برگ بی برگی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۳۸ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۵ - جواب:
آن یکی نحوی به کشتی در نشست
رو به کشتیبان نهاد آن خودپرست
گفت هیچ از نحو خواندی گفت لا
گفت نیم عمر تو شد در فنا
دلشکسته گشت کشتیبان ز تاب
لیک آن دم کرد خامش از جواب
باد کشتی را به گردابی فکند
گفت کشتیبان بدان نحوی بلند
هیچ دانی آشنا کردن بگو
گفت نی ای خوشجواب خوبرو
گفت کل عمرت ای نحوی فناست
زانک کشتی غرق این گردابهاست
محو میباید نه نحو اینجا بدان
گر تو محوی بیخطر در آب ران
آب دریا مرده را بر سر نهد
ور بود زنده ز دریا کی رهد
چون بمردی تو ز اوصاف بشر
بحر اسرارت نهد بر فرق سر
برگ بی برگی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۴۰ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۴ - جواب:
از امکان میکند اثبات واجب
از این حیران شد اندر ذات واجب
حکیم فلسفی قصد آن دارد که همچون سایر عناصر هستی از طریق بودن و نبودن و امکان وجود ، خدا و منشاء و بلکه خود هستی را که واجب الوجوب میباشد اثبات کند و به همین سبب در حیرت فرو رفت که چرا او را به ذات و منشاء زندگی یا خدا راه نیست و حافظ میفرماید :
با هیچکس ندیدم زان دلستان نشانی
یا من خبر ندارم ، یا او نشان ندارد
در بیت اختتامیه شیخ شبستر میفرماید :
زهی نادان که او خورشید تابان
به نور شمع جوید در بیابان
یعنی که هرچه در این جهان فرم دیده شود نشانه و اثباتی بر وجود خدا یا منشاء زندگی میباشد ولی نادانان با عقل جزوی و محدود خود در این جهان جویای خورشید یا خداوند هستند ، عارفی گفته است من از مردم در عجبم که جهان ماده را ظاهر و خدا را پنهان میبینند ، در حالی که خدا در همه عرصه ها ظاهر و قابل رویت است و آنچه پنهان است غیر اوست .
هیچکس بی نام در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۴۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:
بعدشم ایشون یه ریاضی دان و منجم بوده و بسیار بسیار هم باعث افتخار هست حضورشون و دست آوردهاشون ولی چه ارتباطی داره که بعضی دوستان میخوان جواب مهمترین و اساسی ترین سوال زندگیشونو از اشعار یه آدم علمی که همه ذهنش پر از دو دو تا چهارتای معمول دنیای علم هست بگیرن، اصن علم و عرفان جمع اضداده
هیچکس بی نام در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۴۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:
بعضی دوستان چنان قند تو دلشون آب شده که یه نفر یه سری حرف زده که با امیال و خوشگذرونی های دنیویشون جور میاد که انگار اون دنیا قراره این ابیات را حجت بگیرن و جواب کاراشونو بدن شما اگه طرز تفکرتون اینه چرا دنبال 4 تا بیت شعر هسین واسه مهر تایید پای کاراتون و سعی دارین خیام را یه عارف معرفی کنید، همینطوری خوش باشین و حال زندگیتونو ببرین دیگه. بعد جالب تر اینه که 60 هزار بیت مولانا را که بزرگترین عارف تاریخ بشریت هست و تو تک تک ابیاتش داره داد میزنه که این زندگی یه خواب بیشتر نیستو نمیبینن یا سعی میکنن نفهمن ولی جوری زیر این مدل اشعار ذوق زده میشن و افاده کلام میکنن که آدم متحیر میمونه
برگ بی برگی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۱۵ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۴ - جواب:
ظهور جملهٔ اشیا به ضد است
ولی حق را نه مانند و نه ند است
ضد تاریکی ، روشنایی و نور میباشد که برای شناخت آنها لازم و ملزوم یکدیگر میباشند و همینطور اضداد دیگر که انسان فلسفی وجود آنها را با بهره بردن از ضد آن اثبات میکند و این در ادراک و شناخت حق تعالی کاربرد ندارد وبه همین دلیل عرفا و بزرگان آن را در عین هستی مطلق عدم نامیده اند که انسان فلسفی با بهره گیری از فکر های خود قصد اثبات یا شناخت خدا را دارد و این خدایی که او قصد درکش را دارد خدای ذهنی میباشد و چون خدا در ذهن و فکر بشر نمی گنجد با عقده گشایی ها نه تنها به نتیجه نخواهد رسید بلکه سوالات و مشکلات بیشتری برای او پدیدار خواهد شد . مولانا میفرماید
عقده را بگشاده گیر ای منتهی
عقدهٔ سختست بر کیسهٔ تهی
دز گشاد عقدهها گشتی تو پیر
عقدهٔ چندی دگر بگشاده گیر
عقدهای که آن بر گلوی ماست سخت
که بدانی که خسی یا نیکبخت
حل این اشکال کن گر آدمی
خرج این کن دم اگر آدمدمی
حد اعیان و عرض دانسته گیر
حد خود را دان که نبود زین گزیر
چون بدانی حد خود زین حدگریز
تا به بیحد در رسی ای خاکبیز
معنای ابیات کاملاً روشن میباشد و ظاهراً مراد شیخ شبستر نیز همین گره و عقده ها و سوالات هستند که حد و نهایتی نداشته و در حد انسان نیز نمی باشند ولی آنچه در حد و حتی فرض بر انسان است بازگشت به عهد الست میباشد که گریزی از آن نیست و با زنده شدن به اوست که انسان از خسی رها و به نیکبختی خواهد رسید و بجز این کار و وظیفه اصلی انسان باقی کارها خاک بیزی است و بس .
Vahid Vanbub در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۰۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۵:
خشت سر خُم = آجری که سر کوزه ی شراب میزاشتن در قدیم هست رو میگه که یه چیز بی ارزشی هست میگه همین آجر به از مِلک و مُلک پادشاهان ارزشش بیشتره
الباقی رو هم که دوست عزیز بالایی تشریح کردن دیگه نیازی به توضیح نیست
هیچکس بی نام در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۱:۱۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲:
مات و مبهوت اون دوستانی هستم که با اعتماد به نفس کامل و بدون ذکر منبع و با نظر سخصی درخواست تغییر کلمات شعر را دارن، آخه چطور همچین چیزی میتونه ممکن باشه و این جسارت از کجا میاد؟؟!! اونم در مقابل اعجوبه ای مثل استاد سخن سعدی و در افشانی هایی که کرده
احسان در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۵۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳:
برون پرده، منظور خارج از دایره عشق الهیست، اگر مویه (گریه) کنی مشرک هستی
چون بنظر من در حیطه عشق الهی مرد و زن فقط یک نام هستند و همه درگیر معبود هستیم
عارف مشکوری در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳:
بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه
در قدیم یکی از حقه های شعبده بازان این بود که تخم پرنده در کلاه قرار میدادند و بعد یک پرنده از کلاه خارج میکردند.
بعضی اوقات هنگامیکه شعبده باز ناشی درحال انجام اینکار بود ناگهان تخم میشکست و آبروی شعبده باز میرفت
منظور این مصرع کنایه به این قضیه است.
شهاب در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۲۹ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » حکایت بط » عقیدهٔ دیوانهای درباره دو عالم:
اینجا به معنی ظاهری اب نباید توجه کرد به معنی باطنی اب که اگاهی است اگه توجه کنیم اون ابهام برطرف میشه
هیچکس بی نام در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۷ - قصهٔ دیدن خلیفه لیلی را:
و چه سایه یزدانی معتبر از شما مولانای جان
از روز اول تا آخر عمر شاکر خدا بودن واسه خلقتت و نعمت برقرای ارتباط مستقیم با اشعارت باز هم حق مطلب شاکر بودن را بجا نمیاره. به امید دیدارت هستم هر شب و روز
هیچکس بی نام در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱:
امیر جان عزیزم استاد سخن اشاره به داستان حضرت یوسف دارن و زن هایی که زلیخارو ملامت میکردن که چرا عاشق یوسف شدی و وقتی خودشون یوسف را دیدن ترنج را از دست تشخیص ندادن و دست های خودشونو بریدن. حس میکنم شما جوونی و اول راه پس گمراه حرف های یه سری مدعی خالی از عشق و معرفت نشو عزیزم
شهرام در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۲۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷:
پنهان شدم
نوید در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۰۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۲ - رجوع به حکایت زید:
سلام دوستان هرکس که به تفسیر ابیات و غزل های های مولانا علاقه داره میتونه برنامه ی (گنج حضور استاد شهبازی ببینه واقعا عالیه) واقعا مولانا با استاد شهبازی رنگ و بوی تازه ای میگیره♥♥♥♥
سینا محمدیان در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۳۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۲:
چو بریان شد از هم بکند و بِخَرد. بخرد درست است نه بخورد
کاظم در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۳:
کتاب عارف جانسوخته-داستان ناگفته های زندگی مولانا -اثری دیوانه کننده از نهال تجدد است که برای جستجوگران عشق و عرفان چون آبی برآتش است و بسیار زیباست-خواندنش را به همه گنجوری های عزیز پیشنهاد میکنم
مجیداسیابانها در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۵۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:
شعر در مصرع اول اشتباه است
برخیز و بیا بتا برای دل ما
سعیده تهرانی نسب در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶:
معنی :
این است که فقط وقتی می بینم دو یار موافق روبروی همدیگر قرار دارند حسرت شان را میخورم.
باب در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۱۵ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۷:
آقایان سیامک بغدادی و پویان قندی نیز این رباعی را سالها پیش در ترانه «دم» خوانده اند. از آنجا که در انتخاب و معرفی آهنگ توسط ابزار وبسایت ناکام ماندم ، به ناچار اینجا نوشتم.
پیوند به وبگاه بیرونی
مظفر محمدی الموتی خشکچالی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۰۴ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۹۹۹: