گنجور

 
فرخی یزدی

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «نظار چو قفل جعبه را باز کنند» مصرع اول یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «د» است.

حرف آخر قافیه

الف
ب
ت
د
ر
ز
س
ش
ک
گ
ل
م
ن
ه
و
ی

شماره ۱: بی چیزی من اگرچه پا بست مرا

شماره ۲: تن یافت برهنگی ز بی رختی ما

شماره ۳: از بسکه زند نوای غم چنگی ما

شماره ۴: دردا که ز جهل درد نادانی ما

شماره ۵: ای آنکه ترا به دل نه شک است و نه ریب

شماره ۶: در این ره سخت گر شود پای تو سست

شماره ۷: در موقع سخت می نباید شد سست

شماره ۸: امروز محصلین ز اعلی تا پست

شماره ۹: پیش همه منفعت اگر مطلوب است

شماره ۱۰: با طبع بلند قصر قیصر هیچ است

شماره ۱۱: هر مملکتی در این جهان آباد است

شماره ۱۲: روزی که شرار بغض و کین شعله ور است

شماره ۱۳: هر خواجه که خیل و حشمش بیشتر است

شماره ۱۴: هر روز در این خرابه جنگی دگر است

شماره ۱۵: جان بنده رنج و زحمت کارگر است

شماره ۱۶: دنیای ضعیف کش که از حق دور است

شماره ۱۷: ما را همه از دو کون یک گوشه بس است

شماره ۱۸: اکنون که چمن چو چتر کیکاوس است

شماره ۱۹: در مسلک ما طریق مطلوب خوش است

شماره ۲۰ - صندوق آرا: ای جعبه رأی را چه دین و کیش است

شماره ۲۱: نادانی و جهل تا که ما را کیش است

شماره ۲۲: تحکیم اساس بر مؤسس فرض است

شماره ۲۳: در ملک وجود خودنمائی غلط است

شماره ۲۴: هر کس که چو گل در این چمن یکرنگ است

شماره ۲۵: هر کس که در این زمانه با فرهنگ است

شماره ۲۶: دنیا که حیاتش همه جنگ و جدل است

شماره ۲۷: مظلوم کشی طریقه محتشم است

شماره ۲۸: طوفان که ز راستی به عالم علم است

شماره ۲۹: در کشور ما که مهد اندوه و غم است

شماره ۳۰: آئینه حق نما دل خسته ماست

شماره ۳۱: تا خدمت ابناء بشر پیشه ماست

شماره ۳۲: قانون که اصول واجب التعظیم است

شماره ۳۳ - کابینه مستوفی‌الممالک: کابینه ما اگرچه بی‌تصمیم است

شماره ۳۴: امسال بهار جشن می خواران است

شماره ۳۵: دل خسته ز آزار دل آزاران است

شماره ۳۶: گر طالب صلح نامه طوفان است

شماره ۳۷: هر چند که پشت خم تخت من است

شماره ۳۸: چون ابر بهار چشم خون بار من است

شماره ۳۹: دریای پر آب چشم نمناک من است

شماره ۴۰: تا عمر بود، درستی آئین من است

شماره ۴۱: چون پرده خون دامن رنگین من است

شماره ۴۲: آن سان که ستاره در سما افزون است

شماره ۴۳: چون موجد آزادی ما قانون است

شماره ۴۴ - انتقادی نسبت به مستشاران آمریکایی: این غنچه نوشکفته، خوش وا شده است

شماره ۴۵ - صندوق آرا: صندوقچه‌ای که جای آرا شده است

شماره ۴۶ - عدلیه: منصور که در عدلیه قادر شده است

شماره ۴۷ - عدلیه: تا بخت من و تو خواب‌تر از همه است

شماره ۴۸: در ملک جهان زوال مال همه است

شماره ۴۹: دنیا چو یکی خانه و جای همه است

شماره ۵۰: تشکیل جهان ز روی بی انصافی است

شماره ۵۱: عالم همه عابدند و معبود یکی است

شماره ۵۲: دنیا که مقر حکمفرمائی توست

شماره ۵۳: تا پایه معرفت نهادیم ز دست

شماره ۵۴ - صندوق آرا: این جعبه که آرا همه در دامن اوست

شماره ۵۵ - صندوق آرا: آن جعبه که رأی خلق گنجینه اوست

شماره ۵۶ - صندوق آرا: ای جعبه که سرنوشت ما در ید توست

شماره ۵۷: ای توده که جهل در سرشت من و توست

شماره ۵۸: یا دوست دشمنند یا دشمن دوست

شماره ۵۹: آن عهد که بسته شد میان من و دوست

شماره ۶۰: چون مرکز ثقل ما به جز مجلس نیست

شماره ۶۱: این فقر و فنا برای ما مایل کیست

شماره ۶۲: این زمزمه های شوم را قائل کیست

شماره ۶۳: ای کاهن خودپرست، معبود تو کیست

شماره ۶۴ - کابینه سردار سپه: با مشت و لگد معنی امنیت چیست؟

شماره ۶۵: با آنکه غنی خزانه دولت نیست

شماره ۶۶: آنکس که ز راه جور شد شادان کیست

شماره ۶۷: این زمزمه ها غیر مستحسن چیست

شماره ۶۸: ای داد که شیوه من و دل زاریست

شماره ۶۹: در دیده ما فقر و غنا هر دو یکیست

شماره ۷۰: ای داد که راه نفسی پیدا نیست

شماره ۷۱ - صندوق آرا: دردا که دوای دل به جز حسرت نیست

شماره ۷۲: در دهر کسی چو ما بدین ذلت نیست

شماره ۷۳: در مسلک ما که عزت و ذلت نیست

شماره ۷۴: درد هر چو ما کسی بدین ذلت نیست

شماره ۷۵ - کابینه مشیرالدوله: هرچند که سیل آرزو را سد نیست

شماره ۷۶ - کابینه مشیرالدوله: ای آنکه تو را گفته ما باور نیست

شماره ۷۷: جز ایزد پاک حاکم عادل نیست

شماره ۷۸ - مجلس پنجم: از رأی خران دلم دمی بی‌غم نیست

شماره ۷۹: در غمکده ای که شادیش جز غم نیست

شماره ۸۰: هرگز دل ما غمین ز بیش و کم نیست

شماره ۸۱: باغی که در آن آب و هوا روشن نیست

شماره ۸۲: آن سلسله را که جز خطا باطن نیست

شماره ۸۳: هر چند که انقلاب را قاعده نیست

شماره ۸۴: در کشور ما که دزد را واهمه نیست

شماره ۸۵: در مملکتی که نام آزادی نیست

شماره ۸۶ - مجلس پنجم: تا رسم غنی غیر دل‌آزاری نیست

شماره ۸۷: ای خصم تو را مجال کین توزی نیست

شماره ۸۸: چون نامه ما برای کلاشی نیست

شماره ۸۹ - عدلیه: در کشور ما که جنگ اصنافی نیست

شماره ۹۰: در مملکتی که جنگ اصنافی نیست

شماره ۹۱: دردی بتر از علت نادانی نیست

شماره ۹۲: هر کس که بعهد دوستی پایه نداشت

شماره ۹۳: عمری که مرا به گردش و سیر گذشت

شماره ۹۴: دیشب که به صد فتنه و آشوب گذشت

شماره ۹۵: عهدی که در این خانه نوا بود، گذشت

شماره ۹۶: عمری که مرا به گردش و سیر گذشت

شماره ۹۷: عمری به ره جنون نشستیم و گذشت

شماره ۹۸: ای دیده تو را بر آب دیدیم و گذشت

شماره ۹۹: خوش آنکه چو من حیات جاوید گرفت

شماره ۱۰۰: اول ره کار را نشان باید داد

شماره ۱۰۱: ای دوست برای دوست جان باید داد

شماره ۱۰۲: دردا که جهان به ما دل شاد نداد

شماره ۱۰۳: استاد ازل که درس بیداد نداد

شماره ۱۰۴: گر مشکل فقر و ثروت آسان گردد

شماره ۱۰۵: دشمن پی دشمنی کمر می‌بندد

شماره ۱۰۶: هر گل که ز یکرنگی خود بو دارد

شماره ۱۰۷: دل زمزمه های انقلابی دارد

شماره ۱۰۸: آن کس که مقام مستشاری دارد

شماره ۱۰۹: این چرخ برین که سرفرازی دارد

شماره ۱۱۰: چشم تو خدنگ سینه دوزی دارد

شماره ۱۱۱: هر کس که به دل چو لاله داغی دارد

شماره ۱۱۲: این خانه دگر چو نی نوایی دارد

شماره ۱۱۳: فکر نوئی از برای ما باید کرد

شماره ۱۱۴: گر درد عموم را دوا باید کرد

شماره ۱۱۵: یا سد ره فقر و غنا باید کرد

شماره ۱۱۶: در گاه عمل شتاب می‌باید کرد

شماره ۱۱۷: با عزم متین شتاب می‌باید کرد

شماره ۱۱۸: در کعبه برهمنی نمی‌باید کرد

شماره ۱۱۹: با این ره و رسم بد چه می‌باید کرد

شماره ۱۲۰: آن میر که جا در اطلس و قاقم کرد

شماره ۱۲۱: درد و غم خوبان جوان پیرم کرد

شماره ۱۲۲ - سقوط کابینه قوام‌السلطنه: آن خودسر مرتجع که دل‌ها خون کرد

شماره ۱۲۳ - درباره وستداهل سوئدی، رییس شهربانی: وستال پی دفاع دل یکدله کرد

شماره ۱۲۴: آن شیخ که دم ز علم اخفش می‌زد

شماره ۱۲۵: گر سائس ملک با کیاست باشد

شماره ۱۲۶: گر بر دل ما گرد ملالت باشد

شماره ۱۲۷: گفتی دل خون کرده عوض خواهد شد

شماره ۱۲۸: آخر دل من ز غصه خون خواهد شد

شماره ۱۲۹: دانی که دل غمزده چون خواهد شد

شماره ۱۳۰: با خلق خدا شریک غم باید شد

شماره ۱۳۱: یا هم چو ضعیف منزوی باید شد

شماره ۱۳۲: در مسلک مالک ملکی سالک شد

شماره ۱۳۳ - به مناسبت ترور عشقی: یک دم دل ما غمزدگان شاد نشد

شماره ۱۳۴ - به مناسبت ترور عشقی: یک دم دل ما غمزدگان شاد نشد

شماره ۱۳۵: هر خویش چو نقش در و دیوار نشد

شماره ۱۳۶: شادم که دل خراب ترمیم نشد

شماره ۱۳۷: هر سر که بپای خم می سوده نشد

شماره ۱۳۸: یک دم دل من ز غصه آسوده نشد

شماره ۱۳۹: از رأی شمیران غم دل افزون شد

شماره ۱۴۰: دوشینه لوای صلح افراشته شد

شماره ۱۴۱: ای کاش مرا ناطقه گویا می‌شد

شماره ۱۴۲: ای کاش که راز دل مبرهن می‌شد

شماره ۱۴۳ - به مناسبت قتل کلنل پسیان: روزی که شهید عشق قربانی شد

شماره ۱۴۴: این قوم که تا کشور ما تاخته‌اند

شماره ۱۴۵: بس هم‌نفسان نرد غلط باخته‌اند

شماره ۱۴۶: آنان که لوای فقر افراخته‌اند

شماره ۱۴۷ - در مورد وکلای مجلس: آنان که سوار اسب گلگون شده‌اند

شماره ۱۴۸: ابناء بشر جمله ز یک عائله‌اند

شماره ۱۴۹ - در مورد وثوق‌الدوله: آنان که پریر قلب ما را خستند

شماره ۱۵۰: آن سلسله ای که از امیران هستند

شماره ۱۵۱: تجار ز فقر ناشکیبا گشتند

شماره ۱۵۲: آنانکه به عدل و داد مفتون گشتند

شماره ۱۵۳ - راجع به کمپانی نفت و اختلاف آن با دولت: افسوس که دست‌رنج ما را بردند

شماره ۱۵۴: چون عیش و غم زمانه قسمت کردند

شماره ۱۵۵: در کعبه خطاکار خطابم کردند

شماره ۱۵۶: شادم که پری رخان غمینم کردند

شماره ۱۵۷ - اعتصاب غذای زندانیان زندان قصر: صد مرد چو شیر، عهد و پیمان کردند

شماره ۱۵۸: افسوس که دشمنان دلم خون کردند

شماره ۱۵۹: آنانکه ز خون دو دست رنگین کردند

شماره ۱۶۰: هر رأی که با دادن سیم آوردند

شماره ۱۶۱: آنانکه پریر با عدو یار شدند

شماره ۱۶۲: چون مرتجعین آلت نیرنگ شدند

شماره ۱۶۳: ابناء جهان که زاده بوالبشرند

شماره ۱۶۴: آنانکه به پا بنای هستی دارند

شماره ۱۶۵: آنانکه تو را دو سال یکبار خرند

شماره ۱۶۶: این پول که صاحبان القاب خورند

شماره ۱۶۷: بر بام فلک بیرق کین برق زند

شماره ۱۶۸: جمعی ز غنا صاحب افسر باشند

شماره ۱۶۹: ما طالب آنکه کار مطلوب کند

شماره ۱۷۰ - درباره منصورالسلطنه: عدلیه که داد باید از داد کند

شماره ۱۷۱: سرمایه اغنیا اگر کار کند

شماره ۱۷۲: دستی که به پرده کعبه را دیر کند

شماره ۱۷۳: ملت چو شراب بی خودی نوش کند

شماره ۱۷۴: هر کس می بی‌حقیقتی نوش کند

شماره ۱۷۵: از عدل اگر وکیل توصیف کند

شماره ۱۷۶: آن کیست که پرده خطا چاک کند

شماره ۱۷۷: هرگز دل من شکایت از غم نکند

شماره ۱۷۸: عاقل که جز اقدام لزومی نکند

شماره ۱۷۹: آنانکه به قانون‌شکنی مشغولند

شماره ۱۸۰: آن قوم که با عاطفه و انسانند

شماره ۱۸۱: آنانکه ترا به خویش ترغیب کنند

شماره ۱۸۲ - بازداشت قوام‌السلطنه و محاکمه او: آنان که اصول را مراعات کنند

شماره ۱۸۳: موقعی که شماره از طوفان توقیف گردید بعوض آن، ...

شماره ۱۸۴: نظار چو قفل جعبه را باز کنند

شماره ۱۸۵: آنانکه خطای خویش تکمیل کنند

شماره ۱۸۶: خوش باش که ارباب یقین شک نکنند

شماره ۱۸۷: ما را متمولین گدا می خواهند

شماره ۱۸۸: آن را که نفوذ و اقتدارات بود

شماره ۱۸۹: در راستی آنکه بی کم و کاست بود

شماره ۱۹۰: طوفان که طرفدار صفا خواهد بود

شماره ۱۹۱: گر دور زمانه این چنین خواهد بود

شماره ۱۹۲: جان چند گهی گوشه نشین خواهد بود

شماره ۱۹۳: آن را که درستی عمل، کیش بود

شماره ۱۹۴: ای کاش من و تو را کمی مدرک بود

شماره ۱۹۵ - در مدح مستوفی‌الممالک: رسم و ره مستوفی اگر خوب نبود

شماره ۱۹۶: آن روز که در ارض و سما هیچ نبود

شماره ۱۹۷: ایکاش بشهر شحنه را زور نبود

شماره ۱۹۸: گر شیخ ریا رند قدح نوش نبود

شماره ۱۹۹ - سقوط کابینه قوام‌السلطنه: از دست تو گر دل ز غمت چاک نبود

شماره ۲۰۰: ایکاش که جز رنگ صفا رنگ نبود

شماره ۲۰۱: هر خانه که شادیش بجز غم نبود

شماره ۲۰۲: هر چند افق زمانه روشن نبود

شماره ۲۰۳ - مخالفت اقلیت مجلس چهارم با دولت مستوفی: گر هادی ما ز جهل گمراه نبود

شماره ۲۰۴: آزادی اگر تیول یکدسته نبود

شماره ۲۰۵: اسرار سراچه کهن تازه نبود

شماره ۲۰۶: هر شر اگر از امور خیریه نبود

شماره ۲۰۷: بر دوره فترت اعتباری نبود

شماره ۲۰۸: دیروز توانگری زر اندوخته بود

شماره ۲۰۹: دیشب که به پای دل مرا سلسله بود

شماره ۲۱۰: روزی که دل غمزده را شادی بود

شماره ۲۱۱: در کشور دیگران که بیداری بود

شماره ۲۱۲: هر جا سخن از سیم و زر ناب رود

شماره ۲۱۳: گر رشته سعی و کار پیوند شود

شماره ۲۱۴: گر درد و غم قدیم تجدید شود

شماره ۲۱۵: دولت چو بفکر خویش تشکیل شود

شماره ۲۱۶ - در مورد کابینه مستوفی‌الممالک: گویند که کابینه چو تشکیل شود

شماره ۲۱۷: تا چون من و شانه باد شیدا نشود

شماره ۲۱۸: گر عامل جور حاکم ما نشود

شماره ۲۱۹: هرگز به هما، بوم برابر نشود

شماره ۲۲۰: تا جرأت و پشتکار توأم نشود

شماره ۲۲۱: فکری که سقیم گشت سالم نشود

شماره ۲۲۲: ثروت سبب وحی سماوی نشود

شماره ۲۲۳ - مخالفت با احمدشاه و ولیعهد او: پولی که ز خون خلق آماده شود

شماره ۲۲۴: آن اهل خطا که با خطاکار نمود

شماره ۲۲۵: روزی به نبرد صف شکستن باید

شماره ۲۲۶: با پاک دلان پاک نهادی باید

شماره ۲۲۷: گر ما و تو را دفع اعادی باید

شماره ۲۲۸: از سنگلج آوای غم اندوز آید

شماره ۲۲۹: بس ناله جغد غم در این بوم آید

شماره ۲۳۰: اوضاع نجومی چو به تقویم آید

شماره ۲۳۱: از سطح افق شعله گلگون آید

شماره ۲۳۲: از چیست که باد فتنه انگیخته‌اید

شماره ۲۳۳ - در رفع توقیف روزنامه طوفان: طوفان که ز توقیف برون می‌آید

شماره ۲۳۴: ای مجلسیان دگر چه رنگی دارید

شماره ۲۳۵: اول بخطا پیشه مماشات کنید

شماره ۲۳۶ - نمایشگاه امتعه داخله: گویم سخنی اگر که تصدیق کنید

شماره ۲۳۷: خیزید و چو شیر شرزه اقدام کنید

شماره ۲۳۸: ای دسته پابند هوی رحم کنید

شماره ۲۳۹: تا چند به جور و ظلم تصمیم کنید

شماره ۲۴۰ - درباره دولت مستوفی‌الممالک: بی‌مهری اگر با من شیدا نکنید

شماره ۲۴۱: یاران ز می غرور، مستی نکنید

شماره ۲۴۲: ای توده بی صدا خموشی نکنید

شماره ۲۴۳: ای دوده جم قیام یکباره کنید

شماره ۲۴۴: قمری سخن از سرو چمن می گوید

شماره ۲۴۵ - سردار سپه: اسرار نهفته گر نگفتی بهتر

شماره ۲۴۶ - در مورد رأی اعتماد مجلس به دولت قوام: ای سست عقیده، سخت شادی دیگر

شماره ۲۴۷: ای غافل نشناخته زنگی از حور

شماره ۲۴۸ - در انتقاد از دادگستری: این خانه ویرانه که تا نفخه صور

شماره ۲۴۹: از بهر مجازات و مکافات وزیر

شماره ۲۵۰: ای مرد جوان، تجربه از پیر بگیر

شماره ۲۵۱ - در مورد انتخابات: صندوق دهن بسته درش چون شد باز

شماره ۲۵۲ - درباره شکست قیام خیابانی: طوفان بشنو چو نی، نوای تبریز

شماره ۲۵۳: دهقان پسر کارگری کهنه لباس

شماره ۲۵۴: گل نیست دلم که رنگ و بو خواهد و بس

شماره ۲۵۵: در مملکت انقلاب می باید و بس

شماره ۲۵۶: شهزاده آزاد چو شد حارس فارس

شماره ۲۵۷: ای دل تو همیشه راه حق پوی و مترس

شماره ۲۵۸: امروز که گشته هر غمینی دلخوش

شماره ۲۵۹: با کجروی خلق جعلق خوش باش

شماره ۲۶۰: ای دوست به فکر جنگجوئی کم باش

شماره ۲۶۱: از درد و غم زمانه افسرده مباش

شماره ۲۶۲: در بیشه دهر، شیر با دندان باش

شماره ۲۶۳: ای خامه راست رو حقیقت جو باش

شماره ۲۶۴: در پای گلی شبی نهاده سر خویش

شماره ۲۶۵: تنها نه منم غمین برای دل خویش

شماره ۲۶۶ - یعنی کشک: موقعی که یکی از دوستان فرخی (آقای رضای گلشن یزدی) ...

شماره ۲۶۷: چون عامل ماضی است منصورالملک

شماره ۲۶۸: از یک طرفی مجلس ما شیک و قشنگ

شماره ۲۶۹: آن رند دغل بازگه با مکر و حیل

شماره ۲۷۰: کابینه اگر بود ز بحران تعطیل

شماره ۲۷۱: ماده تاریخ ذیل را به مناسبت قتل میرزاده عشقی مدیر ...

شماره ۲۷۲ - درباره قوام‌السلطنه و وثوق‌الدوله: بدبختی ایران ز دو تن یافت دوام

شماره ۲۷۳: چندی ز هوس باده پرستی کردم

شماره ۲۷۴: هنگام جوانی به خدا پیر شدم

شماره ۲۷۵: عمری به هوس گرد جهان گردیدم

شماره ۲۷۶: یک چند گرفتار خطر گردیدم

شماره ۲۷۷: من حسرت آب زندگانی نخورم

شماره ۲۷۸: من حسرت آب زندگانی نخورم

شماره ۲۷۹: با دیده سرخ و چهره زرد خوشم

شماره ۲۸۰: از روز ازل عاشقی آموخت دلم

شماره ۲۸۱: آن روز که حرف عشق بشنفت دلم

شماره ۲۸۲: دارم سر آنکه عیش پاینده کنم

شماره ۲۸۳: آن سبزه که ترک این چمن گفت، منم

شماره ۲۸۴: با فکر قوی گرسنه چون شیر، منم

شماره ۲۸۵: آن خم که بود مدام در جوش، منم

شماره ۲۸۶: از بسکه چو سرو چمن آزاده منم

شماره ۲۸۷: از رنگ افق من آتشی می‌بینم

شماره ۲۸۸: در موسم گل طرف چمن می‌خواهم

شماره ۲۸۹: تا چند ز آه سینه دل چاک شوم

شماره ۲۹۰: با دشمن و دوست گر شدی نرم چو موم

شماره ۲۹۱: تا درس محبت تو آموخته‌ایم

شماره ۲۹۲: ما بیرق صلح کل برافرشته‌ایم

شماره ۲۹۳: از دست تو ما ساغر صهبا زده‌ایم

شماره ۲۹۴: تا بر سر حرص و آز خود پا زده‌ایم

شماره ۲۹۵: عمریست که بر عاطفه مفتون شده‌ایم

شماره ۲۹۶: ما خاک به سر ز بی‌حسابی شده‌ایم

شماره ۲۹۷: آن روز که ره بشادی و غم بستیم

شماره ۲۹۸: ما دایره کثرت و قلت هستیم

شماره ۲۹۹: یک عمر چو باد دور دنیا گشتیم

شماره ۳۰۰: آن روز که ما و دل ز مادر زادیم

شماره ۳۰۱: یک عمر چو جغد نوحه خوانی کردیم

شماره ۳۰۲: یکچند به مرگ سخت جانی کردیم

شماره ۳۰۳: روزی که به تاج طعنه سخت زدیم

شماره ۳۰۴: روزی که به کار زندگی دست زدیم

شماره ۳۰۵: عمری به دهان راستگو مشت زدیم

شماره ۳۰۶: آن روز که چون سرو سر از خاک زدیم

شماره ۳۰۷: آن روز که چون سبزه سر از خاک زدیم

شماره ۳۰۸: یک عمر به بند آز پا بسته شدیم

شماره ۳۰۹: بس جان ز فشار غم به دوران کندیم

شماره ۳۱۰: آن روز که پابند جنون گردیدیم

شماره ۳۱۱: ما زاده کیقباد و کیکاووسیم

شماره ۳۱۲: از بسکه به پیش این و آن مبتذلیم

شماره ۳۱۳: روزی که ز دل بانگ خبردار زنیم

شماره ۳۱۴: برخیز که تا باده گلرنگ زنیم

شماره ۳۱۵: گر طالع خفته را سحرخیز کنیم

شماره ۳۱۶: باید ز کژی براستی میل کنیم

شماره ۳۱۷: ما تکیه به قائدین ناشی نکنیم

شماره ۳۱۸: ما یکسر مو به کس دوروئی نکنیم

شماره ۳۱۹: در آتیه گر فکر نماینده کنیم

شماره ۳۲۰: روزی است که اقدام غیورانه کنیم

شماره ۳۲۱: ما قاعده متانت از کف ندهیم

شماره ۳۲۲: امروز به هر طریق ما راه رویم

شماره ۳۲۳: با علم و عمل اگر مهیا نشویم

شماره ۳۲۴: ما طعنه زن مقام مردی نشویم

شماره ۳۲۵: تا چند کسل از غم بیهوده شویم

شماره ۳۲۶: با دولت نو رسم کهن می گویم

شماره ۳۲۷: تا چند توان به ناتوانان دیدن

شماره ۳۲۸: با نخل خوشی همیشه پیوند بزن

شماره ۳۲۹: ای دوست به دیوار کسی مشت مزن

شماره ۳۳۰: ای دل شکن آتش به دل تنگ مزن

شماره ۳۳۱: یاری که کج و دوروست، شمشیرش کن

شماره ۳۳۲: گر تکیه کنی بر دم شمشیر مکن

شماره ۳۳۳: طوفان می نسیان از این نوش مکن

شماره ۳۳۴: هرگز دل کس را به عبث تنگ مکن

شماره ۳۳۵: ای توده عمل با همم عالیه کن

شماره ۳۳۶: ای ملت آرین وفاداری کن

شماره ۳۳۷ - به مستوفی‌الممالک در هنگام تشکیل دولت: ای دوست کلاه خویش را قاضی کن

شماره ۳۳۸: از آز بپرهیز و امیری می کن

شماره ۳۳۹: یک عمر در این محیط گردیدم من

شماره ۳۴۰: آثار محن از در و دیوار ببین

شماره ۳۴۱: ای دیده دو چشم فتنه را خیره ببین

شماره ۳۴۲: ای دیده دو چشم فتنه را خیره ببین

شماره ۳۴۳: در مرز عجم ذلت ایرانی بین

شماره ۳۴۴: بی دوست شب فراق غم خوردن به

شماره ۳۴۵: با دشمن اگر پاره کنی سلسله به

شماره ۳۴۶: احزاب جهان راه نجاتند همه

شماره ۳۴۷: سردسته حزب هر چه هستند همه

شماره ۳۴۸: با هم رفقا که یار و جفتند همه

شماره ۳۴۹: یکدسته که کاندید جدیدند همه

شماره ۳۵۰: آن دسته که در نزد تو پیشند همه

شماره ۳۵۱: دنیا که سعادتش بود مال همه

شماره ۳۵۲: در اول وهله پا فشردیم همه

شماره ۳۵۳: با آنکه ز فقر پاکبازیم همه

شماره ۳۵۴: افسوس که از رأی خراب من و تو

شماره ۳۵۵: اشراف عزیز نکته سنج من و تو

شماره ۳۵۶: از باده کبر مست و مخمور مشو

شماره ۳۵۷: ای دوست برای دست و پا مشت تو کو

شماره ۳۵۸: ای توده گرفتار جهالت شده‌ای

شماره ۳۵۹: ای بوم در این بوم مؤسس شده‌ای

شماره ۳۶۰ - صندوق آرا: ای جعبه به خوب و زشت حاکم شده‌ای

شماره ۳۶۱: ای مرغ اسیر از چه کم‌حوصله‌ای

شماره ۳۶۲: با زور و وبال تا وزارت کردی

شماره ۳۶۳: ای جعبه پریر دلربائی کردی

شماره ۳۶۴: ای روز سیاه من سیه تر گردی

شماره ۳۶۵: دی عامل اختلاس اموال شدی

شماره ۳۶۶: دیدی بخلاف عزم و تصمیم شدی

شماره ۳۶۷: آنانکه کنند با دو صد طنازی

شماره ۳۶۸: آسوده در این دیر کهن نیست کسی

شماره ۳۶۹: هر کس بطریق خاص شد یار کسی

شماره ۳۷۰: زد چنگ زمانه چنگ بی‌تکلیفی

شماره ۳۷۱: در اول عشق باده نوشی اولی

شماره ۳۷۲: خواهی تو چو مشت بسته را وانکنی

شماره ۳۷۳: امروز اگر خطا سراپا نکنی

شماره ۳۷۴: آن را که ز مهر خویش پرورده کنی

شماره ۳۷۵: ای کوه تو همسنگ غم و درد منی

شماره ۳۷۶: می کوش که پامال جهالت نشوی

شماره ۳۷۷: ای جعبه مرا گوهر مقصود توئی

sunny dark_mode