آن یار دل آرا که بلای دل ما شد
ایا زکجا آمد و دیگر به کجا شد؟
خون شد دلم از حسرت یاقوت لبانش
روزم چو شب از فرقت آن زلف دو تا شد
سیمین بدنش دیده ام از چاک گریبان
از غصه مرا پیرهن صبر، قبا شد
ده بوسه طلب کردمش از لعل گهربار
صد ناز و ادا کرد و،به یک بوسه رضا شد
ز نار سر زلفش، در این دم پیری
انار میانم شد و الحق چه بجا شد
در عشق نگاری، به یم عاطفه «ترکی»
رسوا شد و، شیدا شد و، انگشت نما شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلتنگی سخن میگوید. شاعر از معشوقی صحبت میکند که دلش را به درد آورده و به خاطر او در حسرت به سر میبرد. او به زیباییهای معشوق اشاره میکند و از غم و اندوهی که در جدایی با او احساس میکند، صحبت میکند. بوسهای که شاعر از معشوق طلب میکند، نمادی از آرزوها و آرمانهای عاشقانه اوست. در نهایت، شاعر به واقعیت عشق و احساسات خود اشاره میکند و از تغییراتی که این عشق در او ایجاد کرده، سخن میگوید.
هوش مصنوعی: آن محبوب زیبا که باعث درد و رنج دل ما شد، از کجا آمده و حالا به کجا رفته است؟
هوش مصنوعی: دل من از حسرت لبهای زیبا و یاقوتی او خونین شده است، و روزهایم مانند شبها تاریک و غمگین است، زیرا از جدایی آن دو زلف قشنگ رنج میبرم.
هوش مصنوعی: بدن زیبا و نازکش را از لای چاک گریبانش دیدهام، و غم و اندوهی که بر من گذشته، چون باری سنگین، من را فرسوده و رنجور کرده است.
هوش مصنوعی: او از من خواست که ده بوسه از لب های زیبا و گرانبهایش بگیرم، اما با صد ناز و زیبایی، تنها با یک بوسه راضی شد.
هوش مصنوعی: از آتش موهای او، در این دوران پیری من مانند اناری شدم و واقعاً به جا و مناسب است.
هوش مصنوعی: در عشقورزی، یک احساس عاطفی او را رسوا کرد و باعث شد که به شدت مجذوب شود و در چشم دیگران مشخص و نمایان گردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بهروزبن احمد که وزیر الوزرا شد
بشکفت وزارت که سزا جفت سزا شد
تا رای چو خورشیدش بر ملک و ملک تافت
هر رای که بر روی زمین بود هبا شد
تا چون فلک عالی بر صحن جهان گشت
[...]
دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد
باز این ز برای دل تنگم چه بلا شد؟
دل خون شد و اندر سر آن غمزه شود نیز
جانی که به صد حیله از ان طره جدا شد
یاران موافق همه فارغ ز غم و درد
[...]
سلطان سراپردهٔ میخانه کجا شد
از مجلس رندان خرابات کجا شد
معنیش هم اینجاست اگر صورت او رفت
پنهان ز نظر گشت نگوئی که فنا شد
هر رند که در کوی خرابات درآمد
[...]
سلطان، سرِ تخت شهی کرد تنزّل
با آنکه جز او هیچ شهی نیست گدا شد
آنکس که زفقر و ز غنا هست منزّه
در کسوت فقر از پی اظهار غنا شد
هرگز که شنیدست از ازین طرفه که یک کس
[...]
آن دلبر طناز نگوئی که کجا شد
از پیش من بیدل دیوانه چرا شد
چون مونس و غمخوار دل خسته ما بود
از بهر چه از خسته خود یار جداشد
جان و دل غم دیده دمی شاد نبودست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.