گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۳
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۴

 

ندانستم که اهلیت گناهست

و یا این ره که می پویم چه راهست

ز جور روزگار و طعن دشمن

جهان پیش جهان بینم سیاهست

نه هر مردی تواند کرد مردی

[...]

۹ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۵

 

خدا بر حال این مسکین گواهست

که از جانت همیشه نیکخواهست

ولی از جور این چرخ سیه کار

به پیش چشم ما عالم سیاهست

بیا کز شوق طاق ابروانت

[...]

۱۱ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴

 

مرا جان پای بند مهر یاریست

دلم آشفته ی زلف نگاریست

چو آن گل دسته ی من رفت از دست

ز غم درپای جانم زخم خاریست

به رقص آمد سهی سرو گل اندام

[...]

۷ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۸

 

به دردم غیر وصل تو دوا نیست

چرا با ما تو را جز ماجرا نیست

ترا گر مهر ما نبود مرا هست

تو را صبر ار بود از من مرا نیست

وفا گر نیست جانا در دل تو

[...]

۸ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۱

 

ترا در دل مگر مهر و وفا نیست

و یا آیین تو غیر از جفا نیست

مرا دردیست در دل از فراقت

که جز وصل دلارامش دوا نیست

مکن زین بیش دوری از بر ما

[...]

۷ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۱

 

دلا با عشق اگر سازی عجب نیست

وگر در عشق سر بازی عجب نیست

چو جان دارم من اندر مهربانی

اگر با ما تو در سازی عجب نیست

اگرچه در گلستان سرو نازی

[...]

۹ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۴

 

تو را از حال مسکینان خبر نیست

بر آب چشم ما زانت گذر نیست

به زاری زارم از هجران رویت

چرا او را به سوی ما نظر نیست

شب تاریک هجرانم بفرسود

[...]

۱۰ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵

 

مرا در عشقت از عالم خبر نیست

به جای تو مرا یاری دگر نیست

به درد عشق رویت سخت زارم

یقین کز حال ما او را خبر نیست

بسی نالیدم اندر صبحگاهی

[...]

۷ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۶

 

مرا جز عشق تو در سر هوس نیست

مرا از دیدن روی تو بس نیست

ترا گر هست بر جایم بسی یار

به جان تو که ما را جز تو کس نیست

به فریاد دل مسکین ما رس

[...]

۷ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۷

 

تو می دانی که ما را جز تو کس نیست

به عالم جز توأم فریادرس نیست

ندارم در جهان غیر از تو یاری

چه چاره چون به وصلم دست رس نیست

هوای کوی دلبر هست ما را

[...]

۹ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۲

 

مرا دلبند و مونس غیر غم نیست

ترا سرمایه جز جور و ستم نیست

مرا چون تو نباشد در جهان یار

ترا بهتر ز من دلدار کم نیست

اگر روی ترا در خواب بینم

[...]

۹ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۱

 

الهی شکر و فضلت را کران نیست

که را حمد و ثنایت در زبان نیست

توکل کرده ی دریای حق را

به گلّه هیچ محتاج شبان نیست

به گنج درّ معنی کم تو دادی

[...]

۱۰ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۵

 

مرا در درد عشقت چاره ای نیست

ترا پروای هر بیچاره ای نیست

به جست و جوی آن ماه دل افروز

ز خان و مان چو من آواره ای نیست

به دست غم گرفتارم چه چاره

[...]

۷ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۸

 

مرا درعشق تو خواب و خوری نیست

بجز تو در جهانم دلبری نیست

تو را بر جای من باشد بسی کس

مرا بر جایت ای جان دلبری نیست

اگرچه سرکشی چون سرو از ما

[...]

۹ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۱

 

مرا در عشق جز درد دلی نیست

چو از وصل نگارم حاصلی نیست

اگر پیش تو آسانست جانا

مرا چون روز هجران مشکلی نیست

بجز مهرت نمی ورزیم کاری

[...]

۹ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۳

 

جهان تا هست خالی از غمی نیست

به ریش خاطر او مرهمی نیست

غمش همدم بود از جور ایام

که تا دانی که او بی همدمی نیست

دمادم غم ز دل خالی نباشد

[...]

۷ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۲

 

هوای کوی جانان خوش هواییست

مگر آرام جان مبتلاییست

به بالای تو عاشق گشتم ای مه

بلای عشق جانان خوش بلاییست

نسیم صبح عنبر بو از آنست

[...]

۸ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۴

 

به رویت اشتیاقم بی نهایت

بود گر سویم اندازی عنایت

جفا کردی بسی بر من نگارا

نپیچیدم سر از مهر و وفایت

که جان من ز هجران بر لب آمد

[...]

۹ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۵

 

چرا با ما چنینی بی عنایت

مکن جوری به جانم بی نهایت

ز حد بگذشت جانا جور بر من

جفا را نیز باشد حد و غایت

گناهی جز وفاداری ندارم

[...]

۷ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۷

 

قسم خوردم نگارینا به رویت

پس آنگه بر دو زلف و خال و مویت

به طاق ابروان و چشم مستت

به زلف و عارض پر رنگ و بویت

به زلف سرکش عاشق‌فریبت

[...]

۷ بیت
جهان ملک خاتون
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۳
 
تعداد کل نتایج: ۲۴۶