گنجور

حاشیه‌ها

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۴ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:

در دیده ودر سخن تر سعدی نشانمت

 

سعدی زاشک دیده مگر باغبان توست

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۴ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵:

سعدی خوش سخن چه نکوگفت به وصف او

گل پیش روی تو غرق عرق گشت ودرخجالت است

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۴ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹:

 

مدعی خوار است سعدی چون تومی گویی سخن

لای باشد پیش گوهر  پیش گل خار آمده است

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۴ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:

کس همچو من اسیر ززلفت نگشت یار

سعدی شهی بود که ززلف تو در بند است

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۴ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲:

 

سوگند به رویت که شده راحت دلها

چون گفته سعدی صنما کس نشنیده است

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۴ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳:

سعدی  زنام  دوست  به   دفتر  نگاشتی

از نام اوست که شعر وکلامت  معطر است

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۴ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۵۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵:

 

سعدی اندربرت کم از هیچ است

درسخن گرچه صاحب نظر است

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۴ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶:

سخن غیر مگویید چو سعدی برخاست

سخن تازه همین است که شهد وشکر است

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۴ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۴۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷:

 

سعدی سخنت مگر بهار است

یا دیده عاشقان زار است

گفت وسخنت عجایب آمد

آرامش جمله بی قرار است

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۴ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۳۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸:

 

سعدی  به  چشم تر سخن  ازباغ ولاله گفت

شعر ترت زشهد وشربت ومی ناب خوشتر است

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۴ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹:

پیش نگار سعدی دانا نشسته به

پیش بهار بلبل خوش گوی بهتر است

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۴ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰:

 

شاد گردید جهان از سخن سعدی وحیف

در غم هجر ببین از همه غمناک تر است

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۴ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱:

دلت زسنگ خاره  بگشته که نمی دانی

که سعدی خوش گو زهجر دل تنگ است

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۴ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲:

سعدی شیرین سخن گفتی زهجران وغمش

زنده ماندن نازنینا بی نگاهت مشکل است

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۴ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۱۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:

سعدیا هرکس  ندیده  روی او  عمرش  تباه

هرکه نشندیده ز شعرت عمر اوبی حاصل است

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۴ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴:

مگو دیگر کسی گوید چوسعدی

سخنها ناب وگفتارش اصیل است

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۴ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶:

 

اشعار ناب تو سعدی زروی یار

زیباتر از برگ گل وباغ وشبنم است

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۴ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:

با غنچه جام لب تو توبه حلال 

با گفته سعدی

با گفته سعدی هوس باده حلال است

در وادی ناب سخنش توبه حرام است

 

حرام است

 

جلال ارغوانی در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۴ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸:

سعدی نگارخانه شعرت چو روی نگار گشت

روی تو برای دیدن وشعرم برای شنیدن است

هومن ملاح زاده در ‫۶ ماه قبل، جمعه ۱۴ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۰۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۰:

درست‌اش «عضو همدیگر» بودن هست، زیرا در ریاضیات اصل تساوی دو عضو به است صورت است:

تساوی دو عضو — اگر در یک مجموعه S عنصر a عضو b باشد و نیز عنصر b عضو a باشد، آنوقت باید حتما a=b باشد.

اینجا سعدی می‌گوید:

بنی آدم اعضای یکدیگرند: یعنی فرزندان حضرت آدم با هم برابرند (یا یکسان هستند).

که در آفرینش ز یک گوهرند: دلیل آن این است که همه از یک خاک ساخته شده اند، و همان خاک در وجود همه به صورت برابر قرارگرفته است.

چو عضوی به درآورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار: به دلیل برابر (یکسان) بودن انسان‌ها، درد یکی باعث درد دیگری هم می‌شود.

تو کز محنت دیگران بی‌غمی، نشاید که نامت نهند آدمی: اگر از درد دیگران، تو دچار درد نمی‌شوی، با بقیه انسان‌ها برابر نیستی و در واقع انسان نیستی.

۱
۱۸۳
۱۸۴
۱۸۵
۱۸۶
۱۸۷
۵۴۷۱