جسین در ۵ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۷:
با سلام
بنظرم همش تصادفی نیست گره خوردن نام بسطامی و اون شکوائیه سعدی تو غزلش و اونچه دوستی از یار سفرکرده شون نوشتن در زلزله بم... با این غزل حافظ... حالا فارغ از تشابه و تداعی الفاظ در دو غزل حافظ و سعدی...خود من هم در حالیکه همون ترانه سراسر زیبایی مرحوم بسطامی رو گوش میکردم...بخش اول غزل سعدی رو جستجو کردم وارد این صفحه شدم... و اینکه فرشید عزیز چه زیبا گفت...فقط ی عاشق واقعی معنی کامل این شعر و متوجه میشه.. منتها بنظرم اگر بشه ... در اوج و کمال درک معنای کامل هم فکر رو یارای پرواز به بلندای افق اندیشه این غزل نیست
ور در خصوص نظر دوستی ک زحمت شرح غزل رو کشیدن بنظرم اومد از زاویه دید من در اینه این شعر در بیت "من این مراد ببینم ..." استفهامی نیست که تماما بیان یک باور قلبی است میگه دارم میبینم که ثمره این اشک ها حضور تو در کنار من هست... و من این مراد م رو به عین الیقین میبینم... و اینکه اون اشارات به غزلهای دیگه حافظ هم بسیار دلنشین هست... این گنجور هم ک عمرش دراز باد برای خودش محفل ادبی و کلاس ادبیاتی هست...کاش بستر مناسب تری هم برای تبادل ارا در نظر بگیرن..ممنون از گنجور و همه دوستان جان اهل ادبیات
احمد خالد در ۵ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۵۵ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۰ - در ستایش ملک ارسلان مظفر:
در سطر دوم: خایههای زرین؟ هاهاها یعنی چه؟ آیا خایه ها را نیز مانند دندان با طلا می پوشانند؟
علیرضا در ۵ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵:
سلام بر دوستان.من قصد ندارم نظر خودم رو به زور به دیگران تحمیل کنم...اما این همه عشق دنیایی و این همه شرابخور، اخه کدومشون تونستن با کلامشون انسان رو انقدر تحت تاثیر قرار بدن جز اینکه حافظ غرق در عشق جاودان باشه...جز اینکه این کلام از منبع اگاهی اومده باشه
سیاووش در ۵ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۴۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰:
با سلام . به نظر میرسه در مصرع مگر که مرد وفادار از جهان ....
کم شد بهتر و وزین تر باشه تا گم شد. البته در بسیاری از تصحیح ها نیز کم شد آمده.
مگر که مرد وفادار از جهان کم شد یعنی چیزی در این دنیا بوده به نام مرد وفادار و الان از دنیا کم شده.....
با تشکر از سایت زیبای گنجور
کاظم ایاصوفی در ۵ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۴۷ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۰:
مصزاع دوم بیت چهارم جای سوال صحیح است
nabavar در ۵ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۳۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴ - نی محزون:
گرامی حامد
شهریارا گر آئین محبت باشد
جاودان زی که به دنیای بهشت آئینی
می گوید: محبت دین و آئین بهشت است ، که اگر دنیا نیز پراز محبت باشد آرزو دارم که جاوید درین دنیا بمانم
گله ای دارد از بی مهری درین دنیا
nabavar در ۵ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۲۷ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰:
مگر که مرد وفادار از جهان گُم شد، اشتباه است
مگر که مرد وفادار از جهان کم شد ، درست است
فروغی نیز جلویش علامت سؤال گذاشته
حکیم توس نیز در رستم سهراب آورده:
که اکنون چه داری ز رستم نشان
که کم باد نامش ز گردنکشان
حامد در ۵ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۱۲ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴ - نی محزون:
سلام ببخشید میشه معنی بیت آخر را بگید. ممنون
ماهور در ۵ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹۷:
باباااااااا یعنی من خعلی دوست دارم بدونم اینایی ک میان خرده میگیرن به شعر خوانی چاووشی و میگن غلط خونده از کدوم قبرستونی درجه دکتری در زمینه شعر فارسی گرفتن. خداوکیلی دو ثانیه با خودت فک کن . ببین چنین اثری از یه خواننده مولف با یه گروه فوق العاده خاص که همه بهترینن . و تهیه کننده عالی یک جو مغز در کله پوکشون نبوده برن تحقیق کنن درباره کلمه به کلمه این شعر . اینایی که تونستن به این زیبایی این شعر رو وصل کنن به موسیقی امروز که مورد تحسین خیلی ها قرار گرفته . دانش این رو نداشتن شعر رو درست بخونن ! اصن گیرم خوشون حالیشون نبوده ما تو تهران تو مملکتمون چارتا ادم باسواد چارتا مرجع در زمینه شعر فارسی نداشتیم که اینا برن بپرسن. و توووو واقعا فک میکنی نرفتن و اومدی اینجا ایراد میگیری ؟ چی فک کردی با خودت
nabavar در ۵ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۱۷ دربارهٔ اوحدی » جام جم » بخش ۱۸ - سال از حقیقت کاینات:
گرامی زهرا
جواب شما در بازبینی قرنطینه شده
nabavar در ۵ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۱۵ دربارهٔ اوحدی » جام جم » بخش ۱۸ - سال از حقیقت کاینات:
گرامی زهرا
من استاد نیستم ولی:
ای پژوهندهٔ حقایق کُن
نفسی رخ درین دقایق کُن
کُن مصرع اول به مانای بباش است ، معروفترین کاربرد آن در جمله ی معروف ” کُن فَیَکون “ مشتق از ” کان یکون کوناً “بوده
کُن در مصرع دوم امر به انجام دادن است.
می گوید: ای آنکه در امور آفرینش تحقیق می کنی لحظه ای به این نکته ها که می گویم نظر و دقت کن
زهرا در ۵ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۰۱ دربارهٔ اوحدی » جام جم » بخش ۱۸ - سال از حقیقت کاینات:
با سلام
معنی مصرع اول را اساتید توضیح و تفسیر بفرمایند
ممنون
خامش در ۵ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶:
شاید این دو بیت غزل شماره 9 مولانا راهنمای دوستان عزبز «مهدی قرن» و «یکی» باشد:
من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا
رو سخت کن ای مرتجا مست از کجا شرم از کجا
و با تشکر از اطلاعات بسیار با ارزش و بی خدشه از پند زاهدانه آفای بهروز و تأیید نظرشان:
مولانا، 76:
فرمود که نور من ماننده مصباح است
مشکات و زجاجه گفت سینه و بصر ما را
خامش کن تا هر کس در گوش نیارد این
خود او کیست که دریابد او خیر و شر ما را
میلاد در ۵ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۴۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳:
چرا فکر میکنید منظور از شراب یا مستی در اشعار شعرای ایران چیزی بجز شراب و مستی هستش چرا با خودتون تعارف دارید اگر شاعر میخاست درباره چیز دیگه ای بگه توانایی گفتنش رو داشت وقتی میگه شراب یعنی شراب همین
برگ بی برگی در ۵ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۴۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۲ - هم در بیان مکر خرگوش:
هر نفس نو میشود دنیا و ما
بیخبر از نو شدن اندر بقا
عمر همچون جوی نو ، نو میرسد
مستمری مینماید در جسد
مولانا میفرماید این جهان هر لحظه در حال تغییر و نو شدن میباشد و ما بی خبر و غافل از اینکه بقای هستی در گرو نو شدن آن میباشد . این نو شدن شامل جان اصلی و حتی جان حیوانی ما میشود چرا که لازمه بقا ، کهنه شدن و اضمحلال جسم و جان مادی انسان است اما بنظر میرسد در اینجا جان اصلی و خدایی انسان مراد مولانا باشد چرا که در بیت دوم میفرماید پس از آنکه انسان با بی خبری و غفلت موجب گل آلوده شدن جوی میشود عمر یا زندگی و انرژی زنده هستی هر لحظه آبی تازه در جوی روان میسازد تا آب دگرباره زلال و پاک گردیده و در جسد ما جاری شود تا شاید دوباره به او زنده شویم و این آب و جوی نو مستمری و جیره انسان است که بطور مستمر از طرف خدا یا هستی به جسد ما فرصتی دیگر عطا میکند تا شاید این بار آب جوی را با هم هویت شدگی ها و ایجاد دردها گل آلود نکنیم و برای همیشه چون خضر به او زنده شده ، سبزی و طراوت را با خود ، برای خود و دیگران به ارمغان بریم .
مطالعه آثار استاد کریم زمانی و برنامه گنج حضور استاد پرویز شهبازی را به همه دوستان پیشنهاد میکنم .
موفق و سلامت باشبد
سید محسن در ۵ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۲۷ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد دوم » عمر نرگس:
درود بر عزیزان---پاس به معنای احترام----پروا----ملاحظه---نکوداشت----است مثلا در کلمه مرکب پاسداشت بکار میرود
بابک پرتو در ۵ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۹۲:
با بوکردن ، خودت، بی هیچ واسطه ای ، به شناخت میرسی
گوهر ِ دوست و خدا و بُن هستی ، با بـویشان ، مرا مستقیما به خود میکشند و رهبری میکنند ، و حواس من ، این بو را از میان هزاران بوی دیگر، باز میشناسد .
حمید در ۵ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۰۴ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۹:
منشین با بدان که صحبت بد گر چه پاکی تو را پلید سازد
خورشید بدین بزرگی را تکه ای ابر ناپدید سازد
سید محسن در ۵ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۵۶ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » جلوهٔ ساقی:
درود بر تمام عزیزان شعر دوست---شاعر میگوید من هنوز کودکی بودم که با رنج و درد روزگار آشنا شدم و این دردو رنج شاعر هم از دانش و علم و آگاهی او بوده. شاعر تلاش کرده که بگوید در جوانی مانند پیران می اندیشیده و دارای جهان بینی کامل و پخته ائی بوده.و بنظر نمی رسد که گلایه کرده باشد---بلکه بنوعی از خودش تعریف کرده------
برگ بی برگی در ۵ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۵۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدیدکنندگان را: