بخش ۱ - ذکر نفس الکلی نذیر ناصح و اهماله غرور فاضح: اندر آمد چو ماه در شبگیر
بخش ۲ - صفت کلماتی که با نفس کلی رود و جوابها که او گوید: گفتم ای ایزد سرشته ز نور
بخش ۳ - جوابها که با نفس کلی گوید: گفت من دست گرد لاهوتم
بخش ۴ - اندر صفت مرید: لب چو بگشاد پیر فرزانه
بخش ۵ - اندر عذر انبساط گوید: چون خرد در لبت به جان نگرم
بخش ۶ - در چشم نگاه داشتن گوید قال النبی علیهالسلام: النظر سهم من سهام الشیطان: آنچه بر تن قبول بر جان رد
بخش ۷ - حکایت: آن شنیدی که در گه عیسی
بخش ۸ - اندر صفت خوب روی بدخوی گوید: آنکه با نقشهای زیبااند
بخش ۹ - اندر شرح خوب و زشت گوید: خوب را از برای دست فراخ
بخش ۱۰ - اندر صفت شاهدان گوید: شاهد پیچ پیچ را چکنی
بخش ۱۱ - در مذمت شهوت راندن: شهوت ار جانت باره باز کند
بخش ۱۲ - اندر صفت خوب رویان و شاهدان گوید: آن نگاری که سوی او نگری
بخش ۱۳ - حکایت: دید وقتی یکی پراگنده
بخش ۱۴ - اندر مذمت دنیا و وصف ترک او: کی بود جز به چشم ابلهوش
بخش ۱۵ - اندر طلب دنیا: هرکه جست از خدای خود دنیی
بخش ۱۶ - اندر مذمت کسانی که به جامه و لقمه مغرور باشند: جامه از بهر عورت عامه است
بخش ۱۷ - در طلب دنیا و غرور او گوید: زینة اللٰه نه اسب و زین باشد
بخش ۱۸ - اندر مذمت مال دوست: سفله چون خواند رو به مهمانش
بخش ۱۹ - اندر مذمت شراب گوید: مرد دینی شراب تا چکند
بخش ۲۰ - حکایة و مثل: گفت بهلول را یکی داهی
بخش ۲۱ - حکایت: گفت مردی ز ابلهی رازی
بخش ۲۲ - التمثل فی اکل الربا، اکل الربا کمن یأکل ناراللظی: گفت روزی به جعفر صادق
بخش ۲۳ - حکایت: به گدایی بگفتم ای نادان
بخش ۲۴ - اندر نقص دنیا گوید: دنیی ارچه ز حرص دلبر تست
بخش ۲۵ - اندر ترک دنیا و ریاضت نفس گوید: ای بلندان به عقل و جان شریف
بخش ۲۶ - اندر بیان نسب آدمی من عرف نفسه فقد عرف ربه: تو به قوت خلیفهای به گهر
بخش ۲۷ - در حرص و شهوت و خشم گوید: بر سه نوع از ستور و دیو و ددست
بخش ۲۸ - در معنی آنکه عاقلان بیغم نباشند: معرفت را شرفت پناه شماست
بخش ۲۹ - در متابعت نفس و هواناکردن گوید: ای همه ساله هم به مایه دیو
بخش ۳۰ - در رنج و زیان جان از تن: فاقه منمای بیش از این جان را
بخش ۳۱ - در معنی آن گوید که آنچه خاکی است به خاک باز شود: تنت از چرخ و طبع دارد ساز
بخش ۳۲ - اندر صفت نفس بهیمی و انواع شهوات: سبب خشم و شهوت از لقمهست
بخش ۳۳ - اندر حشر و نشر الناس کما یعیشون یموتون و کما یموتون یحشرون: تا تو زین منزل آدمی نروی
بخش ۳۴ - فی التمثل: در طمع زین سگان مزبله پوی
بخش ۳۵ - ذکر اظهار حال آن سرای فی یومالقیامة فلا انساب بینهم یومئذ ولایتسائلون: روز دین دست دست رس نبود
بخش ۳۶ - فی ذکر انساب البشر من ارکان البشر: آدمی گرچه بر زمانه مهست
بخش ۳۷ - در انسانی و حیوانی گوید: هست ترکیب نفس انسانی
بخش ۳۸ - حکایت در این معنی: پیش از آدم ز دست کوتاهی
بخش ۳۹ - اندر آنکه آدمی پس از اشیاء و جهات پیدا آمد: از هوا و ز طبع در انسان
بخش ۴۰ - اندر بیان ظلومی و جهولی انسان کما قالاللٰه تعالی: وحملها الانسان انه کان ظلوما جهولا: هیچ بدنامی آدمی را پیش
بخش ۴۱ - فی مذمة الدنیا واهانته و ترکه، من ترح فرح: مرد کو عاشق دوگانه بود
بخش ۴۲ - حکایت و مثل فی لذة الدنیا مع شدة العقبی: آن بنشنیدهای که در راهی
بخش ۴۳ - اندر مذمت بددلی و بددل: مثلست این که در عذابکده
بخش ۴۴ - حکایت در شجاعت و غیرت: از زره بود پشت حیدر فرد
بخش ۴۵ - حکایت در این معنی: نه بپرسید از جحی حیزی
بخش ۴۶ - اندر نکوهش شکم خواری و بسیار خوردن: اولین بند در ره آدم
بخش ۴۷ - التمثل فی ترک الدنیا و قصة روحاللٰه و تجریده: روح را چون ببرد روح امین
بخش ۴۸ - حکایت روحاللٰه علیهالسلام و ترک دنیا و مکالمه او با ابلیس: در اثر خواندهام که روحاللٰه
بخش ۴۹ - فی ذم حب الدنیا و منع شرب الخمر: می همی خور کنون به بوی بهار
بخش ۵۰ - اندر مذمت افعال زشت که از خویهای بهیمی است ذکر المثالب للتوقی لا للقبول والتلقی: آز را از درون خود پیوست
بخش ۵۱ - در ذم مقابح و افعال نکوهیده و منع آن: مبر این زندگی به صدر سعیر
بخش ۵۲ - التمثل فی شأن اصحاب الغفلة و نظر السوء: آن شنیدی که در طواف زنی
بخش ۵۳ - اندر صفت ربیع و تشبیهات گوید ذکر الربیع یحیی القلوب المیتة و یشرح الصدور الضیقة: شکر انصاف بر زبان بهار
بخش ۵۴ - در تسویت پارسی و تازی: فضل دین در ره مسلمانیست
بخش ۵۵ - در بیان آنکه ادب به فارسی و عربی نیست: علم خوان تات جان قبول کند
بخش ۵۶ - اندر خوردن شراب و خواص آن گوید: مر سران را چو طامع و می خوار
بخش ۵۷ - اندر صفت نقص دنیا: مال بر کف چو پیل بر کشتیست
بخش ۵۸ - التمثل فی اصحاب المغرورین: آن شنیدی که بود مردی کور
بخش ۵۹ - حکایت: آن شنیدی که در ولایت شام
بخش ۶۰ - حکایت: خواست وقتی ز عجز دینداری
بخش ۶۱ - حکایت: بود در روم بلبل و زاغی
بخش ۶۲ - حکایت: بود در شهر بلخ بقالی
بخش ۶۳ - حکایت: آن سلیمان که در جهان قدر
بخش ۶۴ - حکایت: گفت در وقت مرگ اسکندر
بخش ۶۵ - حکایت: آن شنیدی که با سکندر راد
این آمار از میان ۱٬۱۶۴ بیت شعر موجود در گنجور از اشعار این بخش استخراج شده است.
توجه فرمایید که این آمار به دلایلی از قبیل وجود چند نسخه از آثار شعرا در سایت (مثل آثار خیام) و همینطور یک بیت محسوب شدن مصرعهای بند قالبهای ترکیبی مثل مخمسها تقریبی و حدودی است و افزونگی دارد.
آمار همهٔ شعرهای گنجور را اینجا ببینید.
وزنیابی دستی در بیشتر موارد با ملاحظهٔ تنها یک مصرع از شعر صورت گرفته و امکان وجود اشکال در آن (مخصوصاً اشتباه در تشخیص وزنهای قابل تبدیل از قبیل وزن مثنوی مولوی به جای وزن عروضی سریع مطوی مکشوف) وجود دارد. وزنیابی ماشینی نیز که جدیداً با استفاده از امکانات تارنمای سرود اضافه شده بعضاً خطا دارد. برخی از بخشها شامل اشعاری با بیش از یک وزن هستند که در این صورت عمدتاً وزن ابیات آغازین و برای بعضی منظومهها وزن غالب منظومه به عنوان وزن آن بخش منظور شده است.
ردیف | وزن | تعداد ابیات | درصد از کل |
۱ | فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون) | ۱٬۱۶۴ | ۱۰۰٫۰۰ |
آمار ابیات برچسبگذاری شدهٔ این بخش با قالب شعری در گنجور به شرح زیر است:
ردیف | قالب شعری | تعداد ابیات | درصد از کل |
۱ | مثنوی | ۱٬۱۵۹ | ۹۹٫۵۷ |
۲ | غزل/قصیده/قطعه | ۵ | ۰٫۴۳ |