به گدایی بگفتم ای نادان
دین به دونان مده ز بهر دو نان
ابلهانه جواب داد از صف
کز پی خرقه و جماع و علف
راست خواهی بدین تلنگ خوشم
این کنم به که بار خلق کشم
زان سوی کُدیه برد آز مرا
تا نباشد به کس نیاز مرا
وه که تا در جهان پر تشویش
چند خندند ابلهان زان ریش
ای بسا ریش کاندرین خانست
که خداوند آن به قصرانست
دل ابله چو حرص برتابد
بیشتر جوید آنکه کم یابد
دنیی ار دوست را غم و حزن است
عاشق دشمنان خویشتن است
گر ترا مال و جاه و تمکین است
حادث و وارث از پی این است
مالت آن دان که کام راند از تو
کانچه ماند از تو آن بماند از تو
آنچه بدهی بماند جاویدان
وآنچه بنهی ورا به مال مخوان
داده ماند نهاده آنِ تو نیست
رو بده مال به ز جانِ تو نیست
هرچه ماند از تو آن به نیک و به بد
بخشش مرگ دان نه بخشش خَود
چون عروسی است ظاهر دنیی
لیک باطن چو زالِ بیمعنی
دین و دنیا به جمله مخرقه دان
خویشتن را ز مکر او برهان
دشمن تست دوست چون داری
دیر و زودش به جای بگذاری
کارِ دنیا ترا به نار دهد
مِیْ نداده ترا خمار دهد
هرکه را هست اندُه بیشی
همره اوست کفر و درویشی
از برون مرد مرد قوت نهد
دام در خانه عنکبوت نهد
صوفیان در دمی دو عید کنند
عنکبوتان مگس قدید کنند
ما که از دست روح قوت خوریم
کی نمک سود عنکبوت خوریم
آب شورست آز و تو سفری
تشنگی بیش هرچه بیش خَوری
تشنگی آبِ شور ننشاند
مخور آن، کت ازو شکم راند
آبِ شورست نعمتِ دنیا
چون بُوَد آب شور و استسقا
رخ بدین آر و بس کن از دینار
زانکه دینار هست فردا نار
هرکه انبار نه چو مور بُوَد
نه همانا ز عار عور بُوَد
مور باشد مدام در تگ و پوی
بیم و رنج و الم ز دنیا جوی
مور باشد همیشه در تک و تاز
مرد باشد چو باز در پرواز
مورِ حرص از درون سینه برآر
چونکه آن مور زود گردد مار
آز دارد بر آستانهٔ خویش
صد هزاران توانگر درویش
باز دارد قناعت اندر جای
صد هزاران گدای بارخدای
هرکه او قانعست بار خداست
وآنکه او طامعست دان که گداست
آز را صورت از سرور بُوَد
لیک سیرت همه غرور بُوَد
از برونش به سحر زیبی دان
وز درون مایهٔ فریبی دان
مرد درویش خود زبون آمد
بر خدای غنی برون آمد
مرد درویش را خدای عزیز
اندرین لافگاه بیتمییز
به غنی از برای آن ناراست
کز غنی کبر و کینه و شر خاست
به غنا زانش حق نیاراید
کز غنا کبر و ابلهی زاید
کی غنی با فقیر درسازد
کو به دنیی و این به دین نازد
از پی میل دل به دیدهٔ سَر
هیچ در مالِ ناکسان منگر
هرکه مال کسان به چشم آرد
با خدایش هوا به خشم آرد
داد پیغام حق به پیغمبر
که به دنیا و اهل او منگر
دیدت از نقش دشمنان پالای
چشمت از روی دوستان آرای
تا بُوَد روی بوذر و سلمان
چه کنی نقش این و طلعت آن
پس چو دنیات سوی خویش برد
کی پیامبر به سوی تو نگرد
چون پیامبر به دیدهٔ نبوی
ننگرد سوی تو تو بر چه بُوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به نقد دنیاگرایی و ریاکاری انسانها میپردازد. شاعر به گدایی میگوید که نباید دین و ایمان خود را برای تامین نیازهای مادی فدای دو نان کند. او بر این نکته تاکید میکند که دنیای مادی و ثروت، در واقع مایه مشکلات و ناراحتیهاست و افرادی که به دنبال مال و جاه هستند، در حقیقت به خودشان آسیب میزنند.
شاعر بر اهمیت بخشش و خیرخواهی تاکید دارد و میگوید که آنچه که انسان به دیگران میدهد، باقی میماند و در واقع واقعی و جاودانه است. او به مقایسه انسانهای مرفه و فقیر میپردازد و بیان میکند که در غنا کبر و غرور وجود دارد و در فقر قناعت و تواضع.
در انتها، نگرش به دنیا و دنیاییان را مذمت میکند و تاکید دارد که انسانها باید از مال و ثروت دیگران به دور باشند و بر اصول اخلاقی و انسانی پایبند بمانند تا به آرامش دست یابند. پیام اصلی متن هشدار به انسانها درباره فریبندگی ثروت و دنیاگرایی و دعوت به صداقت و انسانیت است.
هوش مصنوعی: به یک گدا گفتم که ای نادان، خودت را پای دین و اعتقادات نگذار به خاطر چند لقمه نان.
هوش مصنوعی: او به طور احمقانهای پاسخ داد که از صفی که به خاطر پوششی خاص و جمع شدن و علفها تشکیل شده، دوری میکند.
هوش مصنوعی: اگر راست بگویی، خوشحالم و این کار را انجام میدهم، اما ترجیح میدهم که بار مسئولیت را بر دوش مردم بگذارم.
هوش مصنوعی: از آن طرف کُدیه (سوی خدا) امید من را به سمت خود کشاند تا دیگر نیازی به کسی نداشته باشم.
هوش مصنوعی: ای کاش در این دنیا که پر از آشفتگی است، ابلهان به خاطر آن ریشهایشان بخندند!
هوش مصنوعی: بسیاری از افرادی که در شرایط نامناسبی زندگی میکنند، ممکن است در واقع دارای مقام و جایگاه والایی در نزد خداوند باشند.
هوش مصنوعی: دل انسان جاهل وقتی به طمع و حرص میافتد، بیشتر به دنبال چیزهایی میگردد که در دسترسش نیست و آنچه را که دارد نیز کمتر میبیند.
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا دوستش غم و اندوه دارد، عاشق در واقع دشمنان خود را میبیند.
هوش مصنوعی: اگر تو دارای ثروت، مقام و نفوذ هستی، باید بدان که اینها فقط موقتی هستند و بعد از تو کسی دیگر اینها را به ارث خواهد برد.
هوش مصنوعی: مال تو در واقع چیزی است که از آن بهرهمند میشوی و لذت میبری. هر آنچه که برایت باقی میماند، نشانهای از دارایی واقعیات است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در زندگی با نیکی و مهربانی به دیگران بدهی، نزد مردم و در دلها باقی خواهد ماند. اما اگر چیزی را به زور یا با نادرستی بگیری، هرگز آن را مال خود ندان، زیرا ماندگاری ندارد و به زودی از دست خواهد رفت.
هوش مصنوعی: این غزل بیانگر این است که چیزی که در نظر تو قرار دارد و ارزشمند است، در واقع به تو تعلق ندارد. بنابراین بهتر است آن را پس بدهی، چرا که ارزش آن از خود تو کمتر است و وابستگیات به آن تنها از جنس جان و زندگیات است.
هوش مصنوعی: هر آنچه که از تو باقی میماند، چه خوب و چه بد، بدان که اینها را مرگ بخشیده است، نه خودت.
هوش مصنوعی: ظاهر دنیا همانند عروسی زیبا و جذاب است، اما در باطن، بیمعنی و بیپایه مانند زالی است که هیچ معنا و مفهومی ندارد.
هوش مصنوعی: زندگی و مسائل دینی را به عنوان چالشهای بزرگ در نظر بگیر و سعی کن خود را از فریبها و ترفندهای آنها نجات دهی.
هوش مصنوعی: دوست تو مانند دشمن توست؛ بنابراین، زمان و مکان او را به خوبی در جای خودش قرار بده.
هوش مصنوعی: دنیا کارهایی میکند که ممکن است تو را به ناراحتی و درد برساند، اما نوشیدن میتواند به تو آرامش و سبکی ببخشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که غم و اندوه زیادی دارد، در کنار او کفر و فقر نیز هست.
هوش مصنوعی: مردانگی و قدرت واقعی از درون انسان نشأت میگیرد، مانند اینکه در خانه عنکبوت، در عین ظاهری شکننده، آسیبناپذیری وجود دارد.
هوش مصنوعی: صوفیان در یک لحظه به دو عید و خوشحالی دست مییابند، در حالی که عنکبوتها مگسهای بیفایده را به دام میاندازند.
هوش مصنوعی: ما که از قدرت روح تغذیه میکنیم، آیا ممکن است که به اندازهی یک عنکبوت از نمک استفاده کنیم؟
هوش مصنوعی: آب شور است و تو در سفری هستی که تشنگیات بیشتر میشود؛ هرچه بیشتر بنوشی، تشنگیات بیشتر میگردد.
هوش مصنوعی: اگر تشنهای و آب شور در دسترسیات باشد، آن را نخور؛ چون نه تنها عطشت را برطرف نخواهد کرد، بلکه حال بدی نیز به تو میدهد.
هوش مصنوعی: آب شور در زندگی دنیا چگونه میتواند نعمت باشد، وقتی که خود آب شور و تشنگی وجود دارد؟
هوش مصنوعی: چهرهات را بیار و از پول و ثروت دست بکش، چون ثروت فردا دردسرساز خواهد شد.
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند مور زندگی کند و به جمعآوری و انبار کردن نپردازد، نه تنها چیزی از خزانهها و داراییها ندارد، بلکه از شرم و ننگ نیز رنج نمیبرد.
هوش مصنوعی: مور همیشه در جستجوی غذای خود است و در عذاب و زحمت به خاطر سختیهای دنیا به سر میبرد.
هوش مصنوعی: مور همیشه در حال جنب و جوش و فعالیت است، در حالی که مرد مانند باز، در پرواز و اوجگیری است.
هوش مصنوعی: درون قلبت حسرت و حرص و طمع را دور کن، زیرا این طمع به سرعت میتواند به دردسر و مشکلات بزرگتری تبدیل شود.
هوش مصنوعی: آز در کنار دروازهٔ خود، صدها هزار انسان ثروتمند و موفق را میبینید که همچنان فقیر و نیازمند به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: باز هم قناعت، انسان را از درنگ و انتظار بیفایده به دور میسازد، در حالی که صدها هزار گدا در سایه پروردگار خودشان را راضی و خرسند میکنند.
هوش مصنوعی: هر کسی که راضی و قانع باشد، در حقیقت، به خالق خود اعتماد دارد و بار زندگی را بر دوش میکشد. اما کسی که همیشه در پی خواستهها و آرزوهای دنیاست، در واقع در موقعیت ضعف و نیاز قرار دارد.
هوش مصنوعی: آز و آرزو در ظاهر ممکن است خوشایند و دلنشین به نظر برسند، اما در واقع در باطن، موجب خودپسندی و غرور میشوند.
هوش مصنوعی: ظاهر او را زیبا و دلربا بدان، اما باطنش را پر از فریب و نیرنگ تصور کن.
هوش مصنوعی: مرد درویش به صورت خوار و زبون در برابر خدای بینیاز و غنی ظاهر شد و از آنجا بیرون آمد.
هوش مصنوعی: مرد فقیر را خداوند بزرگ در این مکان پر از گفتارهای بیفایده و بیمعنا مورد توجه قرار داده است.
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که ثروت و دارایی که انسان را مغرور و کینهتوز کند، در واقع نادرست و ناپسند است. کسی که به خاطر ثروت خود به دیگران برتری جویانه نگاه کند، از این ثروت بهرهای نگرفته و در حقیقت، این ثروت به جای خیر و نیکی، باعث بروز بدیها و صفات ناپسند در او میشود.
هوش مصنوعی: از ثروت و دارایی نمیتوان به خودبزرگبینی و خودپسندی دست زد، چرا که این حس، از احساس برتری و نادانی نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: کیست که ثروتمند با فقیر سازش کند، در حالی که یک نفر به دنیا میبالد و دیگری به دین خود افتخار میکند؟
هوش مصنوعی: به دنبال خواستهٔ دل، به چشم خود به مال و داراییهای نادانها و بیارزشها نگاه نکن.
هوش مصنوعی: هر کس به اموال دیگران حسد برد و آنها را بیارزش ببیند، باعث خشم خداوند میشود.
هوش مصنوعی: خداوند پیامی به پیامبر داد که به دنیا و مردم آن نگاه نکند و توجهی به آنها نداشته باشد.
هوش مصنوعی: به خاطر دشمنان، دیگران را بهخوبی ببین و چشمانت را از زشتیها پاک کن تا دوستانت را بهتر بشناسی.
هوش مصنوعی: اگر شخصیتهای بزرگان مانند بوذر و سلمان را در نظر بگیریم، چه تاثیری بر چهره و سرنوشت آنها خواهد داشت؟
هوش مصنوعی: اگر دنیا تو را به خودش مشغول کند، پیامبر هم به سمت تو توجهی نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: وقتی پیامبر با چشمان خاص خودش به تو نگاه نکند، تو چه ارزشی داری؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.