بیا بیا که شدم در غم تو سودایی
درآ درآ که به جان آمدم ز تنهایی
عجب عجب که برون آمدی به پرسش من
ببین ببین که چه بیطاقتم ز شیدایی
بده بده که چه آوردهای به تحفه مرا
بنه بنه بنشین تا دمی برآسایی
مرو مرو چه سبب زود زود میبروی
بگو بگو که چرا دیر دیر میآیی
نفس نفس زدهام نالهها ز فرقت تو
زمان زمان شدهام بیرخ تو سودایی
مجو مجو پس از این زینهار راه جفا
مکن مکن که کشد کار ما به رسوایی
برو برو که چه کَش میروی به شیوهگری
بیا بیا که چه خوش میچمی به رعنایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل درباره احساس عمیق دلتنگی و عشق سخن میگوید. شاعر از معشوق میخواهد که نزد او بیاید چرا که در غم دوری او به شدت رنج میبرد. او درخواست میکند که معشوق به او هدیهای دهد و در کنار او بماند تا لحظهای آرامش یابد. همچنین از معشوق میخواهد که به رفت و آمدهای سریع خود پایان دهد و بیشتر با او بماند. شاعر به شدت از جدایی و دوری معشوق رنج میکشد و نگران است که این موضوع به رسوایی و جدایی بیشتر منجر شود. در نهایت، او از زیباییهای معشوقش سخن میگوید و احساساتش را با هیجانی دلنشین بیان میکند.
هوش مصنوعی: بیا و نزد من بیا، چون به خاطر عشق تو بسیار پریشانم. وارد شو که تنهایی برایم بسیار سخت و طاقتفرسا شده است.
هوش مصنوعی: عجب! چطور به سوال من جواب دادی. نگاه کن، چه قدر به خاطر عشق و شیدایی بیتاب و ناآرام هستم.
هوش مصنوعی: بده بده تا ببینم چه چیزی به عنوان هدیه برای من آوردهای. بیا بنشین تا کمی استراحت کنی.
هوش مصنوعی: نرو نرو، چرا اینقدر زود میروی؟ بگو بگو که چرا دیر به ما میرسی؟
هوش مصنوعی: من به شدت ناله میزنم و از دوری تو غمگین و بیقرارم؛ هر لحظه و هر زمان بدون حضور تو تنها و پریشان هستم.
هوش مصنوعی: از این به بعد هرگز در جستجوی راهی برای ظلم و بیرحمی نباش، زیرا این کار باعث بیآبرویی ما خواهد شد.
هوش مصنوعی: برو، برو که چقدر با ناز و ادا میروی، بیا، بیا که چقدر به زیبایی و دلربایی میرقصی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
گرفتمت که رسیدی بدانچه میطلبی
گرفتمت که شدی آنچنان که میبایی
نه هر چه یافت کمال از پیش بود نقصان
نه هر چه داد، ستد باز چرخ مینایی؟!
بزلف مشکی، جانا، بچهره دیبایی
چو تو نباشد، دانم، کسی بزیبایی
مرا تو گویی: در هجر من شکیبا شو
کرا بود ز چنین صورتی شکیبایی ؟
زبان ببندی و هر ساعت از حدیث مرا
[...]
بر من آمد دوش آن در چشم بینائی
ز بهر جستن تدبیر رای فردائی
هرآنچه داشت بدل راز پیش من بگشاد
بلی چنین سزد از یکدلی و یکتائی
چه گفت گفت بخواهم شدن ز تو یکچند
[...]
کریم بار خدایا به ما توبه شائی
غریب نیست اگر بر همه ببخشائی
اسیر و عاجز و بیچاره و گنهکاریم
نهاده گوش به امر تو تا چه فرمائی
به درگه تو چه خیزد ز ما و طاعت ما
[...]
بزرگوارا در انتظار بخشش تو
نمانده است مرا طاقت شکیبائی
سه چیز رسم بود شاعران طامع را
نخست مدح و دوم قطعه تقاضائی
اگر بداد سوم شکرا اگر نداد هجا
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۵۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.