ای خوش آن باد که از کوی تو آید بر من
مشت خاک درت باز نهه بر سر من
نفروزد شبم از مه که فتد بر در و بام
خانه روشن کن و چون شمع درآ از در من
تیره جانیست دل سوخته بر دیده نشین
که بود دیده تره خانه روشنتر من
شربت وصل بده از لب جانبخش مرا
ک ز نب هجر تو بگداخت تن لاغر من
باد بیزن که کسی بر من بیماره زند
از ضعیفی چر مگس باد برد پیکر من
هیچکس گرد من خسته نگردد جز اشک
آه و فریاد ز بر گشتگی اختر من
هر چه جز شرح غمت در قلم آورد کمال
آب چشم آمد و شست از ورق دفتر من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر اشتیاق و longing خود را برای محبوبش بیان میکند. او به باد اشاره میکند که از کوی محبوبش به او خبر و بوی عشقش را بیاورد. شاعر میخواهد با آمدن محبوب، خانهاش روشن شود و با او لحظاتی شاداب و دلپذیر را تجربه کند. او از درد جدایی رنج میبرد و انتظار وصال را دارد. احساسات عمیق و غمگینی که او دارد، تنها از طریق اشکهایش نمایان میشود و هیچ چیزی جز یاد محبوبش نمیتواند او را آرام کند. شاعر همچنین به ضعف جسمانی خود و تیرهروزیاش اشاره میکند و در نهایت، توضیح میدهد که هیچ چیز نمیتواند جای غم عشق را پر کند.
هوش مصنوعی: ای کاش بادی از سمت تو بوزد و ذرات خاکی که به دروازهات مربوط میشود، بر سرم بریزد.
هوش مصنوعی: در شب تار، نور ماه از پنجره و سقف خانهام میتابد و روشنایی میآورد. وقتی که از در منزل من وارد میشوی، همانند شمعی میدرخشی و فضا را روشن میکنی.
هوش مصنوعی: دل سوختهای که بر چشم نشسته، تیره و تیرهفام نیست. چه کسی گفته که چشم خیس، خانه را روشنتر میکند؟
هوش مصنوعی: از لبهای دلفریب تو مرا شربت وصلی ببخش، زیرا دوری تو باعث شده که تن نحیف و رنجور من بسوزد.
هوش مصنوعی: باد به من بزند و کسی از شدت مریضی بر من زخم بزند، اما چرا باید از ضعف و ناتوانی مگس بترسم وقتی که هوا او را به راحتی میبرد؟
هوش مصنوعی: هیچکس جز گریه و آه و فریاد من، در دور و برم خسته و ناامید نخواهد شد، مگر به خاطر بازگشت ستارهام.
هوش مصنوعی: هر چیزی که جز توصیف غم تو نوشته شود، فقط باعث افزایش اشک من میشود و صفحه دفترم را از آن پاک میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دم ده و عشوه ده ای دلبر سیمین بر من
که دمم بیدم تو چون اجل آمد بر من
دل چو دریا شودم چون گهرت درتابد
سر به گردون رسدم چونک بخاری سر من
خنک آن دم که بیاری سوی من باده لعل
[...]
ترک مه پیکر من تا که برفت از بر من
دور از آن روی ندانم که چه شد بر سر من
تا جدا گشت ز من آن که چو جان است مرا
واله و خسته و زار است دل غم خور من
چشم من هیچ شبی خواب نگیرد ز غمش
[...]
سوخت محرومی دیدار چنان پیکر من
که زهم ریزد اگر دل طپد اندر بر من
تو مرا سوزی و من سوزم از من غم که مباد
باد بیرون برد از کوی تو خاکستر من
آن قدر گریه کنم کاب به افلاک رسد
[...]
سیلانی بکن ای چشمه چشم تر من
نوجوان اکبر من
خرم آن دم که نشنید بت من در بر من
شاد بی او نشوداین دل غم پرور من
زلف دلدار مرا خاصیت پر هماست
پادشاهی کنم ار سایه زند بر سر من
ای صبا حال دلم را بر دلدار بگوی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.