علی در ۶ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۱۰ در پاسخ به فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۲۷ - برگ گریزان:
جالب بود
Arsina Ansari در ۶ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۱۰ در پاسخ به حبیب شاکر دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۰:
هیچکسی پاکی خود را چنین زنگ زده نمی ییند و شاعر جهان ما را دروغ ریا می بیند
خیلی ساده فاش کرده که از این همه بزرگی و حتی کمال در آینه که ربطش داده جام جمع و جام همان واقعیت زندگی جام واقعیت و می کلام است و کسی که از حقیقت بگوید می رو استفاده می کنه
علی در ۶ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۰۸ در پاسخ به فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۲۷ - برگ گریزان:
😂👍
Arsina Ansari در ۶ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۰۸ در پاسخ به مصیب دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۰:
آینه ای که حقیقت ندارد مثل دنیای ما ظاهریست و ما ظاهری ریاح کار
میم کاف در ۶ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۳۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۹:
با سلام. لطفاً در بیت ۷ غنون را به "غنودن" تصحیح فرمایید. این غلط را مع الاسف در تمام سایت ها تکرار کرده اند زیرا ؛ همه شان از گنجور کپی کرده اند!!
محمود سهیلی در ۶ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۵۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۱۷:
خداقوت
Arsina Ansari در ۶ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۰۸ در پاسخ به چنگیز گهرویی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲:
عزیز حالت خوبه آخرت چی میبینی نکنه فک کردی بعد مرگ میری جای دیگه تو آدم اشتباهی همین جا هستی نگران نباش
Arsina Ansari در ۶ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۰۶ در پاسخ به فرهاد دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲:
حافظ رک گویی خودش رو داره و رحمنمی کنه و اینکه مشخصه حافظ دنباله رو هیچ مذهبی و شریعتی نیست بجز بشارت کسی که به وحدت درونی خود رسیده کاری نداره با عالم ظاهری و سطحی حافظ مردم و ریاح کار بودنش رو درک نمی کرد که چرا وقتیکه هیچ عشقی واقعی نیست هیچ رابطه واقعی نیست و حتی خانواده هم واقعیت نداره و همه چیز در عالم معنا و حقیقت زیباست و تکرار و بی ارزشی وجود ندارد شما تونستی در سطحی از ارتعاشات معنوی بری و متوجه رازها بشی؟
به در ۶ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۰۳ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس:
بیت شصت و دوم همان ضربالمثلِ" به قاطر گفتند پدرت کیست گفت مادرم مادیان است" هست
Arsina Ansari در ۶ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۵۲ در پاسخ به بي دين دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲:
دوست من چرا لقمه را دور سر گرفتی ساده به زبان آورده از این فتنه یه نگاه به ذهن خودت بنداز و حافظ کلی داره میگه نگفته من چون کلام میشناسه فتنه شما ذهنت پر از کلام تکراری عاجزی ایراد از حافظ درگیری ذهنی ما بیمارا عیب است رفتی کلی معنا مثل ذهن تکراری خودت اوردی نمیتونی مثل حافظ ساده و زیبایی کلمات رو نمی بینی
Arsina Ansari در ۶ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۳۲ در پاسخ به مهرداد پارسا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱:
عزیز حقیقت به تکرار ذهن ظاهری و تکرار کلام خود نبین
Arsina Ansari در ۶ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۲۹ در پاسخ به مجتبی صادقی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲:
دوشم!؟میدونی مقصر تو نیستی نه درکی از کلام داری
دیشب میای با دوش گرفتن یکی می کنی
شما داری ریاح کاری می کنی و از زیبای شعر میگی
وهاب صدیقی در ۶ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲:
نقش او در جان ما هر دم منور میشود
چون سپیده در سحر، آرامِ دلبر میشودهر نگاهش روشنیبخشِ دلِ تاریک ما
چون مه از پشت سحاب، از دور خوشتر میشودبا نسیمِ یاد او، هر غنچهی دل وا شود
باغ خشک سینهام، سبز و معطر میشود
هوش مصنوعی (چتجیپیتی)
Arsina Ansari در ۶ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۱۳ در پاسخ به مزدک دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱:
حقیقت از کلام و واقعیت از مشاهده درک کلام اینست شما نه برای حقیقت و نه برای واقعیت مترادف پیدا نمیکنی اما دنیای ظاهری ما پر از تضاد و هر تضاد یک معنا واقعی اما کلمات واقعی همه کلمات معنا و مفهوم ندارند خلاصه اینکه شما درکی از حال و لحظه حقیقت نداری بخاطر نقش بودنه شماست و اگر بپرسم علم یا ثروت بازم از جواب دادنه حقیقت عاجزی
Arsina Ansari در ۶ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۰۵ در پاسخ به فانی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱:
ما چندین چند واقعیت نداریم او نقش است فقط یک حقیقت وجود دارد وحدت یکپارچی قلب و ذهن یکی می شود و از تکرار و نقش در می آید و ذهن در حال حرکت کلام را بر زبان و این آگاهی نشان از ارتعاشات خدایست
Arsina Ansari در ۶ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۵۸ در پاسخ به خسرو ياوري دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱:
لب خندان حقیقت از کلام حافظ مثل تو ظاهری و بی خبر از کلام نیست قشنگی بزار لبه کوزه رخ خندان بکار بیاره رخ نمی خنده و این لب که میخنده فهمیدی؟لب میخنده خب معلومه تو حافظ نیستی ریاح کار و در لحظه نمی تونی صحبت کنی منافق
نمیدونم چندین ساله عاجزم و در این مسیر شما ناچیز من نا چیز از واقعیت ها ایراد سطحی مسخره میگیریم حافظ جهان زنده کلام خود کرده اون وقت تو که تمام زندگیت تکرار از دروغه و خبر نداری من وجودت می بینم و رسوات می کنم
Arsina Ansari در ۶ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:
اون عزیز که میگه تو فلان ماه این کارو می کردن
می خوردند کدوم نادانی رو به ارتعاش روشنگری میرسونه که حافظ دومی بشه آقا از حقیقت جهان خود بی خبری حافظ را چه!؟تو نمیتونی ببینی یک سو شدن وحدت یکپارچی از حقیقت و حقه چه کنی هر چه باشد نقش از ذات حقیقت توست که نمی تونی حالا چرا چونکه تو درک از کلام نداری ذهن تو مثل دیگران بیمار و محکوم به تکرار است
وگرنه میدونستی تو این عالم در چه جایگاه و چه سطحی چشم باز کردیم تو چه بخوای چه نخوای نقش میگیری عالم ظاهر با هرکسی باشی فرق نمی کنه تو نقش هستی و بی خبری از نقش خود حافظ که در این عشق داره میسوزه از این حقیقت که آگاه شده و هیچ کسی نیست و چنان حقیقت در عالم ما دردناکه و کلام حافظ این عزیزان رو هم سوازنده
کسانی که ظاهر هستن و صورت حافظ مثل خودشون می بینند و نمی دانند حقیقت است که میتواند در لحظه لحظه حال را از حالتی به حالت دیگر و این میرسه به جای که روشنگریه الان اینجا کی حقیقته
کی میدونه اسم عالم ما چیست و حالت های این عالم چیه و کی میگه عالم باطن حقیقت است جای کدام ظاهر بی شکل است است
ریاح کاران و بر گوش های آنان مهر و بر چشمان آنان پرده
امین مروتی در ۶ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹:
شرح غزل شمارهٔ ۵۴۹ (آب زنید راه را)
مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
محمدامین مروتی
این غزل نوعی استقبال است. استقبال از بهار یا استقبال از یاری که در بهار می آید و او ممکن است شمس باشد که قرار است به نزد مولانا برگردد و مولانا به صرافت آب و جارو کردن راه بازگشت او افتاده است.
آب زنید راه را، هین که نگار میرسد
مژده دهید باغ را، بوی بهار میرسد
یار دارد به خانه می رسد. همه جا را آب و جارو کنید. تو گویی بوی بهار به باغ می رسد.
راه دهید یار را، آن مه دَه چهار را
کز رخ نوربخش او، نور نثار میرسد
یار دارد نورافشانی می کند. راه را برای آن ماه شب چهارده باز کنید.
چاک شُدَست آسمان، غلغلهای است در جهان
عنبر و مشک میدمد، سنجق[1] یار میرسد
گویی آسمان شکاف برداشته و فرشتگان نازل می شوند. جهان در غوغاست. بوی خوشش به مشام می رسد و پرچمش نمایان شده است.
رونق باغ میرسد، چشم و چراغ میرسد
غم به کناره میرود، مه به کنار میرسد
اوست که به باغ رونق و خرمی می دهد. اوست که مایه بینایی چشم است. غم ها زائل می شود و آن ماه به کنارمان می آید.
تیر روانه میرود، سوی نشانه میرود
ما چه نشستهایم پس، شه ز شکار میرسد
برخیزید که شاه از شکار برمی گردد. مراقب تیر و نشانش باشید.
باغ سلام میکند، سرو قیام میکند
سبزه پیاده میرود، غنچه سوار میرسد
باغ به او سلام می کند و سرو پیش پایش برمی خیزد. سبزه بر زمین می روید و غنچه بر درخت برمی دمد.
خلوتیان آسمان، تا چه شراب میخورند
روح خراب و مست شد، عقل خمار میرسد
فرشتگان هم مست شده اند و روح و عقل از دست داده اند.
چون برسی به کوی ما، خامشی است خوی ما
زان که ز گفت و گوی ما، گرد و غبار میرسد
مولانا در مقطع می گویدای یار! وقتی برسی، دم نمی زنیم و خاموش می مانیم تا غباری بر ارتباط مانننشیند. ضمنا خموش، تخلص مولانا هم هست.
اول فرودین 1404
[1] سنجق یعنی پرچم و علم
میتراما در ۶ ماه قبل، جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۳۱ در پاسخ به ج اروجی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸:
آفرین ، در این دنیای بعد سومی ارواح بسیار پیشرفته ای هستند که خیلی وقت است درسهای خود را فرا گرفته اند و عروج کرده اند ولی بصورت کاملا داوطلبانه و از روی عشق بی قید و شرط برای کمک به ساکنان زمین زحمت و سختی تناسخ دوباره به این دنیای متراکم و از تعادل خارج شده رو قبول کرده اند که شمس تبریزی یکی از اون ۱۴۴ هزار نفر است ...
Arsina Ansari در ۶ ماه قبل، شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۱۲ در پاسخ به فرهود دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۰: