گنجور

حاشیه‌ها

سیده فاطمه حسینی در ‫۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۳۲ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸:

درباره «به سامانم ...»،  دکتر شفیعی در مقدمه کتاب اسرار التوحید (جلد یک/ ص200) یادآور شده اند که یکی از معانی «به» «از» است و در متون کهن ازجمله اسرارالتوحید نمونه های فراوانی دارد. سپس به همین بیت حافظ اشاره می کنند و می گویند «تصور من آن است که این استعمال تا قرن هشتم رواج داشته و همان است که در این بیت حافظ می خوانیم: بسامانم نمی پرسی نمی دانم چه سر داری

برمک در ‫۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۰۶ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » مردم و زمانه:

چه سرود شاهکاری (واژ بیگانه هم ندارد)

نانوردیم و خوار و این نه شگفت

که برِ ورد، خار نیست نورد

مردم اندر خور زمانه شده‌ست

نرد چون شاخ گشت و شاخ چون نرد


نرد کنده تنه

بهرام خاراباف در ‫۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۵۴ - حکایت آن شخص کی در عهد داود شب و روز دعا می‌کرد کی مرا روزی حلال ده بی رنج:

آوای آدمی

 

هیچ کس را ، 

خود ز آدم تا کنون

  کی بُده ست آوازِ صد چون اَرغَنون ؟

 

 که به هر وعظی بمیراند دویست؟

 

آدمی را

 صوتِ خویشش

 کرده نیست

 

#مولوی

 چون هزار آدمی، از پیر و جوان ،همه به یکبار ، به آوازهای مخالف یکدیگر ،چیزی بخوانند، آن حالت را ارغنون خوانند

بهاران ‌ در ‫۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۲۹ در پاسخ به صمد صفی لو دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:

گرامی صمد صفی‌لو !

« ساقی سیم ساق من گر همه دُرد می‌دهد ... » درد تهنشین شده‌ی شراب است و عموما بقایای انگور ، از این رو شراب‌نوشان تمایل به درد نداشتند . بیت بدین معناست که حتی اگر ساقی سیم ساق من دُرد در جام بریزد کسی در جمع ما نیست که خواهان آن دُرد نباشد و جمع ، جمع بی‌غمان مست دل از دست داده است ! 

کوروش در ‫۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۱۸ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵ - قصد خیانت کردن عاشق و بانگ بر زدن معشوق بر وی:

سپاسگزارم شما لطف میکنید

ولی من باز معنی رو متوجه نشدم 

چرا به عاشق گفت دشمن ؟

ادبت رو نشون دادی یعنی بی ادب بودی ؟ این رو که عاشق خودش تایید کرد نباید معشوق میگفتش قاعدتا

محمدعلی سبحانی در ‫۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۵۲ دربارهٔ حافظ » مثنوی (الا ای آهوی وحشی):

این بیت به زیبایی شناسی و شاعرانگی حافظ اشاره دارد و چون ترجمه هوش مصنوعی ذکر شده ( وقتی آن سرو زیبا به سمت کاروان رفت، مانند شاخه‌ی سرو بر افراشته‌ای که در پی مشاهده و مراقبت است.) دارای خطا می باشد برای تصحیح معنای زیر ارسال می گردد

"چو آن سرو روان شد کاروانی": این مصرع به معنای این است که وقتی معشوقه (یا کسی که شبیه به درخت سرو زیبا و بلند است) همانند کاروان در حال حرکت است و از شما دور می‌شود.

"چو شاخِ سرو می‌کن دیده‌بانی": این مصرع به معنای این است که شما همانند شاخه‌های درخت سرو بلند، به تماشای معشوقه بپردازید و از دوری او دیدبانی کنید.

 

احمد اسدی در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱:

عکسِ رویِ تو چو در آینهٔ جام افتاد

عارف از خندهٔ مِی در طمعِ خام افتاد

 

این غزل یکی از زیباترین غزلیات عرفانی حافظ است. عکس روی معشوق در جام می افتاده است و از جلوه اش عارف، که همیشه حافظ او را بزرگ و محترم خطاب میکند، در طمع خام افتاده است. در غزلیات حافظ این تنها جایی است که از عارف با واژگانی که بیانگر نوعی کاستی به نظر میرسد یاد می‌شود. اما طمع خامی که حافظ اشاره میکند چیست؟ برای بررسی این عبارت خوب است بیت را واکاوی بیشتری کنیم.

 

عبارت "آینه جام"، هم میتواند به شیشه جام اشاره کند و هم به سطح بازتاب دهنده و صاف شراب که در آن تصویر منعکس می‌شود. تعبیر دوم شاعرانه تر است و با توجه به استفاده از عبارت " خنده می" در مصراع دوم، به نظر دیدن عکس یار در سطح شراب مناسب تر است.

 

 حباب وار براندازم از نشاط کلاه

اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد

 

عبارت " خنده می" به تعبیر محققانی نظیر بهاء الدین خرمشاهی و محمد سودی بسنوی، میتواند به تشبیهی برای سه حالت تلقی شود.

 

اول، ریختن شراب از صراحی به جام که با توجه به دهانه تنگ صراحی، برای ورود هوا صداهای منقطعی می‌دهد که به قهقهه تشبیه می‌شود.

دوم، لرزش و حرکت امواج سطح شراب

سوم، شکل باز دهانه جام که به دهان باز و خندان تعبیر می‌شود و خنده ی ظرف جام است نه محتوای آن، همانگونه که حافظ میگوید: با دل خونین، لب خندان بیاور همچو جام

 

به نظر میرسد که منظور حافظ از عبارت " خنده می" یکی از تعابیر اول یا دوم است و خنده جام مورد نظر او نیست. اگر تصویر معشوق بر آینه سطح شراب افتاده باشد، گویا جام در سکون است و "خنده می" هم میتواند به لرزش موج سطح شراب تعبیر شود چرا که "آینه جام" و "خنده می" در این حالت با هم متناسب ترند. به تعبیر صائب تبریزی: موج شراب و موجه آب بقا یکیست.

 

حافظ توضیحات و توصیفاتی از این عکسِ افتاده در جام را دو بیت بعد ارائه کرده است. لذا سه بیت اول را باید با هم مرتبط دانست:

 

عکسِ رویِ تو چو در آینهٔ جام افتاد

عارف از خندهٔ مِی در طمعِ خام افتاد

 

حُسن رویِ تو به یک جلوه که در آینه کرد

این همه نقش در آیینهٔ اوهام افتاد

 

این همه عکسِ می و نقشِ نگارین که نمود

یک فروغِ رخِ ساقی‌ست که در جام افتاد

 

حافظ در بیت اول و دوم کسی را با واژه "تو" خطاب میکند و در بیت سوم واژه "ساقی" را به کار می برد. گویی معشوقی که منظور حافظ است همان ساقی است که می را در جام ریخته است. آنچه که حافظ از ساقی دیده است عکس است و نقش، که در این سه بیت دو بار به هر کدام اشاره کرده است. اما از آن سو، آنچه از حضور ساقی نمودار شده است، حُسن، جلوه و فروغ است و آنچه عکس و نقشِ این جلوه حُسن و فروغ را نمایان میکند، آینه است و جام. این واژگان، گویی برای ما بخشی از لغتنامه ادبیات عرفانی ایران است. حتی اگر بخواهیم از بررسی مفهوم عمیق این تعابیر عرفانی با توجه به پیچیدگی آن صرفنظر کنیم، بارها این ترکیب لغات را در جای جای اشعار عرفانی برای توصیف حال تماشا و مکاشفات عارفانه دیده ایم. حافظ هم که جایی خود را "عارف وقت خویش" میداند، آنجا که به بیان حالات عارفانه میرسد از همین واژگان استفاده کرده است. او در غزل عارفانه "دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند" نیز آنچه دیده است را در قالب عباراتی چون " جامِ تجلیِ صفات"، یا " خبر از جلوه ی ذات" بیان کرده است.

 

نکته این است که در بیت دوم این غزل، حافظ " این همه نقش" را نتیجه " یک جلوه" و "این همه عکس" را نیز " یک فروغ رخ" میداند. من بضاعت ادراک و توصیف این مفهوم عارفانه را ندارم و این نوشته نیز برداشتی است از لایه لفظی و ادبیاتی این ابیات ، اما دوگانه " یک" و "این همه" بیانگر آن است که گستردگی جلوه ی آن یک فروغ از منظر حافظ چگونه است.

 

با این توضیحات و نگاهی به توصیفات عرفانی کسانی مثل مولانا و عطار از مشاهده جمال حقیقت، چنین استنباط می‌شود که مشاهده جلوه و تجلی معشوق( یا به تعبیر حافظ جلوه ذات) در آینه جام ( که همان آیینه دل است) ممکن، اما تماشای بی واسطه از ذات ناممکن و خیال خام است، همان طمع خامی که عارف در آن افتاده و به معنای آرزوی ناممکن ترجمه می‌شود. چنانکه عطار میگوید:

 

ای بی نشانِ محض، نشان از که جویمت

گم گشت در تو هر دو جهان، از که جویمت؟

 

اما ایهامی نیز در عبارت "طمع خام" نهفته است.

 

یکی از معانی واژه خام به معنای شراب نورس و درمقابل شراب پخته است و معروف است که شراب خام بهتر است از پخته. حافظ در چند مورد به عبارت "شراب خام" اشاره کرده است.

 

زاهد خام که انکار می و جام کند

پخته گردد چو نظر بر می خام اندازد

 

اگر این شراب خام است اگر آن حریف پخته

به هزار بار بهتر ز هزار پخته خامی

 

با این نگاه واژه خام به جای آنکه صفت باشد برای طمع، میتواند اشاره باشد به شراب خام. در این صورت، "طمع خام" در مفهوم سودای شراب خام خواهد بود که خنده می یا موجهای سطح شراب در دل عارف انداخته است.

 

مشابه این تعبیر را حافظ در جای دیگری نیز به کار برده است:

ساقی ار باده از این دست به جام اندازد

عارفان را همه در شرب مدام اندازد

 

لذا میتوان گفت که یا عارف با دیدن جلوه معشوق در آیینه جام، آرزوی ناممکن تماشای بی واسطه داشته است و یا به تعبیری دیگر آرزوی نوشیدن از آن شراب خامی که ساقی جلوه گر او در جام ریخته است. 

 

از منظری دیگر، خالی از لطف نیست اشاره کنیم که سلمان ساوجی، شاعر خوش قریحه معاصر حافظ، نیز غزل مشابهی با همین مضامین سروده است:

 

در ازل، عکس می لعل تو در جام، افتاد

عاشق سوخته دل، در طمع خام افتاد

 

اگر چه سلمان از نظر زمانی حدود یک تا دو دهه از حافظ مقدم تر است، اما مشخص نیست کدام یک از این دو شاعر به استقبال دیگری رفته است. هر چه هست ارتباط مستقیم مفاهیم این دو غزل بدیهی است.

سایه ی هیچ در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۰ - زیافت تاویل رکیک مگس:

مولانا به درستی به افراد و حاکمان فرو مایه ی متوهم  بعد از ظهری ( آنهایی که بعد از ظهر به مقامی و یا جایگاهی رسیده اند که شایسته آن مرتبه نبوده اند)  تلنگر زده ، حال ضمیر بیداری اگر باشد. 

و به واقع پیش بینی درستی هم کرده است.

 

 

 

فاطمه رضائی نیا در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۵۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۸:

سلام،

این چرت و پرت‌های هوش مصنوعی می‌تونه برای فردی که با ادبیات بیگانه است بسیار گمراه کننده باشه. من فقط ترجمه چند بیت اول رو از هوش مصنوعی خوندم. ببینید چقدر اشتباهه:

اگر من نرفتی به مازندران

به گردن برآورده گرز گران

 

هوش مصنوعی: اگر تو به مازندران نرفتی، پس من هم با کلاه و گرز سنگین به سمت تو نخواهم آمد.

ترجمه درست: اگر من به مازندران نرفته بودم، در حالی که گرز سنگینم را بر روی گردن خویش گرفته بودم،

 

 

# کجا بسته بد گیو و کاوس و طوس

شده گوش کر یکسر از بانگ کوس

 

هوش مصنوعی: در جایی که گیو، کاوس و طوس محصور شده‌اند، به طور کامل از صدای شیپور بی‌خبرند و نمی‌شنوند.

ترجمه درست: 

جایی که گیو ، کاوس و طوس به بند کشیده شده بودند و گوش از شنیدن صدای شیپور کر می‌شد،

 

# که کندی دل و مغز دیو سپید

که دارد به بازوی خویش این امید

 

هوش مصنوعی: شخصی که دل و عقلش مانند دیو سپید کند است، چگونه می‌تواند به قدرت و توانایی خود امیدوار باشد؟

ترجمه درست: چه کسی دیو سپید را شکست می‌داد؟ چه کسی خود را تا این حد قدرتمند می‌داند؟

در این چند بیت رستم داره به اسفندیار یادآوری می‌کنه که چه پهلوان بزرگیه و چه حقی بر گردن پادشاهان پیشین خاندان او داشته. ولی ترجمه هوش مصنوعی کاملا مطلب متفاوتی رو می‌رسونه. لطفاً این طریق استفاده از هوش مصنوعی رو به پایان برسونید چون کاملا شأن گنجور رو شکسته. لااقل یک دور بگذارید متخصصین مجموعه شما این ترجمه ها رو بخونن تا شاهد چنین خطاهای خنده داری نباشیم.

 

محمد در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۲۴ دربارهٔ وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۱۴ - در مدح امیرمؤمنان علی علیه السلام:

زیباست

افسانه چراغی در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۱۱ در پاسخ به مصطفی قباخلو دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۲:

مصرع دوم نامفهوم است. در نسخه دکتر دبیرسیاقی این بیت به این شکل آمده:

سه پورِ گرانمایه دارم چو ماه

سزاوارِ دیهیم و تخت و کلاه

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۳۶ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۴ - بر رخش «زلف» عاشق است چو من:

در باره بیت پایانی «زن و دخترش گشته مویه کنان/رخ کرده به ناخنان شدکار»

در گذشته‌های دور از کدوی خشک شده به عنوان کاسه استفاده می‌کرده‌اند. در بیت پایانی، شاعر به زیبایی اشاره دارد به شیار خورگی بخش بیرونی کاسۀ کدویی.

فاطمه زمانی در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۱۰ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:

قدردان زحمت شما برای نگارش تفسیر اشعار رند شیراز هستیم.

کوروش بابایی در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۳۶ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۸۲ - آمال شاعر:

فکر میکنم در بیت اول کلمه (پس از) درست باشد چرا که ( سپس ) به معنای بعد است. وقتی میگوییم فروردین آمد سپس بهمن و اسفند گویی بهمن و اسفند بعد از فروردین آمده اند.

sobhan seyfi در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۵۶ در پاسخ به محمدرضا جهرمي زاده دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:

درود. البته آهنگسازی این اثر با جناب حمید متبسم هست.

Hafez Khallizadeh در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۲۷ دربارهٔ ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۶۹ - ای خایه:

این چی بود دیگه😂

سید دانیال حسینی در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۰۳ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:

سلام و ارادت. 

من احساس می‌کنم در مصرع آخر شعر که الآن «از دام گه خاک بر افلاک پریدند» هست، باید «دامگه» سر هم نوشته بشه که مخفف دامگاه باشه. و با خاک اضافهٔ تشبیهی بسازه.

درحال حاضر وقتی جدا نوشته شده، معنیِ وقت و زمان می‌ده که غلطه.

البته خودم ویرایش کردم... اما چونکه منبعی برای اصل شعر نداشتم، ترجیح دادم اینجا هم مطرح بکنم که اگر غلطه، دوستان اصلاح کنن. 

مسعود جابری در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۳۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲:

بزرگمرد و دانشمندی چون خیام که محاسبات پیچیده ریاضی و ستاره شناسی اش پس از گذشت قرن ها هنوز هم مورد استفاده و دقیق است برای بیان عرفان و ...  نمی تواند از کلماتی مانند شراب استفاده کند و بسیار کلمه دیگر برای بیان دقیق احساسش در اختیار دارد. دوستانی که شراب را به عرفان مرتبط می کنند نگران چه چیزی هستند؟ 

آن دم که از شراب سرمست هستید و جام دگری نمی توانید بنوشید اوج لذت است و دیگر هیچ.

محمد سلماسی زاده در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰۲:

در مصرع اول از بیت دهم : 

غازه لاله‌ها منم قیمت کاله‌ها منم

اشاره به آن است که هر زیبایی و گلگونی از اوست و ارزش هر کالایی در نسبتی که با "او" دارد تعیین می شود.منظور از او در اینجا همان "هو" است شاید بتوان آن را آگاهی و بیداری و هوش کائنات نامید.

غازه به معنای گلگونه ، رنگ سرخ و سرخاب است.

اردشیر در ‫۷ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۱۷ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶:

جناب رضا من همیشه تفصرهای شما را می خوانم چون شفافیت و روشن بینی بیشتری نسبت به اشعار حافظ دارید، اما در مورد تفصر بیت اخر اکیدا باشما موافق نیستم، شحنه به معنی داروغه و محتسب است، حضرت علی در نجف کاره ای نبوده ایشان حاکم کوفه بوده و محل دفن ایشان بنا به روایتی در نجف است. اگر حافظ ارادتی به حضرت علی داشت مثل پیر مغان که حدود ۳۸ بیت مورد ستایش قرار گرفته حداقل در یک بیت اشکارا از ایشان نام می برد.

۱
۲۱۸
۲۱۹
۲۲۰
۲۲۱
۲۲۲
۵۵۵۰