به زیر زلف تو رخشنده چهرهٔ مطبوع
چنان بود که به شب، آفتاب کرده طلوع
به پیش قبلهٔ ابروت، آن سیه گون زلف
چو قنبر است که خم گشته از برای رکوع
از این سپس به پریشانی سر زلفت
به هیچ کس نتوان دید خاطر مجموع
اگر به چشم پر آبم نظر کنی دانی
که فرق هاست ز دریای ژرف تا مینوع
به من که رند قدح نوش و مستم ای زاهد!
ز جام باده سخن گو، نه از اصول و فروع
بر آستان تو اغیار راست اذن دخول
محب خاص تو «ترکی» چرا؟ بود ممنوع
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت چهره معشوق اشاره میکند و او را با پدیدههای طبیعی مقایسه میکند. زلف معشوق به شکل قنبر خمیدهای است که در برابر قبلهای از ابروها قرار دارد. شاعر همچنین به حالت پریشانی در زلف معشوق اشاره میکند و میگوید که هیچ کس نمیتواند به خوبی زیبایی او را درک کند. او از معشوق میخواهد که به چشمانش نگاه کند تا عمق احساسات او را بفهمد. در ادامه، شاعر به زاهد اشاره کرده و از او میخواهد به جای سخن گفتن از اصول و فروع، به لذتهای دنیوی بپردازد. در انتها، شاعر ابراز میکند که نمیداند چرا دوستانش، که عاشق واقعی او هستند، از ورود به حریم معشوق منع شدهاند.
هوش مصنوعی: زیر زلف تو، چهرهای زیبا و خیرهکننده وجود دارد که همچون طلوع آفتاب در شب، درخشان و شگفتانگیز است.
هوش مصنوعی: در برابر زیبایی چهرهات، زلف سیاهت مانند قنبر (پیشخدمت) است که به خاطر احترام و خضوع، خم شده است.
هوش مصنوعی: از این به بعد، سر زلف تو را هیچ کس به طور کامل نخواهد دید و همه در آشفتگی و پریشانی خواهند بود.
هوش مصنوعی: اگر به چشمان پر از اشکم نگاه کنی، متوجه میشوی که تفاوت زیادی وجود دارد بین عمق دریای بزرگ و یک جام کوچک شراب.
هوش مصنوعی: ای زاهد! به من که بیخیال و سرمست هستم، از باده صحبت کن و نه از مسائل دینی و فروع آن.
هوش مصنوعی: در آستان تو، دیگران به اجازه ورود نیاز دارند، اما محبت خاص تو که به «ترکی» است، چرا ممنوع شده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیا که می کند از مشرق آفتاب طلوع
بیار باده و بگذار عذر نا مسموع
حرام نیست به دینِ حکیم خمر بیار
حکیم خود نکند هیچ کار نا مشروع
که را رسد که کند فرق در حلال و حرام
[...]
چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع
شود منور از انوار او جهان مجموع
جهان پیر چو روشن شد از فروغ قدح
چه باک، اگر نکند آفتاب چرخ طلوع؟
جماعتی که به تقوی و شرع می کوشند
[...]
فریب دختر رز خواهشیست نامسموع
به شرع غیرت ما، در طلاق نیست رجوع
اگر به شیشه شود می پری نمی ارزد
به نازهای خمارش کرشمه های طلوع
گل از کرشمه دمی از فساد بازآید
[...]
هلال غرّه شعبان ز چرخ کرد طلوع
به پیش جام و صراحی برد سجود و رکوع
قعود یار پری رو قیام شاهد مست
به اهل حال فزاید فزون خضوع و خشوع
ز خاک میکده گو تا برد حیات ابد
[...]
چه ماه بود که از خانه کرد طلوع
که کرد از پی تعظیمش آفتاب رکوع
به چشم صورت و معنی توان مشاهده کرد
کمال قدرت صانع در اینچنین مصنوع
مرا ز هرچه در آفاق طبع مستغنی است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.