گنجور

 
ترکی شیرازی

ای قدت راست تر، ز شاخهٔ ساج!

وی رخت صاف تر، ز صفحهٔ عاج!

به تو ای پادشاه کشور حسن!

خوبرویان دهند باج و خراج

تا به دیدم کمان ابرویت

تیر عشق تو را شدم آماج

خال هندوی رهزن تو نمود

خانهٔ طاقت مرا تاراج

فرق ما بین توست با دگران

طلعت آفتاب و، نور سراج

زر عشق تو گشت چون رایج

پیشهٔ عاشقی گرفت رواج

به یکی بوسه از تو محتاجم

چون گدایی به درهمی محتاج

با دلم آنچه کرده ای تو، نکرد

پنجهٔ شاهباز با دراج

از دوای طبیب می نشود

درد عاشق به هیچ گونه علاج

غرق در بحر بیکران را نیست

خبری از تلاطم امواج

دوستی کردن تو با «ترکی»

پنبه و آتش است و، سنگ و زجاج

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مسعود سعد سلمان

قلتبان چون گرفت خشم و لجاج

زود گردد روان ز هر سو کاج

سنایی

ای دل نیک مذهب و منهاج

به تو اسرار هر دلی محتاج

بر فلکها به کشف ماه ترا

از حقیقت منازل و ابراج

مبطلم گشت از حقیقت حق

[...]

مشاهدهٔ ۱۲ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
وطواط

تاج اسلام شمس الدین ، گشتست

خاک صدر تو آسمان را تاج

تحفه داده ترا عنایت حق

سیرت و نام صاحب المعراج

هست عزم ترا مضای حسام

[...]

سوزنی سمرقندی

ای فلک سوخته داده بر کف تاج

هیچ نیکی ز تو نداشته ماج

بخت نیکت چو بچه ماج دهان

در نهاده بآستان تو ماج

دل اعدات در تنوره غم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه