گنجور

 
ترکی شیرازی

ای عارض زیبای تو همرنگ گل سرخ!

وی لعل شکرخای تو همسنگ گل سرخ!

در حیرتم از بس که دهانت بود تنگ

گویا که بود غنچهٔ دل تنگ گل سرخ

هر قطرهٔ باران که چکد ز ابر بهاری

بزداید از اغبار هوا زنگ گل سرخ

ممکن نبود تا که به دستش نخلد خار

هرکس پی چیدن، کند آهنگ گل سرخ

چندی ست که در چنگ تو «ترکی» ست گرفتار

چون بلبل بیچاره که در چنگ گل سرخ