ای دلم مست چشمهٔ نوشت
در خطم از خط سیه پوشت
باد سرسبزی خطت که به لطف
سر برون زد ز چشمهٔ نوشت
حلقه در گوش کرد خلق را
حلقهٔ زلف بر بناگوشت
همچو من صد هزار سرگشته
حلقه در گوش حلقهٔ گوشت
گشت معلوم من که جان نبرد
دلم از طرهٔ سیه پوشت
تو به جان و دلی جفا کوشم
من به جان و دلم وفا کوشت
عشوه مفروش زانکه من پس ازین
نخرم نیز خواب خرگوشت
یاد کن از کسی که در همه عمر
نکند لحظهای فراموشت
مست از آنم چنین که در بر خویش
مست در خواب دیدهام دوشت
بو که تعبیر خوابم آن باشد
که شوم امشبی هم آغوشت
دل عطار باده ناخورده
تا قیامت بمانده مدهوشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
باز کی گیرم اندر آغوشت
کی بیارم به دست چون دوشت
هرگز آیا به خواب خواهم دید
یک شبی دیگر اندر آغوشت
تا بدیدم به زیر حلقهٔ زلف
[...]
پِرِ هَفتا ثَله جُونی میکُند
عَشغِ مقری وَ خُیْ بِنی چِشِ رُوشْت
زور باید نه زر که بانو را
گزری دوستتر که ده من گوشت
تا که باشی کشد در آغوشت
چون برفتی کند فراموشت
دل فدای لبان چون نوشت
غیر یادم همه فراموشت
ای نگارین من خبر داری
که ز جانیم مست و مدهوشت
غیر از این در جهان مرادم نیست
[...]
فکر حسن غنا برد هوشت
متکلم شود فراموشت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.