گنجور

حاشیه‌ها

محمدحسین محمدحسین در ‫۷ ماه قبل، شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۵۳ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۵ - قصه زنگی با پهلوان گرشاسب:

فقط تفسیر هوش مصنوعی رو داشته باش! ظاهرا هنوز اونقدر بالغ نشده که بتونه داستان های منظومی مث این رو درست درک کنه خخخخ 

ولی خیلی عالیه که گنجور داره هر روز قابلیت های جدید به سایت اضافه میکنه دمتون گرم! 

اسدی تو این بخش داره به شکل هنر مندانه ای قدرت واکنش یا اصطلاحا رفلکس ابرانسانی گرشاسپ رو بتصویر میکشه! علارغم شتاب فرابشری زنگی سیاه پهلوان براحتی جلوش رو میگیره! و باز ما اینو تو ادامه داستان داریم و گرشاسپ اینجا با تنی پوشیده از زره براحتی شتابش به زنگی غلبه میکنه! این توانایی گرشاسپ ریشه در اسطوره های کهن ایرانی و خصوصا داستان گرشاسب و گندروا داره که توش گرشاسپ چنان بسرعت حرکت میکنه که هر گامش به اندازه هزار گام است و از نیروی گام هایش آتش زبانه میکشه! پس میبینیم که گرشاسپ عملا یه جور سوپرمن باستانی در اساطیر ایران بوده معادل هراکلیس یونانی و ثور اسکاندیناوی و شاید حتی قوی‌تر! 

جلال ارغوانی در ‫۷ ماه قبل، شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۴:

سعدی دل عالمی ربودی

از گفته دل کش شکر بار

احمدرضا نظری چروده در ‫۷ ماه قبل، شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۳۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۶ - حکایت دانشمند:

بنده محترمانه به گردانندگان گنجور عرض می کنم برای اینکه عقل وخرد انسانی را نادیده  نگیریم  ومتون ادب فارسی را اینگونه خوار وذلیل نکنیم، مصلحت آن است که معانی تماما غلط واشتباه هوش مصنوعی را ازذیل گنجور حذف نمایند.هوش مصنوعی حتی یک بیت ازاشعارفردوسی وسعدی ومولانا را که من دیده ام، درست معنا نکرده است. شما چه اصراری دارید که بر ترویج آشفته گویی هوش مصنوعی. 

همین اولین بیت این داستان نادرست معنی کرده است.

فقیهی کهن جامهٔ تنگدست

در ایوان قاضی به صف بر نشست

هوش مصنوعی: فقیهی با لباس کهنه و فقیرانه در صفی که در ایوان قاضی تشکیل شده بود، نشسته است.

به صف برنشستن  را قرارگرفتن درصف معنی کرده است و فکر کرده دانش آموزان را به صف کرده اند.حتی هوش مصنوعی نمی داند که این کهن جامه تنگدست خود سعدی است. سپاسگزار میشوم که هوش مصنوعی را به کلی ازذیل گنجور حذف نمایید. تااینکه زحمات چندین دهه شما کم بها نگردد.سپاس

 

 

 

بیقرار در ‫۷ ماه قبل، جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵:

یوسف گم گشته ام نآمد به کنعان جان من

گُلْسِتان کی می شود این کلبه ی احزان من

 

گفته بودی حال دل بِه می شود ، اما نشد

این سر شوریده گشته گوئیا مهمان من

 

بس بهاران دیدم و بر تخت این زیبا چمن 

رنگِ چترِ گل ندید این مرغک خوشخوانِ من

 

دور گردون باب میل ما نشد ، حتی برای لحظه ای

گوئیا یکسان شده هم حال و هم دوران من 

 

گرچه بر اسرار غیب واقف نباشم نازنین 

جملگی یکسان بُود پیدا و هم پنهان من 

 

هستیَم را بر فنا برده، هجوم سیل غم 

پس کجا خوابش ربوده نوحِ کشتیبان من 

 

من به شوق ِ کعبه ات آواره ام در کوه و دشت

تیر مژگانت خلیده بر کف ایمان من 

 

بُعد و قُربِ ره نباشد عاشقان را در حساب 

رُخ متاب از دیده ام ، که این بُود پایان من 

 

از فراقش گشته ام همچون هلال نازکی  

گرچه آگه بوده است او ، از غم هجران من 

 

بی قرارا در شب تنهائی و هجران او 

فاصبروا بما عصابتکم بخوان ، قرآن من 

 

#رضارضایی « بیقرار »

حبیب شمسی در ‫۷ ماه قبل، جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۲۷ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۳:

درود بر فرهیختگان

در بیت 11

بودم ز مهرش ذره ای بودم ز بحرش قطره ای     خورشید بس تابان شدم دریای بی‌پایان شدم

در بیت 6 با "دادم بدو این خانه را بر درگهش دربان شدم" نگرش عطا را می پذیرم

 

محمدامین بیگدلی منش در ‫۷ ماه قبل، جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۱۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱:

و آن که را پادشه بیندازد کسش از خیل خانه ننوازد

نَنْوازد

برمک در ‫۷ ماه قبل، جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۵۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۶۲:

امروز دو مرده پیش گیرد مرکن
فردا گوید ترنی از اینجا بر کن

ترنی گونه ای خار است


امروز  دومرده  لگن پیش میگیرد که بده فردا میگوید  ترنی از اینجا برکن

کوثر سواعد در ‫۷ ماه قبل، جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۳۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۹:

چو بیژن

محمد سلماسی زاده در ‫۷ ماه قبل، جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۸:

در بیت : 

همچو شمع نخل بندان کآتشش در خود کشد

کاغذ پرنقش و صورت درفتد در آب در

نخل بندان در لغت به معنای کسی است که اشکال هنری ( با شمع و غیره آن ) مثل نخل درست کند .

در مصرع اول نخل بندان کنایه از خلق آثار و زیبایی های خلاقانه ( مثلا شمعی به شکل نخل ) است که نهایتا در آتش فنا خواهد سوخت و این نشان از ناپایداری همه اشکال ( خوب و بد ) است . در مصرع دوم هم این ناپایداری با تمثیل درانداختن کاغذ پرنقش وصورت در آب ، و فنای آن مورد تاکید قرار گرفته است.

amirh. absnd در ‫۷ ماه قبل، جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۳:

سلام. لطفا برگردان شعر به زبان ساده را به هوش مصنوعی نسپارید چون خطای معنایی بسیاری رخ میدهد و هوش مصنوعی قادر نیست اشعار ایرانی را برگردان و تفسیر کند. باتشکر از سایت خوبتان.

nabavar در ‫۷ ماه قبل، جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۱۴ در پاسخ به فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۴۱:

گرامی فاطمه دل سبک

ورا  از تنِ خویش باشد بزه

بزه کی گزیند کسی بی‌مزه

گویا می گوید: کسی که گناهی می کند تقصیر از خودش است.

و کسی گناه بدون لذت انجام نمی دهد.

 

 

nabavar در ‫۷ ماه قبل، جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۵۴ در پاسخ به فراز رنج پور دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱:

گرامی فراز

چه توان کرد با دو دیده ی باز « دیده ی گشوده»

که فرودوختند دیده ی باز « مقصود پرنده ای ست به نام باز »

 باز  در دو معنای متفاوت به کار رفته.

مشکل است از سعدی در شعر ایراد گرفتن.

با احترام

همایون در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۲۵ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۹:

چون بخندد شیر تو ایمن مباش آن ...

داستان شیر و گرگ و روباه  پیش از جلال‌دین و هم در زمان او بسیار گفته میشده و همگانی بوده است و هرگز برای غزل مناسب نیست.  از اینرو در مثنوی ماهنامه جلال‌دین این قصه را به منظور بررسی شیوه نادرست اندیشیدن بکار می‌گیرد مانند پادشاهی که شیدای کنیزک است و طوطی که اسیر بقال است و گرگی که برای شکار همراه شیر میشود و برای بخش کردن شکار به دانش اندک خود روی می‌آورد. اما نکته زیبا تر در آن است که از روباه چون پس از گرگ پرسیده میشود او با دیدن و یادگیری از سرنوشت گرگ گامی بالاتر می‌رود و برای نجات جان خود از خیر همه شکار میگذرد و نوکری خود را بجا می آورد.  در آوردن این قصه ها جلال‌دین هدف هایی دارد که در دنباله مثنوی به آن می‌رسد با هر قصه به تنهایی نباید کل حکمت را به چنگ آورد آهسته و گام به گام میتوان بالا و بالاتر رفت 

به گفته فردوسی ارجمند:

ستون بزرگی است آهستگی

  خردمندی و داد و شایستگی

همایون در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۳۳ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۹:

با درود و سپاس، نکته با ارزش در زمان شاعری نیست چون کسی نمیداند که یک نفر کی شاعر میشود و استعداد هایش کی میدرخشد مانند دیگر هنر ها بلکه نکته در این ذهنیت نهفته است که کسی را کامل و بدون نقص بدانیم چون میخواهیم او امام و پیشوا باشد و ما از وجود او برخوردار شویم بدون آنکه زحمتی بخود بدهیم و اگر هم زحمتی میکشیم بابت آن فخری و یا برتری بر دیگران و خاموش کردن آنان و بدتر آنکه درآمدی هم به چنگ آوریم و شهرتی بهم برسانیم و خود را از کاشفان درگاه به حساب بیاوریم، این نگرش است که فرهنگ پهلوانی ایران را به فرهنگ چاپلوسی و لاتی‌آخوندی و‌ داش آکلی کشانده است

جلال‌دین گرامی خود با این نگرش در مثنوی ماهنامه خود می‌ستیزد و همه جا میگوید که والایی و برتر شدن مکان ماست و کار ماست

ما ز بالاییم بالا میرویم

 

همایون در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۹:

سایت گنجور در کشاندن پای هوش مصنوعی در اینجا که بر مصنوعی بودنش گمانی نیست ولی بجای هوش، خرگوش بگوییم شیرین تر است، دچار لغزشی شده است نابخشودنی! هرچند گردانندگان از نگاه خود شاهکاری بخرج داده اند ولی فرهنگ و هنر پدیده‌ای مردمی و رهایی بخش است و پادشاهی انسان اینجا بی انباز،  و باید گفت ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه تست خرگوش مصنوعی!!

حسن بردستانی در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۴۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۰ - پیغام شاه پنهان با وزیر:

ممنون از سرکار خانم فرهادی

فراز رنج پور در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱:

این همه قافیه با کلمه "باز" در شعر استاد سخن سعدی بزرگ عجیبه. قافیه بیت زیر ممکنه به جای کلمه "باز" کلمه "ناز" باشه؟ 

جهد کردم که دل به کس ندهم

چه توان کرد با دو دیده ناز؟

استاد سیاست در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۱۶ در پاسخ به اردشیر احمدی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:

حداقل ببین شعر از کیه بعد نظر بذار!‌ فکر کنم فال گرفتی اشتباهی آورده‌ات اینجا!

فال و فال‌گیری جای دیگه‌اس! شعر سعدی تخصصی‌تر از این حرفاس!

 

 

 

فاطمه قوی نیت در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۵۷ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳:

رَختِ تمنّای دل، بر در عُشّاق نِه
تخت شهنشاه عشق، بر سر آفاق نِه

قفل که بر لب نهی، از لب معشوق ساز
پای که از سر کنی، در صف عشاق نِه

زخم که جانان زند، هم‌سر مَرهَم شناس
زَهر که سلطان دهد، هم‌بر تریاق نِه

طاق پذیر است عشق، جفت نخواهد حریف
بر نمط عشق اگر، پای نهی، طاق نِه

دیدهٔ تو راست نیست، لاف یکی بین مزن
صورت تو خوب نیست، آینه بر طاق نِه

عالم زَرّاق را سُغبَه، مشو چون شدی
هر دو جهان مردوار بر کف زرّاق نِه

از سرحدّ وجود بگذر ، خاقانیا
با عدم ار عاشقی، دست به میثاق نه

#خاقانی

نِه: قرار بده 

هم‌سر: برابر 

هم‌بر: همراه و قرین، برابر 

تریاق: پادزهر

نمط: روش و دستور 

آفاق: کرانه‌های آسمان، روزگار
طاق: مقابل جفت، بی‌مانند، یگانه
حریف: دوست، یار 
زرّاق: فریبنده، عشوه‌گر
سُغبَه: فریفته، بازی داده شده
سرحدّ: مرز، حد فاصل
اَر: اگر 
میثاق: عهد و پیمان

فاطمه قوی نیت در ‫۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۵۴ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳:

سلام. 

معانی و مفهومی که هوش مصنوعی از این غزل خاقانی  انجام داده کاملاً اشتباه است. لطفاً از هوش مصنوعی در معنی مفاهیم ذهنی و انتزاعی استفاده نشود.

۱
۲۱۹
۲۲۰
۲۲۱
۲۲۲
۲۲۳
۵۴۷۶