شنو تو این سخن ای زاهد مرقع پوش!
بیا به میکده همراه ما و، باده بنوش
سری بنه به ارادت به پای پیر مغان
غلام درگه او باش و، عبد حلقه به گوش
ز دوش خویش بینداز خرقهٔ پشمین
که تا نهند به میخانه ات صنوبر دوش
تو را نصیحت رندانه می کنم امروز
مر این نصیحت رندانه را، ز من کن گوش
گرت هواست که باشی به دوست محرم راز
زما سوی به جز از دوست، چشم خویش بپوش
مقیم کوی خرابات باش و، لیک آنجا
ز هر که هر چه ببینی ببین و، باش خموش
بیا و خرقه تقوی و زهد چون «ترکی»
به رهن باده بنه، پیش پیر باده فروش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دعوتی است از زاهدان که به جای زهد و تقوا، به میکده و مصرف باده بیندیشند. شاعر از زاهد میخواهد که لباس زهد را کنار بگذارد و به پیر مغان احترام بگذارد و به او خدمت کند. او نصیحت میکند که اگر میخواهی به دوست نزدیک و محرم راز شوی، باید از دیگران چشمپوشی کنی و در کوی خرابات (محل مستی) سکونت کنی و silently از همه چیز عبور کنی. در نهایت، شاعر پیشنهاد میدهد که زهد و تقوی را به باده فروشان بسپارد و از آنها باده بنوشد.
هوش مصنوعی: ای زاهد که لباس ساده و زاهدانه به تن داری، به این سخن توجه کن! بیا به میخانه با ما و شراب بنوش.
هوش مصنوعی: سر خود را به خاطر ارادت به پای پیر مغان بگذار و غلام درگاه او باش و عبد حلقه به گوش او گرد.
هوش مصنوعی: لباس پشمی را از روی دوش خود بردار تا در میخانهات درخت تنومندی بکارند.
هوش مصنوعی: امروز میخواهم به تو به شکل زیرکی نصیحتی کنم. این نصیحت را از من بشنو و به آن توجه کن.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در کنار دوست، به رازداری بپردازی، پس باید از دیگران چشمپوشی کنی و تنها به او توجه کنی.
هوش مصنوعی: در گلیمی که پر از شور و شوق است، بگذار دل و جانت در آنجا بماند، اما هر آنچه که میبینی، حتی اگر زشت باشد، فقط تماشا کن و حرفی نزن.
هوش مصنوعی: بیایید و لباس تقوا و زهد را کنار بگذارید و مانند «ترکی» باده را تماشا کنید، پیش فروشنده باده.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وزیر شاه بدیدار پهلوان برغوش
گرفت و داد بپیمان دوستی دل و هوش
بموسم گل و بلبل زجام و بلبله کرد
شراب گلگون از دست گلعذاران نوش
همه سعادت دستور شاه سعدالملک
[...]
ز دست مدعیان یک زمانکی شبِ دوش
شرابکی دو سه در خدمتت نکردم نوش
به روزگار شبی دیگر اتفاق افتد
که پای بوس تو حاصل کنیم و دست آغوش
بر آتش جگرم ریز یک دم آب وصال
[...]
دو هفتهٔ دگر از بوی باد مشک فروش
شود چو باغ بهشت این زمین دیبا پوش
درخت غنچه کند، غنچه پیرهن بدرد
به وقت صبح چو مرغان برآورند خروش
شود چو روی فلک پرستاره روی زمین
[...]
چو جام لعل تو نوشم کجا بماند هوش
چو مست چشم تو گردم مرا که دارد گوش
منم غلام تو ور زانک از من آزادی
مرا بکوزه کشان شرابخانه فروش
ببوی آنک زخمخانه کوزه ئی یابم
[...]
چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به گوش
ز کس مترس و به بانگ بلند باده بنوش
سروش عاطفت از نو نوید رحمت داد
معاشران همه دادند بوسه بر سر و روش
به خواب شیخ حرم دید دوش مستی را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.