علی.نیشابور در ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۳۴ در پاسخ به Hadi Golestani دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴:
سلام آقا رضای نازنین.
بسیار ممنونم که به دور از حاشیه و به دور از ایرادات سطحی ،در پی روشنگری هستی.
فقط بخاطر اینکه ازت تشکر کنم اومدم و تو گنجور ثبت نام کردم.متشکرم.لطفا ادامه بده.
مرجان یادگار در ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۵۴ دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۰:
درود. اشتباه تایپی زیادی در این غزل هست؛
بیت اول مصرع دوم:
منت خاک درت باز نهد بر سر من
بیت سوم مصرع دوم
که بود دیدهی تر خانهی روشنتر من
بیت چهارم مصرع دوم
کز تب هجر تو بگداخت تن لاغر من
بیت پنجم مصرع اول
باد بیزن که کسی بر من بیمار زند
بیت پنجم مصرع دوم
از ضعیفی چو مگس باد برد پیکر من
رضا از کرمان در ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۱۳ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۷ - مناجات:
آقا کوروش سلام
انگار مقرر شده بنده به نوبه خود همواره پاسخگوی شما دوست عزیزم باشم زهی سعادت ومعترفم از سوالات شما بسیار آموختهام ولی هر بار که برای شما مینویسم ناخود آگاه یاد شخصیتهای رمان خرمگس نوشته اتل لیلیان وینچ میافتم و باخود تصور میکنم شاید در سایرین این شبهه بوجود آید که شاید فیلیس ریوس همان آرتور گمشده است .نکند کوروشی که میپرسد ورضایی که پاسخ میدهد از هم جدا نباشند .
موفق باشی برادر گرامی مخلص ثمامی همراهان گنجور محمد رضا ذویاور از دیار کریمان ،کرمان زمین
شاد باشید
رضا از کرمان در ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۷ - مناجات:
درود بر شما
معنی بیت :هرگاه واسطه و علل واسباب ظاهری فراوان گردد امکان وصل به حقیقت از دست خواهد رفت وبالعکس با کم شدن نظام علت ومعلولی واسباب ظاهری ، شوق وامکان وصال افزایش خواهد یافت در بیت قبل داره میگه که جمیع تغییرات در عالم هستی را، تو از سوی مبدل کننده اصلی (خدا) بدان ونظام علت معلولی واسباب ومسبب ظاهری را رهاکن
طبق نظر ایشان در پشت تمام نظام علت ومعلولی جهان هستی که توسط عقل آدمی قابل درک واستدلال است، دست پنهان وقدرت الهی وجود دارد که قادر به تغییر در این نظام وقوانین علمی علت ومعلولی است به عنوان مثال اگر او نخواهد آتش نمیسوزاند ،آب غرق نمیکند وامثالهم یعنی علل واسباب ظاهری از کار میافتد وقوانین علمی دیگر کاربرد خود را ندارند ومولانا برای بیان وتفهیم این موضوع در آثار خود بیشتر از معجزات پیامبران یاری جسته است و دست خداوند را بالاتر از هر قدرتی میداند
دست حق باید مر اورا ای فلان
کو بود بر هر محالی کن فکان
هر محال از امر او ممکن شود
هر حرون از بیم او ساکن شود
اکمه وابرص چه باشد ،مرده نیز
زنده گردد از فسون این عزیز
شاد باشید
رضا از کرمان در ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۱۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۷ - مناجات:
درود برشما
معنی تحت اللفظی بیت: واگر با بصیرت به گردون بنگری خواهی دید که ذات مخلوقات توسط کیمیاگری خداوند وتوسط اکسیر او هرلحضه دگرگون میگردد و روح خدایی باعث انسجام خرقه تن آدمی میگردد بدون هیچ عمل دوخت ودوزی
اعیان جمع عین به معنای ذات وجوهره اشیا وموجودات است حالا یعنی چی؟
اعیان ثابته اصطلاحی عرفانی است زایده تفکرات فلسفی ابن عربی بدین مضمون هرچیز که در عالم ملک پدیدار میشود حقیقت وصورتی ثبوتی است در علم حضرت حق ودر خیال ساحت وجود وخیال جهان، که به آن عین ثابته گفته میشود .
علت طرح این موضوع از سوی ابن عربی بدین قرار است که ایشان علم خداوند را ازلی میداند همانگونه که نقشه یک ساختمان توسط مهندس و یا طرح وتفکر یک پیکره ومجسمه بوسیله پیکرتراش قبل از ایجاد وظهور آنها در فکر مهندس ومجسمه ساز وجود داشته ،پس علم خداوند در خلقت کاینات ازلی وقدیم است یعنی این اندیشه وعلم نه موجود است ونه معدوم که به آن ثبوت میگویند باید توجه داشت که اعیان (مظاهر خداوند بر عالم هستی) نمیتوانند وجود داشته باشند وهمزمان معدوم نیز نیستند ،اگر وجود داشته باشد، موجب تعدد قدما میگردد که باطل است و متناقض اصل توحید و وحدانیت خدا ، ونه معدومند به صورت مطلق ،چون اعیان وجود علمی دارند وقبل از اینکه در عالم ملک نمایان شوند در علم حضرت حق وجود داشتهاند
در اندیشه های اسلامی هر مسلمان به وحدانیت ویکتایی خداوند معترف است واین از اصول دین مسلمین، بدین معناست که خداوند یکی است وهیچ قدرت وذاتی بجز او وجود ندارد حال چگونه میشود موجودیت اشیا ومخلوقات را باور داشت بدون اینکه خللی در اقرار به توحید بوجود آید ،در اینجا ابن عربی با ارایه نظریه وحدت وجود به این نقیصه وشبهه پاسخ داده بنا بر این نظر، نباید در عالم هستی ،مخلوقات وآفریدههای گوناگون را جدا از خالق وآفریده جهان دانست بلکه هرچه در عالم هستی وجود دارد مظهری از خداوند است که به واسطه جوهره و روح خدایی تجلی ظهور یافته است که این تجلی ذات الهی توسط دو فیض اقدس ومقدس تفکیک ومعرفی شده است .
فیض اقدس همان تجلی حق به سبب ظهور اولیت وباطنیت ذات است وباعث پیدایش اشیا درحضرت علمیه است به مثابه همان نقشه ذهنی مهندس یا پیکر تراش وفیض مقدس تجلی الهی است به حسب صفت ظاهریت وآخریت و موجب ظهور اشیا واستعدادهای آنها در خارج وظهور عینی اشیا است مثل ظاهر ساختمان ومجسمه که قابل رویت ولمس است.
حتی امروزه دانشمندان حوزه فیزیک کوانتوم به وجود ذرهای مشترک در وجود کل مخلوقات تحت عنوان ذره خدا پی برده ومعترفند که به قول مولانا باعث بسط وایتلاف جان و وجود وهستی کل مخلوقات میگردد وآن چیزی جز روح خدایی نیست
گرچه یقین دارم که توضیح موضوعات فلسفی در چند جمله بسیار مشکل وشاید گنگ ونامفهوم میتواند باشد، ولی امیدوارم تا حدودی باعث روشنگری وشفافیت مقصود این بزرگمرد در این ابیات شده باشم.
شاد باشید
رضا از کرمان در ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۳۷ - مناجات:
درود بر شما
اگر از اول به معنای ابیات این مناجات توجه فرمایید مولانا مستقیما به قدرت بلامنازع خداوند یا اصطلاحا ، استطاعت تکوینی یا همان نیروی غیبی وماورایی بر دخل وتصرف در همه چیز هستی وکل مخلوقات وکاینات یا همان امکان کن فیکون ،اشاره دارد
معنی بیت : ای انسان اگر با چشم دل ،با هوشیاری ذهنی وبصیرت به جهان هستی بنگری هر لحضه میتوانی این تجلیات الهی را در عرصه گیتی نه منحصرا در احوال آدمیان بلکه در کل کاینات ببینی وقدرت باریتعالی بر تو نمایان میگردد
میناگری در ظاهر شغل وصفتی است برای کسی که ظروف علیالخصوص جامهای نوشیدنی را با ترکیبی از مینا ،نوعی شیشه رنگی لاجوردی وطلا مزین ومتحول میکنند و بعضا در ادبیات میناگر یا اکسیر ساز بصورت استعاره،اشاره به خداوند دارد یعنی همانگونه که میناگر با میناگری وکیمیاگری با اکسیر جادویی میتوانند ماهیت اشیا را دگرگون کنند (به باور قدما با اکسیر مس به طلا وجیوه به نقره مبدل میگردد )،خداوند با قدرت ازلی خود قادر به ایجاد تحول در اعیان و ظاهر مخلوقات است
اینچنین میناگریها کار توست
اینچنین اکسیرها اسرار توست
گردون در ادبیات به معنای آسمان ،سپهر،گنبد لاجوردی بکار میرود یا نمادی از گردش زمان است
لطف تو خواهم که میناگر شود
این زمان این تنگ هیزم زر شود
بوالعجب میناگری کز این عمل
بست چندین خاصیت را بر زحل
جمله پاکیها از آن دریا برند
قطره هایش یک به یک میناگرند
در این بیت تلویحا به آیه ۲۹ سوره رحمان بدین مضمون اشاره شده است
یَسْأَلُهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ
هر که در آسمان ها و زمین است از او درخواست [حاجت] می کند، او هر روز در کاری است.شاد باشید
مهدی رجبعلی پور در ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:
آقای رضا ( ساقی،...) من واقعا شیفته تفسیرهای شما هستم و اگر سرمایه ای داشتم به شما کمک میکردم آنها را در یک کتاب مدون کنید. شاید خودتان تا به حال این کار را کرده اید و من خبر ندارم. خوشحال میشوم اطلاعاتی در این مورد برایم ارسال فرمایید
mradjabalipour@gmail.com
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۲۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۷:
ضَرَبَ زیدٌ عمرواً و کان المتعدّی عمرواً
در این عبارت دو ایراد وجود دارد اما گویا به خاطر وفاداری به نسخۀ استاد فروغی باید بدون ویرایش و به همین شکل فعلی باقی بماند.
در اینجا درست این است که المتعدّی علیه نوشته شود چون عمرو متعدی (تجاوزگر و ستمکار) نیست بلکه بر او تعدی و ستم شده است. و چون متعدّی در باب تَفَعُّل است نمیتوان از آن اسم مفعول (المتعدّیٰ) ساخت. شاید در نسخهبرداری اشتباه شده است و شاید سعدی آن را به طنز آورده باشد وگرنه ممکن نیست سعدی چنین خطایی را بنویسد. مقدمۀ زمخشری هم این قدر شلوغ و درهم بود که موفق نشدم چیزی بیابم.
در مورد کلمۀ «عَمْرو» این واوِ ناخوانا بدین جهت آورده میشود که با «عُمَر» اشتباه نشود ولی در حالت نصب با وجود تنوین نصب، نیازی به واو نیست و باید «عمراً» نوشته شود.علی جَرِّ ذَیلٍ لَیسَ یَرفَعُ رَأسَهُ
وَ هَل یَستَقیمُ الَّرفعُ مِن عامِلِ الجَرِّ
در این بیت کلمۀ «ذیلٍ» وافی به معنایی نیست و صحیح آن باید «زیدٍ» باشد کما این که در برخی نسخههای خطی که در همین صفحه وجود دارد، «زیدٍ» ثبت شده است اما باز هم به خاطر وفاداری به نسخه مرحوم قزوینی باید به همین شکل باقی بماند.
بُلیتُ بِنَحویٍّ یَصولُ مُغاضِباً
عَلَیَّ کَزَیدٍ فی مُقابَلَةِ العَمرو
ترجمه: به شخصی نحوی گرفتار شدم که خشمگینانه بر من حمله میکند مانند زید در مقابله با عَمْرو
علی جَرِّ ذَیلٍ لَیسَ یَرفَعُ رَأسَهُ
وَ هَل یَستَقیمُ الَّرفعُ مِن عامِلِ الجَرِّ
ترجمه و توضیح:
به خاطر اِعرابِ جرّ که در زیر واقع شده سرش را بالا نمیآورد؛ آیا درست است که بعد از عامل جر، مرفوع شود؟
در اینجا مرفوع ایهام دارد هم اِعرابِ رفع مد نظر است و هم بالا آوردن و بالاگرفتن سر.
و اگر زید را درست بدانیم ترجمه چنین میشود:
به خاطر مجرور بودن زید سرش را بالا نمیآورد؛ آیا درست است که بعد از عاملِ جر، مرفوع شود.إِنْ لَم أَمُتْ یَومَ الوَداعِ تَأسُّفاً
لا تَحْسَبونی فی المَوَدَّةِ مُنصِفاً
اگر در روز بدرود گفتن، از تأسف نمردم مرا در عشق و دوستی، منصف مپندارید.
عبدالرضا فارسی در ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۲۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۸:
گل مُهر خواه...
عبدالرضا فارسی در ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۱۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۷:
بدو میزبان گفت...
افسانه چراغی در ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۲۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۰ - آزاد شدن دختران جمشید از بند ضحاک به دست فریدون:
اوایل که پای هوش مصنوعی به این سایت ادبی باز شده بود، کمی از شرحهای آن را خواندم و خیلی متاسف شدم. نهایتا چاره را در آن دیدم که اصلا نگاهی به آن نیندازم... هوش مصنوعی چطوری کنایه و استعاره و شیوه نگارش سبک خراسانی را تشخیص بدهد؟!
مسلم فلاح در ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:
حضرت ابراهیم از خدا میخواهد او را وارث بهشت قرار دهد:
واجعلنی من ورثه جنت النعیم (شعرا ۸۵)
وخداوند هم ابراهیم را تأیید کرد ده است .
چگونه حافظ بهشت را نمی خواهد ؟
نردشیر در ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۳۰ دربارهٔ کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲:
چه شعر زیبایی است...
برمک در ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰:
در همه کوی مغان نیست چو من رسوایی
پیرهن جایی گرو دارم و تمبان جایی
ریش در دست کسان دگرم مانده و من
میخورم باده بخرسندی بزم آرایی
با دوپا هست نیازم به دو صد پای دگر
تا مگر در ره مهر تو گذارم پایی
برمک در ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰:
در همه کوی جهان نیست چو من رسوایی
روزها جایی ام آواره و شبها جایی
گل بدین نازکی و سرو بدین بالایی
من ندیدم بجهان تا تو چه میفرماییجویها رانده ام از دیده خونین هرسو
تا نشیند به برم سرو سهیبالایی
خانه دارم بسرکوی مغان میترسم
دل برد از من بیدین پسر ترسایی
من و سوگند بچشمان بت باده فروش
که دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی
گرچه دیوانه و رسوا همه جا بسیار است
نیست دیوانه تر از من بجهان رسوایی
دل برنا و جوان برده ای در شهر و هنوز
میبری از همگان دل که تو نابرنایی
نیمه شب پرتو خور روی جهان افروزد
ناگهان بند گریبان تو اگر بگشایی
جان بی مایه چه ارزد که دریغش دارم
ارج ان نیز ندارد که تو دست الایی
برمک در ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۳۴ در پاسخ به سعيد دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰:
زین دابره مینا خونین جگرم می ده
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
اگر گفته بود ای دل پس دنباله سخنش چی ؟
می ده تا مشکل خونین جگری را در ساغر مینایی حل کنم
بهرام خاراباف در ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۱۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۹ - اختلاف کردن در چگونگی و شکل پیل:
دم زدن ازدم زدن بی دم زدن
دَم مزن
تا بشنوی از دَم زنان
آنچه نآمد در زبان و در بیان
_وقتی قراراست کسی دم نزند،
پس دم زنان چه کسانی هستند؟
_همانهایی که
ازآنچه درزبان ودربیان نمی آینددم می زنند
_وآنچه که دربیان ودرزبان نمی آید؟
_همانهایی است که نمی شوددرباره آنهادم زد
شایان شریفی حداد در ۴ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۲۶ دربارهٔ فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » دوبیتیها » شمارهٔ ۲۳۸:
استقبالی از باباطاهر
ناصر اکبری در ۴ ماه قبل، شنبه ۲۰ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۳۱ دربارهٔ سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثانی: فی الکلام ذکر کلام الملک العلّام یسهل المرام » بخش ۳ - در سرِّ قرآن:
با سلام و ارادت
این ابیات حضرت مولانا در دفتر پنجم شاید بر گرفته از این ابیات سنایی باشد که:
معنی قرآن ز قرآن پرس و بس
وز کسی که آتش زدست اندر هوس
پیش قرآن گشت قربانی و پست
تا که عین روح او قرآن شدست
با سپاس
اردشیر در ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۱۷ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶: