ساقی سیمین عذار، خیز و صراحی بیار
از دو سه جام شراب، ریز به جامم شرار
باده برد زنگ غم، از دل پیر و جوان
خاصه به فصل بهار، خاصه ز دست نگار
باده غم از دل برد، باده نشاط آورد
باده کند مرده را زنده دل و هوشیار
مرده دل است آنکه نیست زنده به مینای عشق
زنده دل مرده را زنده مخوان زینهار
از می عشق حبیب، هر که دلش زنده نیست
مردهٔ صرفش شمار، رو به مزارش به زار
مقصد از این باده چیست؟ ساقی این باده کیست؟
گر تو ندانی بدان، گوش به حرفم بدار
مقصد از این باده است حب خدا و رسول
ساقی این باده است حیدر دلدل سوار
«ترکی» از این باده به هست تو را گر سراغ
خیز و بیاور بده، خیز و بیا و بیار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از ساقی میخواهد که شراب بیاورد و به زیبایی و شادابی بهار اشاره میکند. او تأکید دارد که شراب به دلهای پیر و جوان غم را میزداید و زندگی و هوشیاری را به ارمغان میآورد. شاعر میگوید که اگر کسی به عشق زنده نیست، او مردهای بیش نیست و به پیوند عشق و اشتیاق به خدا و رسول اشاره میکند. در نهایت، او از ساقی میخواهد که بادهای بیاورد که مقصد آن عشق به خدا و رسول و حیدر (علی) است.
هوش مصنوعی: ای ساقی با چهره زیبا، برخیز و آن پیاله را بیاور. از دو یا سه جام شراب بریز در جام من و شعلهای از آن برافروز.
هوش مصنوعی: نوشیدنی غم و غصه را از دل همه، چه جوان و چه پیر، میزداید، به ویژه در فصل بهار و به خاطر زیبایی معشوق.
هوش مصنوعی: شراب غم را از دل میزداید و شادابی به ارمغان میآورد. این نوشیدنی میتواند فردی را که احساس مردگی میکند، دوباره زنده و هوشیار کند.
هوش مصنوعی: کسی که در دلش عشق و زندگی نیست، حقیقتاً مرده است. اما آن که به عشق زنده است، حتی اگر به ظاهر مرده به نظر برسد، نباید او را مرده نامید. مراقب باش که این اشتباه را نکنی.
هوش مصنوعی: هر که دلش زنده نیست و عشق محبوب را درک نمیکند، همچون مردهای ساده است. برای او بهتر است که به قبرستان برود و در کنار مردگان باشد.
هوش مصنوعی: این نوشیدنی چه هدفی دارد؟ و ساقی آن کیست؟ اگر تو این را نمیدانی، به سخنان من گوش کن.
هوش مصنوعی: هدف از این نوشیدنی عشق به خدا و پیامبر است و کسی که این نوشیدنی را میریزد، علی (حیدر) است که در میدان عشق و دلدادگی حضور دارد.
هوش مصنوعی: به یاد بادهای که نوشیدهای، اگر به حال خودت نگاه کنی، ببین که چقدر در آن غرق هستی. از جایت بلند شو و بیا، و از این حال مستی بهرهبرداری کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چیست ازین خوبتر، در همه آفاق کار
دوست به نزدیکِ دوست، یار به نزدیکِ یار
دوست برِ دوست رفت، یار به نزدیکِ یار
خوشتر ازین در جهان، هیچ نبودهاست کار
سرو سماطی کشید بر دو لب جویبار
چون دو رده چتر سبز در دو صف کارزار
مرغ نهاد آشیانبر سر شاخ چنار
چون سپر خیزران بر سر مرد سوار
آلت رامش بخواه گوهر شادی بیار
رعد مثال این بزن ابر نهاد آن ببار
خلق همی بنگری روز و شب اندر نشاط
جز طرب اندر جهان نیز ندارند کار
خاک نبینی به ره خرده نقره بساط
[...]
ای ز سپهر کمال تافته خورشید وار
گشته به تمییز و عقل نادرهٔ روزگار
از کرم شهریار کار تو همچون نگار
وز قلمت چون نگار مملکت شهریار
ای کل رواسک کند و سرسر خار
دیو با دیدار تو چو لعبت فرخار
کنگی گنده دهان و گنده ریش و کور
بد دل و بد طلعت و بد روی و بد دیدار
دیگهای مایه تو پر غدد و کرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.