گنجور

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۴۱ - شرط دوستی

 

روز نخست، دل به تو دادم عبث عبث

داغ غمت به سینه نهادم عبث عبث

دیدم کمند زلف خم اندر خم تو را

دانسته در کمند، فتادم عبث عبث

دل بر تو بستم از سر شب، تا به صبحدم

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۴۲ - طلعت آفتاب

 

ای قدت راست تر، ز شاخهٔ ساج!

وی رخت صاف تر، ز صفحهٔ عاج!

به تو ای پادشاه کشور حسن!

خوبرویان دهند باج و خراج

تا به دیدم کمان ابرویت

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۴۳ - صفای صبح

 

جان زنده می شود ز دم جان فزای صبح

گویی دم مسیح بود در هوای صبح

صبح است و خیز تا سوی میخانه رو کنیم

زان پیش کافتاب رسد از قفای صبح

دانی که شب چراست به دینگونه قیرگون

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۴۴ - شب تا به صبح

 

در فراقت ای بت سیمین برم، شب تا به صبح

می چکد خونابه از چشم ترم، شب تا به صبح

ز آتش هجر تو و، سیلاب اشک دیده ام

گاه در آبم گهی در آذرم، شب تا به صبح

هیچ آگه نیستی ای ماه رو، کز دوریت!

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۴۵ - گل سرخ

 

ای عارض زیبای تو همرنگ گل سرخ!

وی لعل شکرخای تو همسنگ گل سرخ!

در حیرتم از بس که دهانت بود تنگ

گویا که بود غنچهٔ دل تنگ گل سرخ

هر قطرهٔ باران که چکد ز ابر بهاری

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۴۶ - قامت دلجو

 

ای باد! اگر روی، به سر کوی دلبرم

همراه خود بیار، به من بوی دلبرم

کو قاصدی و، نامه بری کز ره وفا

از من پیام و نامه، برد سوی دلبرم

تعویذ چشم زخم کنم بهر خود اگر

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۴۷ - جای دلبر

 

باشد به سرم هوای دلبر

جان چیست کنم فدای دلبر

از چشم، عزیزتر ندارم

در چشم من است جای دلبر

بیگانه ز جمله ماسوی شد

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۴۸ - نخل نیکی

 

تا کی؟ ای دل! تو گرفتار جهان خواهی شد

ناوک ناز جهان را تو نشان خواهی شد

خلقتت از کف خاکی شده و، آخر کار

زین جهان چون گذری، باز همان خواهی شد

زینهار ای تن خاکی! نشوی غره به خویش

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۴۹ - یاقوت لب

 

تا مَهِ روی تو از پرده عیان می‌گردد

ماه از شرم تو در ابر، نهان می‌گردد

به مشام از نفس باد رسد بوی عبیر

به سر زلف تو چون باد، وزان می‌گردد

هست یاقوت لبت قوت روان و، دل من

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۵۰ - لعل گهربار

 

آن یار دل آرا که بلای دل ما شد

ایا زکجا آمد و دیگر به کجا شد؟

خون شد دلم از حسرت یاقوت لبانش

روزم چو شب از فرقت آن زلف دو تا شد

سیمین بدنش دیده ام از چاک گریبان

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۵۱ - زلف خم اندر خم

 

ای خوش آن کس که چو تو طرفه نگاری دارد

با سر زلف درازت، سر و کاری دارد

حاجت شمع و چراغش، نبود در شب تار

هر که در خانه چو تو ماه عذاری دارد

ترک چشم تو گرفت است به کف، تیر و کمان

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۵۲ - یار دلنواز

 

دوباره بر تنم آن جان رفته باز آید

اگر به تربتم آن یار دلنواز آید

ز بعد مردنم از یار، مدعا این است

که بر جنازهٔ من، از پی نماز آید

ز بخت خویش، جز این از خدا نخواهم من

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۵۳ - راحت جان

 

تا قد سرو تو در باغ دلم، موزون شد

چشم خونبار من از اشک روان، جیحون شد

تا به گرد مه روی تو خط سبز دمید

روز من تار شد و، حسن رخت افزون شد

بی سبب دور شدی از برم ای راحت جان!

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۵۴ - یک اشاره

 

عشق بازی مرا، هوس باشد

تا دو روزیم دست رس باشد

عمر بی عشق، جمله محنت بود

راحت من، ازین سپس باشد

دل چسان برکنم من از لب یار

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۵۵ - شور عشق

 

ز چین زلف پر چینت دلم بیرون نخواهد شد

چنینش قسمت افتاده است و، دیگرگون نخواهد شد

شنیدم بوسه ای، با نقد جانی می کنی سودا

اگر دارد حقیقت، هیچ کس مغبون نخواهد شد

نظر بر ماه کردم دوش و، دیدم مصحف رویت

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۵۶ - گوهر اشک

 

به فلک، بانگ ناله ام بر شد

گوش گردون، ز ناله ام کر شد

نه فراق توام به خواری کشت

نه وصال توام میسر شد

دیده ام بسکه ریخت گوهر اشک

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۵۷ - نشان عاشقی

 

هوای عشق خوبانم برون از سر نخواهد شد

مرا قسمت همین است و، جز این دیگر نخواهد شد

به دوران، خلق را گر مال و دولت می شود قسمت

مرا قسمت به غیر از شیشه و ساغر نخواهد شد

جهان و هر چه در وی است سرتا سرعرض باشد

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۵۸ - نسیم بهشت

 

رخت چو ماه دو پنج و چهار را ماند

سواد زلف تو شبهای تار را ماند

به گرد عارض و، پشت لب تو سبزه و خط

کنار آب بقا سبزه زار را ماند

دهان چو حقهٔ یاقوت و، عقد دندانت

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۵۹ - باد صبا

 

خوش والدی که چون تویی او را ولد بود

بر والدی چنین، همه کس را حسد بود

هر والدی که می نگری هست با ولد

بر هر ولد، نه خوبی این خط و خد بود

چون تو ولد به خانهٔ هر والدی که هست

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۶۰ - گوهر شهوار

 

تا چند دلم خسته و بیمار بماند

دایم به غم و غصه گرفتار بماند

ساقی به درآر آن می رنگین شده در خم

در خم نه قرار است که بسیار بماند

پر کن تو سبو، زان می و بر دوش منش نه

[...]

ترکی شیرازی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۳
sunny dark_mode