تا خیل غمش در دل ناشاد من آمد
هر جا که دلی بود به امداد من آمد
سودای سر زلف کمندافکن ساقی
سیلی است که در کندن بنیاد من آمد
هر سیل که برخاست ز کهسار محبت
اول به در خانهٔ آباد من آمد
هر جا که بیان کرد کسی قصهٔ یوسف
حال دل گم گشته خود یاد من آمد
هر شب که فلک زان مه بی مهر سخن گفت
یک شهر به فریاد ز فریاد من آمد
زلفش به عدم گر کشدم هیچ غمی نیست
کاین سلسله سرمایهٔ ایجاد من آمد
از چنگل شاهین اجل باک ندارد
هر صید که در پنجهٔ صیاد من آمد
پیداست که از آب بقا خضر ندیدهست
آن فیض که از خنجر جلاد من آمد
فریاد که داد از ستمش مینتوان زد
بیدادگری کز پی بیداد من آمد
یک آدم عاقل نتوان یافت فروغی
شهری که در آن شوخ پری زاد من آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، بیانگر اندوه و غم شاعر است که در دلش جا دارد. شاعر به سختیها و دردهایش اشاره میکند و میگوید هر جا که دلهای دیگر هم به کمک آمده، او نیز در آنجا حضور داشته است. همچنین به عشق و دلبستگیاش به زلف محبوب اشاره میکند و از سیل احساساتی میگوید که بر زندگیاش تأثیر گذاشتهاند. شاعر در مقاطع مختلف به یادآوری قصه یوسف و درد دلهایش میپردازد و از عدم خوشی ناشی از جدایی و مصیبتها سخن میگوید. او به مفاهیم زندگی، مرگ، عشق و مشکلاتی که با آنها مواجه است، اشاره میکند و در نهایت میگوید در شهری که زنی زیبا و شوخ و شنگ وجود داشته باشد، نمیتوان عاقل یافت. در کل، این شعر تجلی احساسات عمیق و دردناک شاعر است.
هوش مصنوعی: وقتی که انبوهی از غمها به دل غمگین من حمله کرد، هر جا که دلی بود، برای کمک به من آمد.
هوش مصنوعی: عشق به موهای دلفریب و جذاب ساقی، مانند سیلابی است که به خراب کردن پایههای وجود من منجر شده است.
هوش مصنوعی: هر طوفان و رخداد عاطفی که به وجود میآید، ابتدا به در خانهٔ من که مملو از عشق است، میرسد.
هوش مصنوعی: هر زمانی که کسی داستان یوسف را تعریف کند، من نیز به یاد دل گم شدهام میافتم.
هوش مصنوعی: هر شب که آسمان از آن ماه بیعشق صحبت کرد، یک شهر به خاطر فریاد من به فریاد درآمد.
هوش مصنوعی: اگر زلف او را به نیستی ببرم، هیچ اشکی نمیریزم، زیرا این رشته و پیوند، سرمایه وجود من است.
هوش مصنوعی: هر شکارچیای به چنگال شاهینی که نمایندهٔ مرگ است، ترسی ندارد، اگر شکاری که در دست من است، به دام بیفتد.
هوش مصنوعی: مشخص است که آن نعمت که از خنجر من به دست آمده، از آب بقای خضر به دست نیامده است.
هوش مصنوعی: فریاد و اعتراض نمیتوان کرد چون ظلم او آنقدر زیاد است که حتی صدای اعتراض به او نمیرسد. بیدادگری او به گونهای است که به دنبال ستمی که به من روا داشته، به من آسیب میزند.
هوش مصنوعی: در یک شهر، پیدا کردن فردی باهوش و عاقل دشوار است، چرا که من در این شهر با زیبایی و خوشمشربی آن دختر خوشظاهر روبهرو شدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.