در ربیع الآخر سنه سبع و ثلثین و اربعمائه (۴٣٧) که امیر خراسان ابوسلیمان جغری بیک داود بن میکاییل بن سلجوق بود از مرو برفتم به شغل دیوانی، و به پنج دیه مروالرود فرود آمدم، که در آن روز قران رأس و مشتری بود، گویند که هر حاجت که در آن روز خواهند باری تعالی و تقدس روا کند. به گوشهای رفتم و دو رکعت نماز بکردم و حاجت خواستم تا خدای تبارک و تعالی مرا توانگری حقیقی دهد. چون به نزدیک یاران و اصحاب آمدم یکی از ایشان شعری پارسی میخواند. مرا شعری در خاطر آمد که از وی در خواهم تا روایت کند، بر کاغذی نوشتم تا به وی دهم که این شعر برخوان. هنوز بدو نداده بودم که او همان شعر بعینه آغاز کرد. آن حال به فال نیک گرفتم و با خود گفتم خدای تبارک و تعالی حاجت مرا روا کرد. پس از آنجا به جوزجانان شدم و قریب یک ماه ببودم و شراب پیوسته خوردمی. پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید که «قولوا الحق و لو علی انفسکم». شبی در خواب دیدم که یکی مرا گفتی: «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند؟ اگر به هوش باشی بهتر.» من جواب گفتم که «حکما جز این چیزی نتوانستند ساخت که اندوه دنیا کم کند.» جواب داد که «در بیخودی و بیهوشی راحتی نباشد، حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهوشی رهنمون باشد، بلکه چیزی باید طلبید که خرد و هوش را بیفزاید.» گفتم که «من این از کجا آرم؟» گفت: «جوینده یابنده باشد»؛ و پس سوی قبله اشارت کرد و دیگر سخن نگفت. چون از خواب بیدار شدم، آن حال تمام بر یادم بود. بر من کار کرد، با خود گفتم که از خواب دوشین بیدار شدم، اکنون باید که از خواب چهل ساله نیز بیدار شوم. اندیشیدم که تا همه افعال و اعمال خود بدل نکنم فرج نیابم.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در سال ۴۳۷ هجری، ابوسلیمان جغری بیک، امیر خراسان، به خاطر انجام کارهای دیوانی به مرو الرود رفت و در آنجا دو رکعت نماز خواند و خواستار توانگری حقیقی شد. پس از دعا، شعری به ذهنش آمد که یکی از یارانش همان شعر را خواند و او این را نشانهای از اجابت حاجتش دانست. بعد از یک ماه در جوزجانان و نوشیدن مداوم شراب، در خواب فردی به او گفت که به هوش بودن و خرد داشتن مهمتر از بیهوشی است و باید چیزی را جستجو کند که هوش را افزایش دهد. از خواب بیدار شد و تصمیم گرفت تا به اصلاح رفتارهای خود بپردازد تا به ارامش واقعی برسد.
هوش مصنوعی: در سال ۴۳۷ هجری قمری، روزی به مرو سفر کردم و به پنج دیه مروالرود رفتم. در آن روز، سیارات خاصی در موقعیتی بودند که گفته میشود هر آرزویی در آن روز برآورده میشود. به گوشهای رفتم و دو رکعت نماز خواندم و از خدا خواستم که توانگری واقعی به من عطا کند. بعد از دعا، به جمع دوستانم برگشتم و یکی از آنها شعری به فارسی میخواند. شعری به ذهنم رسید و خواستم به او بدهم تا بخواند، اما قبل از آنکه به او بدهم، او همان شعر را شروع به خواندن کرد. این موضوع را به فال نیک گرفتم و خوشحال شدم که گفتههای من به حقیقت نزدیک شده است. سپس به جوزجان رفتم و حدود یک ماه در آنجا بودم و مدام شراب مینوشیدم. شبی در خواب، شخصی به من گفت که چرا از شراب مینوشی که عقل را زائل میکند و بهتر است هوشیار باشی. من گفتم که پزشکان میگویند شراب اندوه دنیا را کم میکند. او جواب داد که در بیهوشی آرامش نیست و حکمت در هدایت مردم به بیهوشی نیست، بلکه باید چیزی را طلبید که عقل و هوش را افزایش دهد. گفتم که از کجا باید آن را بیابم؟ او گفت: جوینده یابنده است و سپس به سمت قبله اشاره کرد و دیگر صحبت نکرد. وقتی بیدار شدم، تمام آن خواب در یادم بود و تصمیم گرفتم که اکنون وقت آن است که از خواب چهل ساله خود نیز بیدار شوم و همه اعمال و رفتار خود را تغییر دهم تا به آرامش و فرج برسم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.