گنجور

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۶۱ - لوح دل

 

بیاور قاصدا! از یار، کاغذ

ببر از من، سوی دلدار، کاغذ

رسان از من، به آن یار دل آزار

نهان از دیدهٔ اغیار، کاغذ

زبانی کو که ای شوخ دل آرام!

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۶۲ - مژده وصل

 

ای صبا! نکهتی از شیراز بیار

عرض حالی ببر و، راز دلی باز بیار

از من زار پیامی، سوی دلدار ببر

نامه ای زان بت عاشق کش طناز بیار

مدعی تا نکند فهم، که در نامه چه بود

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۶۳ - قرص قمر

 

آفتاب رویت ای قرص قمر!

برد از دل تابم و، هوشم ز سر

یک نظر دیدم رخت را بی حجاب

واله و حیران شدم از یک نظر

عارضت ماهی بود، بر سر کلاه

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۶۴ - آب جنت

 

ای پیکرت لطیف تر از مخمل و حریر!

زلفت شکسته رونق خوشبویی عبیر

قدت چو نخل طوبی و، لعلت چو سلسبیل

با آب جنت است تو گویی گلت خمیر

از بس که خوش ادایی و، شیرین تکلمی

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۶۵ - طفل اشک

 

ای رخت چون صبح روشن، گیسویت چون شام تار!

ای لبت آب حیات و، وی خطت مشک تتار!

عارضت ماهی ست گرمه را بود عناب لب

قامتت سروی ست گر سرو آورد لیمو ببار

چشم جادوی تو از سر، می رباید عقل و هوش

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۶۶ - مرغ موسیقار

 

یار بی پرده شد سوی بازار

شاد باشید یا الو الابصار

او به صد ناز می رود تنها

دل خلق از پیش قطار، قطار

چشم مستش به خواب، شب تا صبح

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۶۷ - مینای عشق

 

ساقی سیمین عذار، خیز و صراحی بیار

از دو سه جام شراب، ریز به جامم شرار

باده برد زنگ غم، از دل پیر و جوان

خاصه به فصل بهار، خاصه ز دست نگار

باده غم از دل برد، باده نشاط آورد

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۶۸ - راه نجات

 

ای دل! از خواب شو دمی بیدار

پر دلی گیر و، تنبلی بگذار

شب به سر رفت و، آفتاب دمید

خیز و آبی بزن تو بر رخسار

سفری پیش داری، ای غافل!

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۶۹ - پند حکیمانه

 

ساقی قدمی نه سوی میخانه تو امروز

آور ز کرم شیشه و پیمانه تو امروز

با من منشین، همچو حریفان به حریفی

همکاسهٔ من باش حریفانه تو امروز

می زیب ده مجلس شاهان جهان است

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۷۰ - رایحهٔ مشک

 

شورچه شرابی ست که بر سر زده ای باز

جامی مگر از بادهٔ اخگر زده ای باز

ساغر زده رسوا شود از خفتگی چشم

از چشم تو پیداست که ساغر زده ای باز

جامی زده ای باز از آن آب چو آذر

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۷۱ - محرم راز

 

راز عشق تو با که گویم باز

که مرا جز تو نیست محرم راز

از تو گر جمله ناز هست و عتاب

نیست از من، به غیر عجز و نیاز

ای که بر رخش عزتی تو سوار!

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۷۲ - قبله نما

 

جانا! زلب لعل تو یک بوسه مرا بس

بیمارم و، این بوسه مرا جای دوا بس

با خشم دهی بوسه و، گویی که بست نیست

گویم اگرم بوسه ببخشی، به رضا بس

گر قبله، فراموش شود وقت نمازم

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۷۳ - شب هجران

 

آن پری چهره نگاری که منم خاک درش

میل دارم که شبی تنگ بگیرم ببرش

من نظر جز به جمالش نکنم جایی و، او

روی درهم کشد ار سوی من افتد نظرش

بی وفایی همه آموخته در مکتب و بس

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۷۴ - پیر مغان

 

شنو تو این سخن ای زاهد مرقع پوش!

بیا به میکده همراه ما و، باده بنوش

سری بنه به ارادت به پای پیر مغان

غلام درگه او باش و، عبد حلقه به گوش

ز دوش خویش بینداز خرقهٔ پشمین

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۷۵ - گوی سعادت

 

ای سرو قبا پوش من ای دلبر مهوش!

تا کی کنی از شانه سر زلف مشوش

بر کشتن من تیر نگاهی، ز تو کافی ست

بیهوده چرا؟ دست بری جانب ترکش

بی چشم خمارت چکنم باده گلرنگ؟

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۷۶ - رخصت جلوس

 

ساقی بده پیماله ای از آن می مجوس

زان پیشتر که طی شودم عمر،بر فسوس

زان سرخ باده ای که زتاثیر رنگ او

گردد عقیق، گر بچکانی به سندروس

می ده که هر چه می نگرم غیر جام می

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۷۷ - سمند ناز

 

ای به وصلت، من خراب حریص!

همچو عطشان، به شرب آب حریص

من ببوسیدن لب تو عجول

تو به نوشیدن شراب حریص

چشم مست تو روز و شب، خفته است

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۷۸ - تشخیص

 

دل، به دیدار روی توست حریص

چشم، او را همی کند تحریص

هر که در بند تو گرفتار است

کی بود در دلش غم تخلیص

بی شک، آزرده می شود بدنت

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۷۹ - راه عاشقی

 

تا به گرد رخ تو سر زد خط

راست گویم فتاده ام به غلط

که خط است این به گرد عارض تو

یا به مه ریخته ز مشک نقط

از فراق تو روز و شب باشد

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۸۰ - قبلهٔ ابرو

 

به زیر زلف تو رخشنده چهرهٔ مطبوع

چنان بود که به شب، آفتاب کرده طلوع

به پیش قبلهٔ ابروت، آن سیه گون زلف

چو قنبر است که خم گشته از برای رکوع

از این سپس به پریشانی سر زلفت

[...]

ترکی شیرازی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۱۳
sunny dark_mode