بیاور قاصدا! از یار، کاغذ
ببر از من، سوی دلدار، کاغذ
رسان از من، به آن یار دل آزار
نهان از دیدهٔ اغیار، کاغذ
زبانی کو که ای شوخ دل آرام!
نوشتم بادل خونبار، کاغذ
یقین دارم که ننویسی جوابی
نویسم گر هزاران بار، کاغذ
به یک کاغذ، غمم بزدایی از دل
که باشد نیمی از دیدار، کاغذ
ز بس از چشم «ترکی» خون روان شد
چو لوح دل شده گلنار، کاغذ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از قاصدی میخواهد تا پیام عشقش را به معشوق برساند. او احساسات عمیق و دردناک خود را بهصورت نوشتهای به معشوق میفرستد و میداند که احتمالاً پاسخ نخواهد گرفت. شاعر به شدت تحت تأثیر چشمان زیبای معشوق قرار دارد و از درد و غم عشقش سخن میگوید. او میخواهد با یک کاغذ، بخشی از غم و درد خود را کاهش دهد و یادآور میشود که احساساتش به اندازهای عمیق است که دلش را مانند گلنار (خرما) کرده است.
هوش مصنوعی: بیا، پیامرسان! از من یادداشتی به سوی محبوبم ببر.
هوش مصنوعی: به شخصی که مورد نظر من است، پیغام برسان که عشق من نسبت به او پنهان مانده و تنها از چشم دیگران دور است.
هوش مصنوعی: دل شاد و خوشحالی دارم، اما با این حال نوشتهام بر کاغذ با دلی سرشار از غم و احساس، گویی که خون در دل دارم.
هوش مصنوعی: من مطمئنم که اگر تو جوابی ندهی، من هر بار که لازم باشد، پاسخ مینویسم و حتی اگر به هزاران برگ کاغذ نیاز باشد.
هوش مصنوعی: به یک تکه کاغذ، درد و ناراحتی خود را بیرون بریز که این کاغذ میتواند نمادی از نیمی از ارتباط و دیدار باشد.
هوش مصنوعی: به خاطر زیاد بودن غم و اندوهی که از دیدن «ترکی» به وجود آمده، دل مانند لوحی مستحکم شده که حالا به گلی سرخ و زیبا تبدیل گشته و همچون کاغذی میدرخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.