گنجور

حاشیه‌گذاری‌های Soroosh Rf

Soroosh Rf


Soroosh Rf در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۵۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵:

اصلا به دنبال تبرد خیام از بی دینی نباشید، اون بی دین و ملحد بوده، شراب خوار بوده و دائم الخمر،او ملحد به حکمت الهی بوده و حتی شاید مسلمان شش امامی، اما منجم و ریاضی دان و فیلسوفی بزرگ بوده پشته سنگینی علم داشته و تنها چیزی که نداشته دین بوده و یکی از چون خیامی به از هزاران دین دار بی هنر

 

Soroosh Rf در ‫۳ ماه قبل، جمعه ۴ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۱۵ در پاسخ به حمیدرضا دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۰:

واقعیت این است که واقعا خیام بسیار دیدگاهش در اواخر عمر تغییر میکند آثار منثور او بسیار با آثار منظوم متفاوت است و فلسفه مثور به گونه ایست که میگویی واقعا این نثر نویسنده اش همان نظم است؟؟ نمی‌دونیم دقیقا چه چیزی باعث اون آثار شده که ب احتمال زیاد میشه به ترس از جان و ملحد خواندش اشاره کرد در کل هر چه باشد خیام نه آن است و نه این و فلسفه نهیلیستی و وجودی خیام را باید زیست

 

Soroosh Rf در ‫۴ ماه قبل، جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۰۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶:

منظور حکیم عمر خیام را به گونه ای دیگر هم میتوان توصیف کرد

که وقتی در این دنیا با خردمندان ب درستی رفتار نمیشود حال چه بگوییم فلک هفت قمر است چ بگوییم هشت قمر(اعتقاد ب فلسفه سفر نفس ب اقمار برای لطیف شدن) وقتی جایی برای اظهار علم و ذهنی برای پذیرش آن نیست تلاش ها برای معرفت مردم بی نتیجه است و بیت دوم هم اشاره ب این دارد که بعد از مرگ فرقی ندارد ک حرمی بر مقبره ساخته شود یا اصلا جسم پیدا نشود  مهم این است ک تمام آرزوها و کمالت را با خود میبری و در این دنیا نمیماند...صد البته اشعار ساده خیام را ب هر گونه ک‌ تفسیر کنید درست است و البته درعین حال درست نیست

 

Soroosh Rf در ‫۴ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۳:۰۰ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۵:

این شعر را به دو صورت میتوان تفسیر کرد
اول که از عشقی پشیمان است
دوم همان طور ک میفرمایند دلخوش انیم ک حج میرویم کعبه همین جاست کجا میرویم...وحشی نیز عمری را در پی عشق و پیدا کردن خدا میگذارند و سپس متوجه میشود خدا همه جا هست و نیازی ب اینهمه ترتیب و اداب نبوده ...به گونه ای میتوان عبادتی را در این شعر یافت مانند چوپانی ک میخواست با شستن پای و شانه زدن موی خدا اورا ستایش کند