گنجور

 
عطار

آتش عشق تو در جان خوشتر است

جان ز عشقت آتش‌افشان خوشتر است

هر که خورد از جام عشقت قطره‌ای

تا قیامت مست و حیران خوشتر است

تا تو پیدا آمدی پنهان شدم

زانکه با معشوق پنهان خوشتر است

درد عشق تو که جان می‌سوزدم

گر همه زهر است از جان خوشتر است

درد بر من ریز و درمانم مکن

زانکه درد تو ز درمان خوشتر است

می‌نسازی تا نمی‌سوزی مرا

سوختن در عشق تو زان خوشتر است

چون وصالت هیچکس را روی نیست

روی در دیوار هجران خوشتر است

خشک سال وصل تو بینم مدام

لاجرم در دیده طوفان خوشتر است

همچو شمعی در فراقت هر شبی

تا سحر عطار گریان خوشتر است

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۵۷ به خوانش فؤاد معماریان
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
شاه نعمت‌الله ولی

در دل ما عشقش از جان خوشتر است

جان چه باشد عشق جانان خوشتر است

عشق او گنجی و دل ویرانه ای

گنج او در کنج ویران خوشتر است

خوش بود یک جام می شادی ما

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه