گنجور

 
ترکی شیرازی

هوای عشق خوبانم برون از سر نخواهد شد

مرا قسمت همین است و، جز این دیگر نخواهد شد

به دوران، خلق را گر مال و دولت می شود قسمت

مرا قسمت به غیر از شیشه و ساغر نخواهد شد

جهان و هر چه در وی است سرتا سرعرض باشد

به غیر از می، که چیزی به از این جوهر نخواهد شد

نشان عاشقی باشد تن کائیده و لاغر

تن معشوق هرگز در جهان، لاغر نخواهد شد

زشرب باده زاهد می دهد پیوسته ام توبه

به عالم بی مروت تر، از این کافر نخواهد شد

مرا روز ازل، گردیده قسمت خوردن باده

از این قسمت فراقم تا صف محشر نخواهد شد

نخواهی دید «ترکی» را از این پس جز به میخانه

که جایی در جهان، او را از این بهتر نخواهد شد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode