احمـــدترکمانی در ۴ سال قبل، جمعه ۴ تیر ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۶:
ناوک غمزه بیارو رَسن زلف که من
جنگها با دل مجروح بلا کش دارم
حافظ فقط در مورد معشوقه روح لطیفی داشت.و با دیگران مدارا میکرد.و در اولین فرصت آنها را در تنگ دیوار و با اشعار نفله میکرد
بابک بامداد مهر در ۴ سال قبل، جمعه ۴ تیر ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵:
بر آستانه ی تسلیم سر بنه حافظ
که گر ستیزه کنی روزگار بستیزد
نتیجه گیری غزل و زاویه ی دیدحافظ دراین چندبیت ستیزه نکردن ودرگیرنشدن با روزگاراست.درمواردی پذیرفتن وتسلیم وسربرآستانه نهادن بر روزو شب عربده باخلق خدا کردن ترجیح دارد
کوروش در ۴ سال قبل، جمعه ۴ تیر ۱۴۰۰، ساعت ۰۳:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶۴:
تعال یعنی چه ؟
syed asad در ۴ سال قبل، پنجشنبه ۳ تیر ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۴۸ دربارهٔ اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۵۰ - آن سوی افلاک مقام حکیم آلمانی نیچه:
تأثیری که مرحوم اقبال از فلاسفه مغرب از جمله هگل و نیچه پذیرفته جای تأمل دارد
مهدی در ۴ سال قبل، پنجشنبه ۳ تیر ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۰۱ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - از من جدا شد ناگهان بر من جهان شد چون قفس:
غزل درست به این شیوه است:
المستغاث ای ساربان ، چون کارمن آمد بجان
تعجیل کم کن یک زمان ، در رفتن آن دلستان
نور دل و شمع بیان ، ماه کش و سرو روان
از من جدا شد ناگهان ، بر من جهان شد چون قفس
ای چونفلک بامن بکین ، بی مهرو رحم وشرم و دین
آزار من کمتر گزین آخر مکن با من چنین
عالم بعشق اندر ببین، تا مر ترا گردد یقین
کاندر همه روی زمین ، مسکین تر از من نیست کس
آرام جان من مبر ، عیشم مکن زیر و زبر
در زاری کارم نگر ، چون داری از حالم خبر
رحمی بکن زان پیشتر ، کاید جهان بر من بسر
بگذار تا در رهگذر ، با تو بر آرم یکنفس
دایم زحسن آن صنم ، چون چشم او بختم دژم
چون زلف او پشتم بخم ، دل پر ز تف رخ پر زنم
اندوه بیش آرام کم، پالوده صبر افزوده غم
از دست این چندین ستم ، یارب مرا فریاد رس
چون بست محمل بر هیون ، از شهر شد ناگه برون
من پیش او از حد برون ، خونابه راندم از جفون
کردم همه ره لاله گون ، گفتم که آن دلبر کنون
چون بسته بیند ره ز خون باشد که گردد باز پس
هر روز برخیزم همی ، در خلق بگریزم همی
با هجر بستیزم همی ، شوری بر انگیزم همی
رنگی بر آمیزم همی ، می در قدح ریزم همی
در باده آویزم همی ، کانده گسارم باده بس
پگاه در ۴ سال قبل، پنجشنبه ۳ تیر ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۴۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۱ - بیان آنک حق تعالی هرچه داد و آفرید از سماوات و ارضین و اعیان و اعراض همه به استدعاء حاجت آفرید؛ خود را محتاج چیزی باید کردن تا بدهد؛ کی «امن یجیب المضطر اذا دعاه»؛ اضطرار، گواه استحقاق است:
دوستان این چه تفسیره انجام میدید
این شعر در مورد نیاز و دریافته حقیقت شعر اینه که شما فقط برای درخواست به جهان امدید و اجابت کار شما نیست
بیت هرکجا کشتیست آب آنجا رود اشاره به کشتی سازی نوح روی کوه داره که جایی کشتی رو ساخت که آب تا اونجا رفت
شاه شمشاد قدان در ۴ سال قبل، پنجشنبه ۳ تیر ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۲۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴ - از خداوند ولیّ التوفیق در خواستن توفیق رعایت ادب در همه حالها و بیان کردن وخامت ضررهای بیادبی:
در بیت دوم، ه از واژه «بلکه» جا افتاده است.
بیادب تنها نه خود را داشت بد
«بلکه» آتش در همه آفاق زد
ممنون میشوم اصلاح بفرمایید
احمـــدترکمانی در ۴ سال قبل، پنجشنبه ۳ تیر ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۳۳ دربارهٔ مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳:
در بزم پادشاه نگر این کاروبار گل
وین باده ببین شده به طرب دستیار گل
تا با می کهن گل نو سازوار شد
گل پیشوای می شد و می پیشکار گل
شاها همه زشادی بزم رفیع توست
این سرخ رویی گل و این افتخار گل
مهدی در ۴ سال قبل، پنجشنبه ۳ تیر ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۵۲ در پاسخ به Polestar دربارهٔ ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸:
سلام. از این شعر نمی شود اینطور برداشت کرد که بهار نسبت اینکه نظم جهان حکمت الهی است یا نه شک داشته است. بیت «خامش نشین که تعبیه نظم این جهان/ از حکمتست یا نه به دست من و تو نیست» نشانگر این است که بهار می خواسته تا شعرش برای همه اقشار جامعه حتی آتئیست ها و ندانم گرایان مقبول افتد و در ایمان شاعر خللی ایجاد نمی شود بلکه پرسشگری و شک انداختن برای تحقیق و جست و جو شعار اسلام است و موجب تقویت اعتقادات.
مهدی در ۴ سال قبل، پنجشنبه ۳ تیر ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۴۱ در پاسخ به ملیکا رضایی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:
سعدی اگر عاشقی میل وصالت چراست
هرکه دل دوست جست مصلحت خود نخواست
Polestar در ۴ سال قبل، پنجشنبه ۳ تیر ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۰۴ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸:
شاعر هنوز شک داره که نظم این جهان از حکمت است یا نه!
احمـــدترکمانی در ۴ سال قبل، پنجشنبه ۳ تیر ۱۴۰۰، ساعت ۰۷:۵۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳۱:
خلاف رای سلطان رای جستن
به خون خود بُوَد دست شستن
بعداز این رای من اینست و همین خواهد بود
من براین هستم و البته چنین خواهد بود
عالی در ۴ سال قبل، پنجشنبه ۳ تیر ۱۴۰۰، ساعت ۰۳:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸:
چه خوشبختیم ما که زبان همچون قندِ پارسی را درک میکنیم و میتوانیم شیرینی و نمک توامان سخن عالیجناب سعدی را دریابیم و از شمیم گلستان و بوستانش بهره ببریم و با غزلیاتِ بیبدیلش مست شویم؛ و چه آیندهبین است سعدی، که میداند تا جهان هست، همگان بهرهمند از خوان گسترده کلام اویند:
هرکس به زمان خویشتن بود
من سعدی آخرالزمانم!
فرزانه در ۴ سال قبل، چهارشنبه ۲ تیر ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳:
فرزانه در ۴ سال قبل، چهارشنبه ۲ تیر ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۴:
فرزانه در ۴ سال قبل، چهارشنبه ۲ تیر ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:
فرزانه در ۴ سال قبل، چهارشنبه ۲ تیر ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:
حامد مهدوی دوست در ۴ سال قبل، چهارشنبه ۲ تیر ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۲۱ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » شاهد افلاکی:
بسیار زیبا.الهش بیامرزاد
احمـــدترکمانی در ۴ سال قبل، چهارشنبه ۲ تیر ۱۴۰۰، ساعت ۰۵:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷:
علت عاشق مگر ز علتها جدا نیست
تسلیم در ۴ سال قبل، جمعه ۴ تیر ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۷ - حکایت ماجرای نحوی و کشتیبان: