گنجور

 
ترکی شیرازی

هوای عشق خوبانم برون از سر نخواهد شد

مرا قسمت همین است و، جز این دیگر نخواهد شد

به دوران، خلق را گر مال و دولت می شود قسمت

مرا قسمت به غیر از شیشه و ساغر نخواهد شد

جهان و هر چه در وی هست سرتاسر عرَض باشد،

به غیر از می، که چیزی به از این جوهر نخواهد شد

نشان عاشقی باشد تن کاهیده و لاغر،

تن معشوق هرگز در جهان، لاغر نخواهد شد

زشرب باده زاهد می دهد پیوسته ام توبه

به عالم بی مروت تر، از این کافر نخواهد شد

مرا روز ازل، گردیده قسمت خوردن باده

از این قسمت فراقم تا صف محشر نخواهد شد

نخواهی دید «ترکی» را از این پس جز به میخانه

که جایی در جهان، او را از این بهتر نخواهد شد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خالد نقشبندی

به اکسیر وحیل هر خاک راهی زر نخواهد شد

همه بد اصل سنگی در بها گوهر نخواهد شد

سلیمانی نزیبد هر که را خاتم بود

در کف و آن کو آینه می سازد اسکندر نخواهد شد

همه کس خویش را عاشق تواند کرد چون بلبل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه