گنجور

حاشیه‌گذاری‌های سیاووش

سیاووش


سیاووش در ‫۲۲ روز قبل، پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۲۶ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او:

خدا آدم رو گاهی وقتا خرد میکنه، میشکنه ،له‌ میکنه، کاری با آدم میکنه که از همه چیز و همه جا و همه کس ناامید بشه، می بینی هرچی فکر میکنی به جایی نمیرسی، از هرکسی کمک میخوای کمکت نمی کنه، اونوقته که برمیگردی به سمت خودش ، معشوق و معبود و محبوب اصلی رو پیدا میکنی و دیگه هیچ وقت دلت نمیخواد رهاش کنی، اون وقته که عاشق حقیقی میشی،عاشق حقیقت محض ،عاشق وجود لایزال، و این زمانیه که شادی رو درک میکنی و غصه ها رو فراموش میکنی. اون وقته که این شعر خیلی بهت میچسبه و از ته دل نجوا میکنی وحده لا اله الا هو

 

سیاووش در ‫۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۰۳ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۱۰ - همت مردانه:

سلام‌و سپاس. منظور شعر رو درک میکنم ولی واژه ی شیرسگ رو گفتم شاید معنای خاصی داشته باشه مثلا یه نوع سگ شکاری باشه .... 

 

سیاووش در ‫۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۰۳ دربارهٔ رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۱۰ - همت مردانه:

آیا کسی میدونه شیرسگ به چه معناست؟

 

سیاووش در ‫۱۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۲۹ دربارهٔ فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹:

ای گروه مفتخور ملت فروشی تا به کی؟

 

سیاووش در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۳۱ در پاسخ به M Bagheri دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۲۸ - ویران کردن اسکندر آتشکده‌های ایران زمین را:

اینکه از احکامشون بوده با دختران تازه ازدواج کرده رابطه داشته باشند رو میشه منبع تاریخیش رو بفرمایید!

 

سیاووش در ‫۱ سال و ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۱۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:

بحث وجود و عدم وجود روح یا معنا یا متافیزیک هزاران ساله که از زمان سقراط و پیش از اون تا هگل و کانت و هیوم و کی یرکگور و ملاصدرا و ....  وجود داشته و هیچکدوم هم نتونسته طرف مقابل رو اقناع و توجیه کنه پس چقدر خوبه در عین صحبت کردن و تبادل افکار بتونیم همدیگرو تحمل کنیم.

 

سیاووش در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۴:۱۷ در پاسخ به مبارکه عابدپور دربارهٔ سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۱۹ - مثل:

ممنون از شما ولی به نظرم این برداشت خیلی سطحی و عامیانه باشه

 

سیاووش در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۲۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۱۹ - مثل:

به کین آوری با کسی برستیز

که از وی گزیرت بود یا گریز

با سلام در فهم معنای این بیت بنده مشکل دارم چون بنظرم منطقی این هست که

به کین آوری با کسی برستیز 

که نه از وی گزیرت بود یا گریز

یعنی انسان منطقی زمانی ستیز میکنه که نه راه گریزی هست نه راه چاره ای نه زمانی که راه چاره و گریز وجود دارد.

اساتید ادبیات اگر امکانش هست بنده رو راهنمایی کنید. با تشکر

 

سیاووش در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۵۱ در پاسخ به عیسی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:

صحبت شما کاملا درسته و کسروی حتی دیوان حافظ و سعدی رو میسوزاند اما خدمات کسروی به تاریخ و نگارش تاریخ مشروطه رو نمیشه نادیده گرفت و ایشون رو ناچیز شمرد.

 

سیاووش در ‫۱ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶:

گر رنج پیش آید و گر راحت ای حکیم

نسبت مکن به غیر که اینها خدا کند

یکی از شاهکارهای ایهام حافظ

 

سیاووش در ‫۴ سال قبل، یکشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۴۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰:

با سلام . به نظر میرسه در مصرع مگر که مرد وفادار از جهان ....
کم شد بهتر و وزین تر باشه تا گم شد. البته در بسیاری از تصحیح ها نیز کم شد آمده.
مگر که مرد وفادار از جهان کم شد یعنی چیزی در این دنیا بوده به نام مرد وفادار و الان از دنیا کم شده.....
با تشکر از سایت زیبای گنجور

 

سیاووش در ‫۵ سال و ۳ ماه قبل، جمعه ۲۳ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹:

می خور که حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند

 

سیاووش در ‫۵ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۹:

با درود به عزیزان دست اندر کار گنجور
به نظر حقیر سخن به جای سخی هم زیباتر است و هم‌منطقی تر و نیز مرتبط تر با جانمایه ی کلام مولانا هرچند گاهی اصل شعر با توجه به ظرافت های زمان و مکان شاعر با آنچه ما‌ می پنداریم تفاوت زیادی دارد.

 

سیاووش در ‫۵ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۷، ساعت ۱۳:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
برداشت بنده از این بیت اینه که با توجه به اینکه انسان در برابر معشوق از عزیزترین دارایی هاش میگذره پس حافظ اینجا باید عزیزترین داشته اش سمرقند و بخارا باشه ، وقتی این رو در برابرواژه های ترک و هندو قرار میده اشاره ی زیبایی داره به زبان پارسی که مهد زبان پارسی جدید همانا سمرقند و بخاراست همانجا که سامانیان پس از دو قرن زبان پارسی را به کمک بزرگانی چون رودکی سمرقندی زنده کردند. بلی حافظ میگوید اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را حاضرم از عزیزترین چیزم که همان زبان پارسی است بگذرم....

 

sunny dark_mode