ز خاک من اگر گندم برآید
از آن گر نان پزی مستی فزاید
خمیر و نانبا دیوانه گردد
تنورش بیت مستانه سراید
اگر بر گور من آیی زیارت
تو را خرپشتهام رقصان نماید
میا بیدف به گور من برادر
که در بزم خدا غمگین نشاید
زنخ بربسته و در گور خفته
دهان افیون و نقل یار خاید
بدری زان کفن بر سینه بندی
خراباتی ز جانت درگشاید
ز هر سو بانگ جنگ و چنگ مستان
ز هر کاری به لابد کار زاید
مرا حق از می عشق آفریدهست
همان عشقم اگر مرگم بساید
منم مستی و اصل من می عشق
بگو از می به جز مستی چه آید
به برج روح شمس الدین تبریز
بپرد روح من یک دم نپاید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان عشق و ارتباط عمیق خود با می (شراب) و مستی میپردازد. او اشاره میکند که اگر از خاک او گندم روییده شود، پوستری از شادی و سرور در نان پخته شده به وجود میآید. او به آرامش و جشن در دنیای بالاتر پس از مرگ اشاره میکند و بیان میکند که در آنجا، غم و اندوه جایی ندارد. شاعر تأکید میکند که عشق و می باعث ایجاد حالتی مستی در او شده و حیات واقعی او نتیجهی عشق است. در انتها، او اشاره میکند که روحش در جایگاهی با نام شمسالدین تبریز بال خواهد کشید و از این دنیا خواهد گذشت.
هوش مصنوعی: اگر از خاک من گندم بروید، از آنجا که نان پخته میشود، شوق و سرمستی افزایش مییابد.
هوش مصنوعی: پخت و پز و نانوا وقتی در حال کار باشد، به وجد میآید و دیوانهوار میزند، مانند مستی که سرودهایی شاد و فرحبخش میخواند.
هوش مصنوعی: اگر به سراغ قبر من بیایی، گور من با شادی به رقص در خواهد آمد.
هوش مصنوعی: برادر، نیا و بر سر قبر من با دف نزن، زیرا در محفل خدا باید شاد باشیم و غم جایی ندارد.
هوش مصنوعی: سخن از زنی است که به دنیاست و با زیباییهایش دلها را مجذوب میکند. او در آرامشی عمیق و در گوری پنهان است، در حالی که معشوقش در خواب و عیش نشسته و شیرینی عشق را چشیده است.
هوش مصنوعی: دوستانی که در سختی و مشکلات هستند، از دل تو کمک و یاری خواهند گرفت و با دلایل و نشانهها، راهی برای بهبود وضعیت خواهند یافت.
هوش مصنوعی: از هر طرف صدای جنگ و ساز و آواز مستان به گوش میرسد و از هر کاری به ناچار کاری دیگر به وجود میآید.
هوش مصنوعی: محبت و عشق، من را به وجود آورده است و همان عشق، اگرچه ممکن است باعث مرگ من شود، اما برای من حق و حقیقتی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
هوش مصنوعی: من به عشق دلبستهام و همانطور که مستی بر من چیره شده، جز این حالتی که دارم، هیچ چیز دیگری از می به من نمیرسد.
هوش مصنوعی: به بالای برج روح شمس الدین تبریز برو و روح من یک لحظه هم آرام نمیگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کجا وصفش به گفتن هم نشاید
که پس پیرامنش چیزی بباید
مهی ، کندر سمرقند از لب او
نبات مصر را جان می فزاید
اگر طوطی طبع جان فزاید
بشاخ شکر نابش گراید
بشولد مر طبق را بر طریقی
[...]
خر خمخانه را جودان بماندست
وگر ماندست جو کو تا بخاید
بسنگ هجو من دندان شکستست
که بی بیطار بیخش برنیاید
سرش از سهمناکی شد بانسان
[...]
ز هجران تو جانم میبرآید
بکن رحمی مکن کاخر نشاید
فروشد روزم از غم چند گویی
که میکن حیلهای تا شب چه زاید
سیهرویی من چون آفتابست
[...]
دلی ده کاو یقینت را بشاید
زبانی کافرینت را سراید
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.