مثنوی را خواندم.گفتم بگذار ببینیم در ادامه مثنوی چه میگوید.وقتی دوباره برگشتم به این داستان کمی بیشتر متوجه شدم.و سپس به مرور کامل درک کردم(با عنایت به دیدگاه کلی که از کل مثنوی بدستم امد).اما اعتراف میکنم این داستان فقط ان قسمت کشتن زرگر بد نماست.شوک اور است.مولانا خودش هم متوجه هست و میگوید : گر بدی خون مسلمان کام او
کافرم گر بردمی من نام او
می‌بلرزد عرش از مدح شقی
بدگمان گردد ز مدحش متقی اما اگر حکیم را فرمان خدا و زرگر را زیبایی فانی این دنیا و نفس خودمان بدانیم و ان دختر را خودمان که کشش به دنیا دارد در نظر بگیریم(که دقیقا منظور مثنوی همین است) انگاه راه ازاد شدن از این کشش متدی هست که باید بیابیم تا اول درک کنیم فانی بودن دنیا و به دنبال ان این کشش و میل را و سپس براحتی از این نفس بمیریم و دوباره زنده شویم.تولدی دوباره.یافتن من واقعی.همان من که تا 6-7 سالگی با ان "من" زندگی میکردیم و نمیدانستیم.اما این بار اگاهانه.و این اگاهی لذتی دارد که با هیچ لذتی قابل مقایسه نیست.غزلیات مولانا شاهد چنین لذتیست.زندگی در عشق.بی کینه.دلی سرشار از عشق و خدا و ملایک.انگاه رندگی یک سرور و لذت مدام و هوشیاری مدام ومرگ ادامه زندگی خواهد بود.درک هر دو.مرگ و زندگی.چون قبلا مردن(مرگ نفس و منیت)را تجربه کرده.و سپس زاده شدن.این اگاهی زیستن در لذت مدام خواهد بود. عاشقان آنگه شراب جان کشند
که به دست خویش خوبانشان(وابستگی ها) کشند

ایمان‌باقری در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵:

منظوراز‌مدعی‌در‌مصرع‌اول‌شیطان‌میباشد.مثلا‌درمیان‌انسانها‌وادیان‌روحانیونی‌هستندکه‌چون‌درس‌دین‌وفقه‌واصول‌را‌فقط‌خوانده‌اند‌پیش‌خودشان‌این‌تفکرغلط‌را‌میکنند‌که‌بین‌خداوندوانسانها‌قراردارند.درصورتیکه‌فقط‌سواددارند‌نه‌علم.درراه‌سلوک‌وعرفان‌واقعی‌اصلا‌قدم‌نگذاشته‌اند‌و‌مدعی‌هستند‌که‌آنها‌فقط‌میتوانند‌آخرت‌انسانها‌را‌آبادکنند.اسرار‌عشق‌ومستی‌نیز‌برای‌هرکسی‌قابل‌فهم‌نیست‌.منظورازای‌دوکلمه‌اسرار‌وادی‌عشق‌و‌وادی‌طلب‌است.اگر‌مصیبت‌نامه‌عطاررا‌هر40‌داستان‌را‌بخوانید‌دقیقا‌میتوانید‌منظورازاین‌بیت‌را بفهمید.ازآن‌طرف‌میفرماید‌اسرار(هرکه‌رااسرار‌حق‌آموختند مهرکردندودهانش‌دوختند)پس‌بارندی‌نوشته‌شده‌که‌هرکسیکه‌اهل‌خرد‌واندیشه‌نباشد‌نتواند‌معنای‌واقعی‌این‌بیت‌را‌درک‌کند‌ومستی‌را‌به‌می‌خوارگی‌و...تشبیه‌کند.مدعی‌یعنی‌شیطان.

مجید در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۵ - جواب خرگوش نخچیران را:

چرا دیگر تفسیر و شرح ابیات گذاشته نمی شود؟ دوست عزیزی فرهاد نام ا اینجای داستان را خوب می نوشتند. چرا ادامه نمیدهند؟

سیما در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:

با سلام
میخواستم از دوستی که تفسیر و شرح غزل توسط دکتر ابراهیمی دینانی را در برنامه معرفت پیشنهاد و معرفی کرده بودند، تشکر کنم. برای خود من خیلی کمک کننده بود در جهت فهم و درک این غزل پرمعنی و علاوه بر آن فکر می کنم ابهام ایجادشده (با توجه به حاشیه هایی که نوشته شده و ارتباط این شعر با سروده شاه ولی) را رفع می کند. درواقع هیچ طعنه ای در بیت اول وجود ندارد و معانی فروتنی و ارادت و طلب را می رساند.
نکته بعد که میخواستم با دوستان درمیان بگذارم تجربه شخصی خودم است. یک بار به خاطر درد باطنی (با توجه به توضیحات زیبای استاد دینانی) به یک طبیب مدعی که اتفاقا به خود لقب "حافظ" داده و اسم و رسمی نیز به پا کرده بود (است) مراجعه کردم. آن فرد هیچ کمکی نتوانست به من کند. باز عبرت نگرفته و بنا به پیشنهاد دوستی به فرد دیگری که شهرتی در زمینه درمان معنوی به هم زده بود مراجعه کردم این بار کارم بی ضرر نبود و با انجام راهکار او به خود لطمه جسمی وارد آوردم که هنوز هم بهبود نیافته. غرضم از مطرح کردن این تجربه این بود که کلا حضرت حافظ ضمن این که خود دارد از یک پیر یک انسان کامل یک ولی استمداد می طلبد اما از این نیز نهی می کند که دردمان را پیش کسی که فقط ادعا دارد ببریم و به نوعی هشدار می دهد که طبیب مدعی کم نیست و نکته دیگر همچنان که استاد دینانی فرمودند باید از غیرحق صرفنظر کرد تا نظر خدا و ولی خدا شامل حال گردد. و چقدر حضرت حافظ این حکایت را خوش ادا کرده است وقتی می گوید "بی معرفت مباش که در من یزید عشق، اهل نظر معامله با آشنا کنند" خیلی نکته مهمی هست. لذا وقتی می فرماید "باشد که از خزانه غیبم دوا کنند" فاعلش همان "آنان که" در بیت اول است همان اهل نظر؛ همان ها هستند که به اذن الهی به خزانه غیب دسترسی دارند. اصولا کسانی که با گوشه چشم درد آدم را دوا می کنند به دل نگاه می کنند و نیاز نیست چیزی و کلامی به زبان آورده شود. همین تفالی که به دیوان حافظ می زنیم، بحث نیت قلبی در میان است. خودش نظر می اندازد.
از اساتید و دوستان گرامی بابت طولانی شدن حاشیه عذرخواهی می کنم. با سپاس

محمد حسین قضاوی در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۱۰ دربارهٔ ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

در بیت اخر بر رهگذر کویت با وزن شعر تناسب ندارد فلذا نزدیک ترین واژه برای اصلاح ان رهگذار است که متناسب با وزن شعر باشد

محمد قضاوی در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۰۸ دربارهٔ ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

بیت اخر رهگذار کویت به وزن شعر تناسب دارد نه رهگذر

عین. ح در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۰۹ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۷ - نالهٔ بهار در زندان:

مصراع آخر این شعر، مطلع قصیده‌ای از خاقانی است که می‌گوید:
قحط وفاست در بنهٔ آخر الزمان
هان ای حکیم پردهٔ عزلت بساز هان

محمد در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۰۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴:

سلام، بنده با نظر خانم مهشید موافقم، می در اشعار عارفانه ذکر و یاد خداوند است حال چه ذکر لسانی باشد یا قلبی و یا تلاوت قران، برای عارفان حقیقی یاد و ذکر و تلاوت قران نوشیدن آنها با جان و روح خود است، در این مرحله کسب انس حقیقی با خالق دست داده و خلسه و مستی ای از یاد دوست به عارف دست می دهد که تمام لذات جسمانی حکم کاهی در مقابل کوهی دارد و تا فردی خود این را تجربه نکند پی به این حقایق نمی برد.
اشعار حافظ و مولانا را با تفسیر صحیح آن مطالعه کنید.

رامین در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۵۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۴:

بابک عزیز
کاش روزی برسد که نیازی به توهین به همنوعان خود نداشته باشیم. حضرت استاد سخن میفرماید: آن طرف اختیار کن که بی آزارتر باشد. نفرمود آسان تر باشد. در جای دیگر می فرماید: من چگونه شکر این نعمت گذارم که زور مردم آزاری ندارم.

جلال الدین محمد مهرابی در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۱۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

نی = نیستی
نی تفاسیر زیادی داره که یکی از مهترین آنها به معنای نیست شدن است
انسانی که به مقامی برسه که منیت خود رو کنار بگذاره همه جایی عزیز و محترمه هم برای انسانهای شاد و هم غمگین و در این راه سختیهایی هست که هر کس به اندازه فهم خود درک میکنه
مثلا
سینه خواهم شرحه شرحه
هر کسی از ظن خود
...

برهان در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۸:

تفسیرش چیه؟

رضا در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۱۸ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۹۳:

سلام ، داریوش اقبالی نیز این دو بیتی را در ترانه داد از این دل اجرا کرده است.

هادی در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۴۵ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۹۴:

چه طور میتونم معنی این شعر بددنم؟چون بعضی جاها متوجه نمیشم

سعید رضایی در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰۹:

درود خدا بر تمامی صادقان، که راهی جز این راه نیست.
به نقل از عیسی مسیح روح الله؟ هدف از خلقت تولدی دوباره است.درود دورانها بر قلمت ای مولانا که چه زیبا تولدی دوباره را توصیف کرده ای، تو گویی که مسیح از شنیدن این بیت به عمق بیشتری از تولدی دوباره و فترت انسان پی برد .
آری چون ز دیار کافری (منظور چه کسی میتواند باشد جز عیسی مسیح روح الله)عشق مرا ربوده است

Ata در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۳:

با سلام خدمت همه عزیزان، اگر از دوستان آگاه لطف کنند و خلاصه ای از معنی این شعر و اینکه کلیت آن راجع به چیست بنویسند ممنون میشوم بنظر بسیار شعر اسرار آمیزی است ... با سپاس

عارف در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدید‌کنندگان را:

سوی تیغ عشقش آ ننگزنان
صد هزاران جان نگر دستک‌زنان

سید محسن در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۱۹ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:

یک بیت مانده به آخر----چشم تنگت،ترک تاز و حاجبت.......---درست است

سید محسن در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۰۴ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:

کار با یک ویرگول درست میشود----ای که میگوئی مشو دیوانه زلفش، بگو----تا نجنباند نسیم صبحدم زنجیر ما----خطاب شاعر به شخص گوینده است و به از او میخواهد که بگوید به نسیم صبحگاهی......---را مناسبت ندارد

سید محسن در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۵۸ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶:

بیت آخر مصرع دوم----هر دم سواد این سخن آبدار ما---درست است

سید محسن در ‫۵ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۵۶ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶:

در مورد مصرع اول بیت سوم عقلم بجائی نرسید---اما در مورد مصرع دوم با تصحیح فاصله کار درست میشود---جز-درد-یارما---مطلب---در--دیار ما---ودر بیت آخر----پا بر سواد مردمک دیده می نهد----درست است

۱
۲۲۱۶
۲۲۱۷
۲۲۱۸
۲۲۱۹
۲۲۲۰
۵۵۱۹