افشین آگاه در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۲۴ دربارهٔ سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۶ - در مدح نظام الدین:
با درود در مصراع " در شبه دینار رگو اکسون کسا اطلس گلیم " رگو افتاده است منبع لغتنامه دهخدا ذیل واژه رگو شاهد از سوزنی. نسخه مرحوم ناصرالدین شاه حسینی نیاز به تصحیح کاستیها داشته است. جایگزین می کنم. متشکرم
ali solgi در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳۲:
رعد وبق باعث بارورشدن ملکول اب که بصورت بخار متراکم شده به اب تبدیل شود وباعث بارش بیشترمیشود
علی علائی در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۱۰ در پاسخ به فرهود دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۴:
شما یک فرض را گذاشتید وسط و بر اساس آن حکم مطلق صادر کردید، بدون ذره ای شک و تردید!
محسن رضایی در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۵۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۷ - حکایت درویش با روباه:
سلام
سعدی این شعر زیبا رو برای انسانهای تنبل گفته منظورش اینه که در زندگی باید تلاش کرد و هرکس نکنه از گرسنگی میمیره و اینکه تا انسان تلاش نکنه خدا روزی بهش نمیده به قول معروف از تو حرکت از من برکت
فریما دلیری در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۵۷ دربارهٔ جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰:
چقدر زیبا
مهرداد در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۳ - بیان آنک حصول علم و مال و جاه بدگوهران را فضیحت اوست و چون شمشیریست کی افتادست به دست راهزن:
در بیت «چون نُمایی چون نَدیدَستی به عُمر عکسِ مَه دَر آب هَم اِی خامْ غُمْر».
غَمْر به معنای؛ مرد بیتجربه، نادان و احمق؛ جاهل؛ درست است.
برای همآوایی با «عُمر» در انتهای مصرع اول به صورت «غُمْر» آورده شده است.
سیدمحمد جهانشاهی در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۰۸ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱:
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱
تا دوست ، بر دلم ، درِ عالم فراز کرد
دل را به عشقِ خویش ، ز جان بی نیاز کرددل از شرابِ عشق ، چو بر خویشتن فتاد
از جان بشست دست و به جانان دراز کردفریاد برکشید ، چو مست ، از شرابِ عشق
بیخود شد و ز ننگِ خودی احتراز کردچون دل بشُست از بد و نیکِ همه جهان
تکبیر کرد بر دل و بر وی نماز کردبر رویِ دوست ، دیده چو بر دوخت ، از دو کُون
این دیده چون فراز شد ، آن دیده باز کردپیش از اجل بمرد و بدان زندگی رسید
ادریسِ وقت گشت ، که جان چشم باز کردچندان که رفت راه ، به آخر نمیرسید
در هر قدم ، هزار حقیقت ، مجاز کردعطّار شرح چون دهد ، اندر هزار سال
آن نیکویی ، که با دلِ او ، دلنواز کرد
سیدمحمد جهانشاهی در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۳۰ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰:
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰
بس نظرِ تیز ، که تقدیر کرد
تا رخِ زیبایِ تو ، تصویر کردرویِ تو ، عقلم صدفِ عشق ساخت
چشمِ تو ، جانم هدفِ تیر کردنرگسِ جادوت ، دل از من ربود
گفت : که این جادویِ کشمیر کردجادویِ کشمیر ، نیارد همی
پیشِ تو ، یک مسئله تقریر کردزلفِ تو ، باز این دلِ دیوانه را
حلقه درافکند و به زنجیر کردهر که سرِ زلفِ تو ، در خواب دید
کافریَش ، عشقِ تو تعبیر کردبا سرِ زلفِ تو ، همه هیچ بود
هرچه ، دلم حیله و تدبیر کردکفر از آن خاست ، که در کاینات
کوکبهٔ زلفِ تو ، تأثیر کردزلفِ تو ، اسلام برافکنده بود
لیک نکو کرد ، که تاخیر کردمرغِ دلم ، تا که زبونِ تو شد
قصد بدو ، عشقِ زبون گیر کرددر رهِ عشقِ تو ، دلم جان بداد
تا جگرِ سوخته ، توفیر کردنالهٔ شبگیرِ من ، از حد گذشت
چند توان ، نالهٔ شبگیر کردکس بنَداند ، که دلِ عاشقم
در رهِ عشقِ تو ، چه تقصیر کردلاجرم اکنون ، چو به دام اوفتاد
دانهٔ جان ، در سرِ تشویر کردبر دلِ عطّار ، ببخشای از آنک
روزِ جوانیش ، غمت پیر کرد
محسن ز در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۱۴ در پاسخ به حسن جعفری دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳:
اگر صرفاً به درک و برداشت خواننده از شعر تکیه کنیم نتیجه همان میشود که در مورد رباعیات خیام میگویند و او را فردی میخواره و دائم الخمر میپندارند یا عراقی را شاعری شاهدباز!
برای درک مفهوم شعر نیاز به دانشی است که بتوان براساس آن به ابعاد کلام شاعر آگاهی یافت و نتیجه نداشتن این دانش و اتکاء به برداشت شخصی و حس خواننده، در بسیاری از برداشتها فاجعه آفرین است چنانکه بسیاری از «خود ادیب پنداران» اشعار حافظ را چنان شرح میکنند که فرسنگها با حافظ و اندیشه و دنیای او فاصله دارد.
در مورد سعدی و اینکه آیا اشعار او صرفاً عاشقانه است یا عارفانه یا به تعبیر بهتر «عاشقانه ی عارفانه» هم کافی است به شواهد و ادله رجوع نماییم و شعر را با آن شواهد تطبیق دهیم. اگه مطابقت حاصل شد نیازی به رجوع به برداشتهای شخصی نیست.
در غزل معروف و زیبای «ما گدایان خیل سلطانیم» که من آن را مرامنامه عشق در شعر سعدی میدانم، ابیاتی وجود دارد که منطبق بر فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی است و این انطباق چنان واضح و مبرهن است که قابل چشم پوشی و انکار نیست. در این حالت چطور میتوان این تأثیرپذیری را انکار کرد و براساس برداشت و حس شخصی آن را تشریح کرد و به نتیجه صحیح رسید؟
سعدی بی گمان مانند مولانا عارف خانقاه نشین نیست اما به این نکته هم باید توجه داشت که بطور کلی «عارف» به معنای «خانقاه نشین» نیست همچنانکه حافظ هم مدرس علوم دین بوده است نه «عارف عزلت گزین خانقاه» ولی کسی را نمیشناسیم که غزل حافظ را عارفانه نداند.
فرهود در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۶:۵۲ در پاسخ به علی علائی دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۴:
چه طرز حرف زدنه؟
از نظر گذاشتن در اینجا پشیمان شدم؛ شایسته و لایق صحبت نیستید.
یار در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۶:۱۱ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۰۹:
به به! بینظیر! دیگر سخنی نمیماند.
Maryam Koosha در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۵۱ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۵:
دوبیت آخر از عمعق بخارایی است.
رجوع کنید به:
دیوان سیف فرغانی، تصحیح ذبیحالله صفا، انتشارات فردوسی، 1364: 74 (پاورقی)
دیوان عمعق بخاری، تصحیح سعید نفیسی، انتشارات کتابفروشی فروغی، 1339: 164- 165
برمک در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۴۱ دربارهٔ مسعودی مروزی » ابیات پراکنده از شاهنامهٔ مسعودی » شمارهٔ ۲:
میپندارم این بیت بدینگونه بوده
سپّری شد نشان خسروانا
چو کام خویش راندی در جهانا
سروده مروزی با زبانی کهن تر از زبان دقیقی و فردوسی بود همچنان که وزنش نیز دگر بود بیگمان سخن بلند فردوسی شاهنامه او را به دست فراموشی و نابودی سپرده باز پدر مقدسی امرزاد که همین سه بیت نیز از او یاد کرد
در ادبیات عرب واژ مثنوی و مزدوجه نیست جای ان دویتو میگویند که واژی پارسی است گمانم. مزدوج و مثنوی هردو گردانش دویتوی پارسی باشد
سروده های شاهنامه مسعودی مروزی را سالها پیش در نبیگ مقدسی خواندم و سپس بسیار گشتم که نشانی از بیتهای دیگرش یابم و چیزی نیافتم جز انچه ثعالبی از گفته او یاد میکند بی انکه سروده های او بیارد
کوروش در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۶۹ - باز دادن شاه گنجنامه را به آن فقیر کی بگیر ما از سر این برخاستیم:
نخوتش بر ما سبالی میزند
لیک ریش از رشک ما بر میکند
یعنی چه ؟
کوروش در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۶۹ - باز دادن شاه گنجنامه را به آن فقیر کی بگیر ما از سر این برخاستیم:
باد سبلت کی بگنجد و آبِ رو
در شرابی که نگنجد تار مو
یعنی چه
کوروش در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۲۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۶۹ - باز دادن شاه گنجنامه را به آن فقیر کی بگیر ما از سر این برخاستیم:
چون بخواهم کز سرت آهی کنم
چون علی سر را فرو چاهی کنم
یعنی چه ؟
رسول م در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۵:
در اولین مصرع از اولین بیت، به نظر میآید اشتباه تایپی ساده، وزن را بهمزده و حیف این غزل که با اولین کلمات به سختی درست خوانده بشود. وزن شعر "مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن" خود دلیل بر این خطاست.
بجای "توی" اصلاح بشود "تویی"
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۱۱ در پاسخ به رامش دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹:
آلبوم نای شکسته
با استاد خرم و نجاحی
رفتم همۀ آلبومها را به هم ریختم نای دل نبود
وحشت کردم که چرا شنیدم ولی ندارم😁
بیقرار در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:
گفتم تب از تـو دارم ، گفتا تَبَت فُــزون باد
گفتم که آهِ من بین ، گفتا که از درون بادگفتم که ماهرویا ، سنگدل چرا چنینی
گفتا دل چو سنگم ، با مستی و جنون بادگفتم که از جمالت ، من تحفه ای نچیدم
گفتا که ظاهر است این ، در باطنم که خون بادگفتم که تارِ زُلفت ، حبل المتین عشق است
گفتا که پیچ زلفم ، از خاطرت بُرون بادگفتم خوش آن هوایی ، کز کوی یار خیزد
گفتا که دل مَبَندَش ، افسانه یا فُسون بادگفتم به حسرت از آن ، لعلت لبت نشستم
گفتا که خوش نشستی ، سهمِ دلت سکون بادگفتم که از تو رحمی ، بر ما رَسـَد نهایت ؟
گفت ار چنین نباشد ، این قامتم نگون بادگفتم که عاشقم من ، بر عاشقت نظر کن
گفتا که از فراقم ، آن قامتت چو نون بادگفتم که بی قرارم ، یکدم قرار من شو
گفتا که بی قراری ، هر لحظه ات فزون باد( مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن )
#رضارضایی « بیقرار »
احمد خرمآبادیزاد در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۸ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۵۷ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۷ - در مدح جلال الدین شروان شاه اخستان: