جمشید در ۵ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:
آدم شاخ در میاره از بعضیا...هموطن مگه مجبوری تو هر زمینه ای اظهار نظر کنی؟آخه بگفتم به جای گرفتم؟؟؟هجران بجای دوست؟؟؟کاش یاد بگیریم گاهی وقتا،فقط گاهی وقتا بگیم من در این زمینه اطلاعی ندارم....ضمنا اونا که با لفاظی میخوان حافظ و سعدی رو بکنن تو خمره اسلام و در بیارن زحمت بکشن بجای تکرار جملاتی از مطهری و خرمشاهی و..که قرآن خوانن تا کارشناس ادب فارسی...خودشون یه دور دیوان شاعران رو بخونن تا ببینن اینا آدم زمینی بودن،اشعار زمینی گفتن...عشقشونم زمینی بوده...حافظ گفته نوش کن جام شراب یک منی تا بدان بیخ غم از دل بر کنی...شراب معرفت کیلیوییه؟
علی حسنی در ۵ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۲:
مولانا در حالتی قرار دارد که این حالت خود را دوست خطاب می کند، تا زمانی که در این حالت قرار دارد یا با دوست نزدیک است، همه چیز درست و صحیح است،ایمن است،گرفتاری و مشکلات ندارد،اما زمانی که از این حالت دور شود، یا به تعبیر شاعر از دوست فاصله بگیرد، مدام اتفاقاتی برایش می افتد، یا خطرهایی او را تهدید می کند، و مثل زهری زندگی او را تلخ می کند، به خودش می گوید، تو که می دانی نبایست از این حالت(نزدیک یار)دور شوی، پس چرا این کار را می کنی،و می گوید، نفس و واکنش ها فریبم می دهند، می گویند به نفس پاسخ بده و برگرد، یا به خواسته های بد خود را انجام بده و سریع برگرد، در صورتیکه برگشتن دشوار است،
حالتی که مولانا در او قرار دارد، زندگی در لحظه است، یعنی به گذشته، آینده اجازه نمی دهد که او را با خودش به جاهای مختلف ببرند، در زمان حال هم ،همه موضوعاتی که به ذهن او می رسد را کنترل می کند، و اجازه نمی دهد هر موضوعی مطرح شود ، و او را با خودش ببرد، فقط با موضوعاتی است که بایست به آنها بپردازد، بعبارت دیگر بر گفتگوی سر خود کنترل دارد، و گفتگوی سر را خاموش می کند،،
و در ارتباط با اتفاقات ،از عدم تصمیم می گیرد، یعنی مثال گربه گرسنه ای است که برای گرفت موش دست پاچه ،دست در هر سوراخی نمی کند، یعنی واکنشی تصمیم نمی گیرد، از طرفی بی خیال یک جا نمی نشیند و نمی گوید خدایی که مرا خلق کرده بایست روزی مرا برساند، واکنش منفی نمی دهد، یا با تصمیم عقلی نمی گوید من با تحقیق و عقل به این نتیجه رسیدم که ،فقط موش بر فرض در سوراخ 5 است، و به بقیه راه حل های کاری نداشته باشد،
او می داند گرسنه است، و بایست شکمش را سیر کند، منتظر است تا موشی از سوراخی بیرون بیاید و آن را شکار کند،
nabavar در ۵ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:
پشمینه پوش تندخو از عشق نشنیدهاست بو
از مستیش رمزی بگو تا ترک هشیاری کند
تند خویی را به مغرور بودن می توان تعبیر کرد
و رمزگفتن را به هشداردادن
nabavar در ۵ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۴۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱:
در زمینه ی دیگری سیر می کند
nabavar در ۵ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۴۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱:
هر راز که اندر دل دانا باشد
باید که نهفتهتر ز عنقا باشد
کاندر صدف از نهفتگی گردد در
آن قطره که راز دل دریا باشد
ابداً در حیطه ی رباعیات خیام نیست
گفتار خیام زمینه ی دیگری سیر میکند
nabavar در ۵ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۳۴ دربارهٔ سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۳۳ - جواب دادن حورزاد جمشید را:
گرامی سپیده
به نزد حاجب آمد گفت کای یار
غریب و خسته و سرگشته بیمار
ندارم اندرین شهر آشنایی
که ما را گوید امشب مرحبایی
کسی را میجوید که از او استقبال کند
ایرج بهرامی فر در ۵ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۱۱ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۶:
غزلی از بیدل دهلوی بر وزن متفاعلتن، این غزل 24 هجایی دارد، ترکیبی است از بحر کامل و وافر و در فارسی و عربی نظیر ندارد
هر مصرع این غزل بیست چهار هجا دارد و خواندن یک بیت آن که دارای 48 هجا می باشد کمی دشوار است
ایرج بهرامی فر در ۵ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۱۰ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۶:
این غزلی از بیدل دهلوی بر وزن متفاعلتن، این غزل 24 هجایی دارد، ترکیبی است از بحر کامل و وافر و در فارسی و عربی نظیر ندارد
هر مصرع این غزل بیست چهار هجا دارد و خواندن یک بیت آن که دارای 48 هجا می باشد کمی دشوار است
۸ در ۵ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۲۳:
از زبان استاد سخن بسیار دور است
.. در ۵ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:
درود
به گمانم ش مفعول غیرمستقیم است
از مستی برای او چیزی بگو (که او بیخبر از عالم مستیاست)
حسین در ۵ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۵۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۴:
سلام و سپاس به خاطر سایت بی نظیرتون.
ای کاش معانی ابیات این شعر زیبا رو هم قرار بدید...
ایرج بهرامی فر در ۵ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۲۷ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۶:
به نظر من شاعر خواسته است از افاعیل عروضی بحر کامل و وافر یه چیزی ساخته باشه والا در اشعار عربی هم سابق نداشته است البته من با برنامه ای که داشت در عروض اشعار عربی کمی بررسی کردم دیدم همچین وزنی نیست.
بی نام در ۵ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۷ - آمدن رسول روم تا امیرالمؤمنین عمر رضیالله عنه و دیدن او کرامات عمر را رضیالله عنه:
شرح و تفسیر بیت 1390
تا عمر آمد ز قیصر یک رسول / در مدینه از بیابان نغول
از طرف قیصر روم ، فرستاده ای پس از درنوردیدن بیابانهای پهناور برای دیدن عمر (خلیفه دوم) وارد مدینه شد . [ مدینه یکی از شهرهای معروف کشور عربستان سعودی است و از حیث مذهبی و تاریخی موقعیت بس والایی دارد . این شهر تا پیش از هجرت پیامبر (ص) یثرب نام داشت و زآن پس مدینة النبی خوانده شد و سپس به مدینه تخفیف یافت . نغول به معنی ژرف و عمیق آمده است . ]
شرح و تفسیر بیت 1391
گفت : کو قصر خلیفه ، ای حشم ؟ / تا من اسب و رخت را آنجا کشم
فرستاده قیضر روم گفت : ای مردم کاخ خلیفه کجاست تا من اسب و اسباب و رختم را بدانجا ببرم و در آنجا رحل اقامت افکنم .
شرح و تفسیر بیت 1392
قوم گفتندش که او را قصر نیست / مر عمر را قصر ، جان روشنی است
مردم به فرستاده قیصر روم پاسخ دادند که خلیفه مسلمین کاخی ندارد . در حقیقت کاخ او ، همان دل روشن و روان تابناک اوست .
شرح و تفسیر بیت 1393
گر چه از میری ورا آوازه ای است / همچو درویشان ، مر او را کازه ای است
اگر چه عمر از حیث فرمانروایی ، آوازه و شهرت دارد ولی مانند درویشان در خانه ای محقر زندگی می کند .
شرح و تفسیر بیت 1394
ای برادر چون ببینی قصر او ؟ / چونکه در چشم دلت رسته است مو
ای برادر تو چگونه می خواهی کاخ باطنی او را ببینی در حالیکه بر دیدگان باطنی ات ، موی اوصاف ذمیمه روییده است . [ مو در چشم رستن ، روییدن مو در پلک چشم است که از بیرون به درون چشم رشد می کند و چشم را می آزارد و در قدیم یکی از بیماریهای چشمی بوده است ولی در اینجا کنایه از هواهای نفسانی است که چشم دل را می پوشاند ]
شرح و تفسیر بیت 1395
چشم دل از مو و علت پاک آر / و آنگه آن ، دیدار قصرش چشم دار
ابتدا چشم دلت را از موی حرص و هوی و از هر عیب و نقصی پاک کن و سپس به دیدن کاخ او چشم بگشا .
شرح و تفسیر بیت 1396
هر که را هست از هوس ها جان پاک / زود بیند حضرت و ایوان پاک
هر که جان و روانش را از هوس های دنیوی پاک کند . او بی درنگ حضرت حق و ایوان پاک الهی را مشاهده کند .
شرح و تفسیر بیت 1397
چون محمد پاک شد زین نار و دود / هر کجا رو کرد ، وجه الله بود
به عنوان مثال همینکه محمد (ص) از دود و آتش دنیوی و کدورت بشری پاک شد . به هر سوی که رو کرد وجه الله را دید . [ وجه الله اصطلاحی است قرآنی ، در آیه 115 سوره بقره آمده است ” خاور و باختر هستی از آن خداوند است پس به هر سوی رو کنید آنجاست وجه خداوند ” . برخی گفته اند که مقصود از وجه الله همان ذات الهی است (شرح مثنوی ولی محمد اکبرآبادی ، دفتر اول ، ص 90) و برخی گفته اند که وجه هر چیز ، آن جهتی است که شخص به وسیله آن با دیگران مواجه می شود و ظهور و تجلی می کند . پس وجه هر کس مظهر اوست . مقصود از وجه الله مظهر و مظاهر خداوند است (رساله فی السیر و السلوک ، ص 24) . خداوند به واسطه مظاهر و مرائی بر عالم ، تجلی می کند زیرا تاب رویت بی واسطه او را ندارند . چنانکه در بیت 139 همین دفتر فرماید :]
گفتم ار عریان شود او در میان / نی تو مانی ، نی کنارت ، نی میان
شرح و تفسیر بیت 1398
چون رفیقی وسوسه بد خواه را / کی بدانی ثم وجه الله را ؟
ای کسی که چشم دلت از موهای زائد هوی و هوس پاک نشده است . چون همراه وسوسه های شیطان بدخواه هستی ، کی بدین حقیقت واقف خواهی شد که آدمی به هر جا که روی آورد . ذات حضرت حق در آنجا متجلی است .
شرح و تفسیر بیت 1399
هر که را باشد ز سینه فتح باب / او ز هر شهری ، ببیند آفتاب
هر کس که به مقام شرح صدر برسد یعنی هر کس که سینه باطنی اش به روی معارف حق گشوده گردد . او در هر مرتبه ای از مراتب متعین جهان مادی ، پرتو شمس حقیقت را مشاهده کند . [ فتح باب به معنی گشودن در آرزو و نیاز است و در اینجا مراد از ، کشف و شهود الهی است یعنی مرتبه ای از ادراک حقیقت که در آن مرتبه درهای غیب به روی دل و قلب سالک گشوده گردد و شهر در اینجا کنایه از هر مرتبه از مراتب متعین جهان صورت است .
– منظور بیت : هر کس به مقام کشف و شهود رسد . در هر ذره ای ، آفتاب حقیقت را مشاهده می کند .
شرح و تفسیر بیت 1400
حق پدید است از میان دیگران / همچو ماه ، اندر میان اختران
در میان همه کائنات و موجودات ، حضرت حق از همه آشکارتر است . درست مانند ماه که در میان ستارگان ظاهرتر و تابان تر است . [ حضرت حق در این جهان از هر چیز ، ظاهرتر است ولی از شدت ظهور پوشیده و مستتر می شود . زیرا همانطور که استتار موجب خفاء می شود . غایت ظهور نیز موجب خفاء می گردد . مانند خورشید که هر گاه مستقیم بر دیدگان تابد . چشم را تباه کند و نامرئی گردد . از اینرو شیخ محمود شبستری گوید : جهان ، جمله فروغ نور حق دان / حق اندر وی ز پیدایی است ، پنهان . (گلشن راز ، ص 72)
شرح و تفسیر بیت 1401
دو سر انگشت بر دو چشم ، نه / هیچ بینی از جهان ؟ انصاف ده
برای مثال ، در سر انگشت را روی چشمانت بگذار و انصافا بگو آیا از دنیا چیزی می بین ؟ مسلما نمی بینی . [ اگر حضرت حق را قلبا شهود نمی کنیم و باور نداریم بدین خاطر است که هواهای نفسانی و حجاب های غفلت ، دیده دل ما را پوشانده است . لاهوری با زبان عرفان نظری ، این بیت را چنین شرح کرده است ” کنایه از آن است که تعین امکانی ، حجاب بصیرت ما گردیده . (مکاشفان رضوی ، ص 104) ]
شرح و تفسیر بیت 1402
گر نبینی ، این جهان معدوم نیست / عیب جز ز انگشت نفس شوم نیست
اگر تو چشمانت را ببندی یا با چیزی بپوشانی و در آن صورت نتوانی جهان هستی را ببینی . این ندیدن تو دلیل بر این نمی شود که جهان وجود ندارد . زیرا نیافتن دلیل بر نبودن نیست . پس این انگشت نحس نفس اماره توست که دیده دل تو را پوشانده و سبب شده است که تو جهان را نبینی . پس عیب و منقصت تو و عدم بینش تو از ناحیه نفس اماره است .
شرح و تفسیر بیت 1403
تو ز چشم ، انگشت را بردار هین / وآنگهانی هر چه می خواهی ببین
تو انگشت را از روی چشمانت بردار و بعد از آن هر چه دلت می خواهد تماشا کن . [ ابیات اخیر استدلال است بر اینکه حضرت حق به نحو کاملی ظهور دارد منتهی هواهای نفسانی ، آدمی را از او محتجب می سازد ]
شرح و تفسیر بیت 1404
نوح را گفتند امت : کو ثواب ؟ / گفت : او زآن سوی ، واستغشوا ثیاب
امت حضرت نوح (ع) بدو گفتند : پس کو آن پاداش موعود تو ؟ نوح نیز پاسخ داد : پاداش الهی در ماورای حجاب جهل و غفلت و عناد شماست . ولی چه کنم که جامه جهل و غفلت و عناد بر سر خود کشیده اید . [ اشارت است به آیه 7 سوره نوح ” و من هر گاه ایشان را فرا می خواندم تا تو ایشان را آمرزی . انگشتان خود بر گوش می نهادند و جامه بر سر می کشیدند ” . انگشت بر گوش نهادن و جامه بر سر کشیدن ، تعبیری است از لجاجت ورزیدن و تنفر اظهار نمودن . ]
شرح و تفسیر بیت 1405
رو و سر در جامه ها پیچیده اید / لاجرم با دیده و نادیده اید
ای کسانی که سر و روی خود را در جامه ها نهان داشته اید . شما با آنکه دیده باطنی دارید ولی چون در لباس آن را جسمانی پوشانده اید . نمی توانید حقیقت را مشاهده نمایید . [ مصراع دوم اشارت دارد به قسمتی از آیه 179 سوره اعراف ” آنان چشم دارند لیک نبینند ” ]
شرح و تفسیر بیت 1406
آدمی دید است و باقی پوست است / دید آن است آن ، که دید دوست است
انسان در حقیقت دیده است و مابقی پوست است و آن دیده ای ، دیده است که خدا را ببیند . چشمی که دوست را نبیند چشم نیست . [ می توان گفت که مراد از دید ، قوه کشف و شهود است . اگر این وجه را فرض کنیم با مکتب مولانا سازوارتر است . زیرا از نظر او ، بینش بر دانش ارجح است . در این صورت مراد از پوست ، علوم ظاهری و محفوظاتی است که انگیزنده روح نیست بلکه باری است گران بر آن . ]
– برتری انسان بر دیگر حیوانات ، قوه فکرت و تعقل اوست و اگر اندیشه و عقل را از انسان سلب کنیم وجه تمایزی میان او و حیوانات وجود نخواهد داشت . مولانا در بیت 277 دفتر دوم گوید : ای برادر تو همان اندیشه ای / مابقی تو استخوان و ریشه ای .
شرح و تفسیر بیت 1407
چونکه دید دوست نبود ، کور به / دوست ، کو باقی نباشد ، دور به
آن چشمی که جمال یار را نمی بیند . بهتر است که کور باشد . و دوستی که یابنده نباشد . دور بودنش ، بهتر است . [ امام حسین (ع) در دعای عرفه فرماید : ” کور با چشمی که تو را نبیند ” مولانا به کرات گفته است که عشق بر میرندگان آفل ، ثبات و بهایی ندارد . ]
شرح و تفسیر بیت 1408
چون رسول روم ، این الفاظ تر / در سماع آورد ، شد مشتاق تر
هنگامی که فرستاده قیصر روم این سخنان نغز و دلپذیر را شنید . اشتیاقش برای دیدن عمر بیشتر شد .
شرح و تفسیر بیت 1409
دیده را بر جستن عمر گذاشت / رخت را و اسب را ضایع گذاشت
فرستاده قیصر روم برای پیدا کردن عمر به هر سو نگریخت و چنان غرق یافتن او شده بود که رخت و اسب و اسباب خود را جا گذاشت و گم کرد .
شرح و تفسیر بیت 1410
هر طرف اندر پی آن مرد کار / می شدی پرسان او ، دیوانه وار
فرستاده قیصر روم برای پیدا کردن آن مرد لایق و برجسته الهی ، دیوانه وار به هر طرف می دوید و از همه کس سراغ او را می گرفت .
شرح و تفسیر بیت 1411
کین چنین مردی بود اندر جهان / وز جهان مانند جان باشد نهان ؟
فرستاده قیصر روم با شگفتی تمام به خود می گفت : آیا ممکن است که چنین مردی در جهان باشد و در جهان مانند جان ، پنهان باشد . [ جان یا اشاره به روح مجرد است یا اشاره به حضرت ذوالجلال که از فرط ظهور ، پوشیده و مختفی است . ]
شرح و تفسیر بیت 1412
جست او را ، تاش چون بنده بود / لاجرم جوینده یابنده بود
فرستاده قیصر روم همچنان به دنبال عمر بود تا او را بیابد و به حضورش رسد و مانند بنده در خدمتش باشد . زیرا که جوینده ، یابنده است . [ مصراع دوم ، ضرب المثلی است متداول در فارسی که اصل آن عربی است ” هر که چیزی خواهد و کوشد ، بیابدش ” . بعضی این ضرب المثل را به جنید بغدادی نسبت داده اند . نظامی گوید :
چنین زد مثل ، شاه گویندگان / که جویندگان اند یابندگان ]
شرح و تفسیر بیت 1413
دید اعرابی زنی او را دخیل / گفت عمر ، نک به زیر آن نخیل
یک زن تازی صحرانشین ، چون فرستاده قیصر روم را غریب و بیگانه یافت به فراست دریافت که او دنبال عمر است . پس بدو گفت : الان عمر زیر فلان درخت خرما آرمیده است .
شرح و تفسیر بیت 1414
زیر خرمابن ، ز خلقان او جدا / زیر سایه خفته بین ، سایه خدا
زن بدو گفت : عمر دور از مردم در زیر درخت خرما آرمیده است . ببین که سایه خدا زیر سایه درخت خرما خوابیده است . ( توضیح سایه خدا در شرح بیت 425 همین دفتر آمده است )
ایرج بهرامی فر در ۵ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۵۷ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۶:
بحر وافر بر وزن مفاعلتن است یعنی پنج هجایی اما متفاعلتن شش هجایی است پس نمی تونه وافر باشه البته اگه درست وزن یابی شده باشد
ایرج بهرامی فر در ۵ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۵۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۶:
این شعر 24 هجایی است و بسیار بسیار در فارسی کمیاب نام این وزن چیست منظور بحر آن است
ایرج بهرامی فر در ۵ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۱۱ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:
دوستان این غزل 20 هجایی است و در بحر کامل است کمتر در فارسی ک
شاعران از این وزن استقبال می نمایند اما پرسش من این است شعر 24 هجایی هم در پارسی سراغ دارید معرفی کنید. مقسی
حبیب الله زارع کمالی در ۵ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۲:۲۹ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - پند و موعظه:
انگار تمامی شعرای بعد از حضرت شیخ اجل سعدی شیراز، "رحمت الله علیه" به نوعی بدون سرمشق گرفتن از حضرتش، راه به جایی نمیبردند، که از آن جمله حضرت حافظ است
روزبه در ۵ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۵۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷ - شاهد گمراه:
بیت سوم و نهم جا افتاده:
محنتِ چاهِ شبِ من ننماید جانکاه / تا تو چون ماهِ نوام بر لبِ چاه آمدهای
از گناهی که رود با تو در اسلام چه باک / که تو ترسابچه خود عذرِ گناه آمدهای
بیت اول "روی" و بیت چهارم همان "چاه" درست است.
از کتابِ شهریار، چاپ خیام، 1342
همایون در ۵ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۷:
جلال دین غزلی شورانگیز و ماورایی و فراشورمندی، امروز آورده!
انسان احساسات گوناگونی را در هستی تجربه می کند و این تجربه احساسیِ انسان است که هستی را بسیار ارزشمند میکند و بالای آنرا باغ و پایین آنرا گنج.
جلال دین، رازورزی است که مرز های احساسات انسان را بسیار گسرانیده و تا قلب خورشید پیش رفته است
برای او ماه، همیشه زییاترین است زیرا چشمه همه معانی است و جلال دین با معنا ها کار می کند و آنها را چون فرزندان خود پرورش میدهد
و همیشه این مهارت و راهگشایی خود را مدیون شمس و نتیجه رابطه میان دو انسان میداند
امروز مرز دیگری از احساس را پشت سرمیگذارد وقتی میگوید:
از ماه مگویید که خورشید پرستیم
برای ما که دریافت چنین احساسی امری محال می نماید، بطور معجزه واری با غزلی این چنین دست یافتنی میشود
علی حسنی در ۵ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶۹: