مهرداد در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۳۹ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:
بیت هفتم مصرع اول چنگال درست به نظر میرسد
حسین امیری در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲۰:
بیت 14 مصرع دوم در وزن دشوار می نماید. لطفا بازنگری شود.
مهدی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۱۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۸:
با سلام و عرض ادب
میخواستم معنای این مصراع رو بدونم
همه رزمجویان کند اوران
حسین امیری در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۹:
با سلام خدمت دوستان.
با مشاهده اختلاف نظری که در مورد مصرع دوم از بیت اول وجود داشت خواستم که بنده حقیر نیز اظهار نظری کنم شاید که موثر واقع شود.
در مصرع اول این بیت شاعر دعوت به سکوت می کند. به ذهن میرسد که در مصرع دوم نیز باید این دعوت را ادامه دهد. در نتیجه حضرت میفرماید جز حرف ها و سخن های شمع (معشوق که زبان او و همچنین عاشقش پروانه سکوت است) و شکر (که نماد عشق است و در سکوت ذوب می شود و حلاوت می بخشد) که سکوت است چیز دیگری مگو.یعنی سکوت کن. در بیت پنجم حتی در جواب عشق نیز نباید چیزی بگویی و فقط با سر باید جواب داد. بعید است که در مصرع دوم دعوت به سخن از سخی شود.از نظر من سخن صحیح می باشد.
محمد جواد حاجیلو در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۳۰ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷:
به نظر حقیر هم هر دو کلمه وصالت و مثالت درست میاد.اگرچه استاد شجریان مثالت خوانده اند که صحیح تر به نظر می رسد.
حشمت الله همتی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۰۲ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۱:
دفتر پیشکش. ، [هوای تو.] ،: " ای دل مبتلای من، شیفته ی هوای تو"
کشت هوای گلشنت، این دل مبتلای تو
چنگ مزن به خرمنت،شانه مکن به شانه ات
باد بَرَد مشک ختن، جانب اولیای تو
بند دلم بریده است، از قفسش شده رها
در هوس سلسله ی، از دو طرف رهای تو
خنده کنی به حال من، چشم پر از سؤال من
پاسخ هر سؤال من ، خنده ی دلگشای تو
خلق شدی که دل بُری، خلق شدم که دل بَرَم
داد از این خدای من، وای از آن خدای تو
از دل من خبر بگیر، ای همه از تو با خبر
سوی تو چشم عالمی، عالم من فدای تو
کاش شود که یک شبی، سر بکشی سرای من
یا که شوم فقط شبی، شمع شب سرای تو
سر بنهم به شانه ات، شعله کشم به جان خود
سوخته ام سحرگهان، سر بنهد به پای تو
24 اردیبهشت 99
همتی ـ تهران *پ. ن ـ مصرع اول ـ که مطلع یکی از غزلهای زیبای عطار است ـ توسط صفحه اینستاگرام قند پارسی، منتشر شد و درخواست ادامه شعر رو به فرم دلخواه داشتن
مهدی بیژنی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۰۹ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » اشعار محلی » شمارهٔ ۲ - غزل:
ظاهراً مسئله ای پیش امده - غزل فوق که شماره 2 هست در خروجی سایت غزل شماره 5 رو نمایش میده.
ملکالشعرای بهار » اشعار محلی » شمارهٔ ۲ - غزل/#
ملکالشعرای بهار » اشعار محلی » شمارهٔ ۵ - غزل/#
قبلا درست بود حتما یه مسئله کوچیک پیش امده
---
پاسخ: متشکر از اطلاعرسانی شما، مشکل حل شد.
Soroosh Rf در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۰۰ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۵:
این شعر را به دو صورت میتوان تفسیر کرد
اول که از عشقی پشیمان است
دوم همان طور ک میفرمایند دلخوش انیم ک حج میرویم کعبه همین جاست کجا میرویم...وحشی نیز عمری را در پی عشق و پیدا کردن خدا میگذارند و سپس متوجه میشود خدا همه جا هست و نیازی ب اینهمه ترتیب و اداب نبوده ...به گونه ای میتوان عبادتی را در این شعر یافت مانند چوپانی ک میخواست با شستن پای و شانه زدن موی خدا اورا ستایش کند
سید محمد سادات باریکانی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷۳:
حضرت سنایی نیز همچون مطلعی در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه ودر الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله ، عینا بکار برده اند که:
صوفیان در دمی دو عید کنند
عنکبوتان مگس قدید کنند
ما که از دست روح قوت خوریم
کی نمک سود عنکبوت خوریم
محمدرضا زارعی جلیانی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۰۷ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲:
به نظر میرسه عاشق تو معنای متناسب تری داره. چون تو ابیات اول خطاب شعر به معشوقه. به نظر من میرسه که معنای دگر به اعتبار برمیگرده. بدان که کسی که عاشق تست اعتباری جز از طرف تو هم داره.
معنای این شعر خیلی خیلی قشنگه. شاعر تو چهار بیت داره به خودش دروغ میگه. بر خلاف چیزی که ته دلشه داره میگه من میرم. اما تو بیت آخر شاید یک ندای قدسی یا عمق وجود و قلبش بهش میگه ساکت باش و انکار نکن عشقی که تو دلت داری و تو این حکایت رو هزار بار دیگه هم گفتی اما دل نبریدی. این شاید محک عشق حقیقی نسبت به عشق ظاهری و سطحی باشه. به قول رهی معیری:
از عشق نرنجیم و گر مایه رنج است
با نیش بسازیم اگر نوش ندارد
احمد نیکو در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۲۷ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » ذرات گردنده [۷۳-۵۷] » رباعی ۵۷:
از تن چو برفت جان پاک من و تو
خاک دگران شود مغاک من و تو
زین پس ز برای خشت گور دگران
در کالبدی کِشند خاک من و تو
دکتر صحافیان در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:
1-در برابر معشوق هنرنمایی کردن و به جز او پرداختن بی ادبی است ازین رو در سکوتم، ولی ذوق سرشاری در ادب و بلاغت دارم.
- زبان عربی در دوره تمدن ایرانی - اسلامی زبان فرهنگ و فرهیختگی بودهاست.
- ایهام: دهانم پر از عربی فصیح است و شعر گفتن به آن زبان در برابر پیامبر و قرآن بی ادبی است( گرچه می توانم پهلو به پهلوی قرآن زنم)
پری نهفته رخ و دیو در کرشمه حسن
بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبی است
فرشته چهره پنهان کرده و دیو به جایش عرض اندام می کند از این شعبده چشمم سخت حیران است.
3-آری اساس این جهان بر ترکیب گل و خار( خیر و شر- راحتی و سختی- شراب و خمار و ...)است و نور برگزیده محمد ص با آتش دشمنی ابولهب همراه است.
4- از دلیل این که زمانه فرومایگان را سروری می دهد پرسش نکن، زیرا بی سبب کام می دهد( بهره های دنیوی به خودی خود بی ارزش اند و بر اساس اصل سنخیت به سراغ بی ارزشها می روند)
5- شهرت صوفیانه و عارفانه، نیم جو برایم نمی ارزد. اوج من در پستوی خلوت خویش است.
6-نور چشم ما شراب است که در جام شیشه ای و دانه انگور پنهان است( حال خوش نهان است و با همت شوق دست آورده می شود)
7- بسیار خردمند بودم و در سکوت ولی پس ازین حال خوش مستی، صلاح در بی ادبی( اظهار هنر - با توجه به بیت 1-) است.
- ضمن اشاره به رمز لسان الغیب بودن خویش، هنر بلاغتش را بی ادبی مستانه می شمارد.
- به جای این بیت در نسخه خانلری بیت دیگری است که اشاره به جستن دوای درد آدمی در جام شراب چینی و ساغر ساخت حلب دارد.
8- شراب بیاور که پشتوانه ام به زاری شورانگیز سحری است ایهام: -گناه شراب را این گونه می زدایم
- شراب من در شور سحرگاه است
آرامش و پرواز روح
کاظم در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۳:
A عزیز خرک گور نیست و خاک گور درست است
کاظم در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۳:
سلام و تشکری بی حد و حساب از گنجور و عوامل آن-به نظر میرسد برخورد عابرین با پشته های خاکی که بر روی قبرها بوده باعث سکندری خوردن شده و این به هم خوردن تعادل را حضرت مولانا به این سبب دانسته که وقتی به بالین من بیایی خرک گور من هم باعث به هم خوردن تعادل تو شود و تورا چون مستان بی تعادل میکند
علی قندیلی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶:
در جواب خانم مینا:
ضمن عرض سلام و ادب خدمت خانم مینا، سپاسگزار دقت و نکته سنجی شما بزرگوار هستم. ضمن تایید نکته نظرات سرکار عالی، سروده مولانا در این خصوص به شرح ذیل است:
"قطره دانش که بخشیدی ز پیش،
متصل گردان به دریاهای خویش،
قطرهٔ علمست اندر جان من،
وارهانش از هوا وز خاک تن"
ساعد در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۵۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۳ - برون انداختن مرد تاجر طوطی را از قفس و پریدن طوطی مرده:
سلام . این شعر در برنامه 818 گنج حضور به زیبایی و کامل توسط آقای پرویز شهبازی تفسیر شد
www.parvizshahbazi.com
ساعد در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۶:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۷:
بیت هفتم :
چو ما اندر میان آییم ، او از ما کران گیرد
چو ما از خود کران گیریم ، او اندر میان باشد
اصل چگونگی رابطه ما با خدا را به زیبایی بیان می کند .
وقتی ما من های ذهنیمان را در مرکز وجودمان قرار دهیم ، خدا از ما کناره می گیرد ولی وقتی ما من های ذهنیمان را به حاشیه برانیم ،خدا در مرکز وجود ما خواهد نشست و در این شرایط تمام رفتار و افکار و کنشها و واکنشهای ما ناشی از انرژی خدایی خواهد بود .
امید در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۵۵ دربارهٔ ظهیر فاریابی » غزلیات » شمارهٔ ۲:
سر خم را بگشاد و در غم را بربست...
Vahid Vanbub در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۱۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۰:
خیلی خلاصه
فرمودند
سرنوشت تو از اول نوشته نشده
اینقدر نگو این سرنوشت ماست بخت ماست تقدیر ماست
شاد باش و خوش (بقول مولانا: هرکه راز داند داند که خوشی خوشی کشاند)
اینگونه باش تا بختت و تقدیرت عوض شود به بهترین حال ممکن
گمنام در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۴۹ دربارهٔ عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۱ - المقالة الاربعون: