تو می دانی که ما را جز تو کس نیست
به عالم جز توأم فریادرس نیست
ندارم در جهان غیر از تو یاری
چه چاره چون به وصلم دست رس نیست
هوای کوی دلبر هست ما را
خدا داند که جز اینم هوس نیست
سهی سروا گذاری کن سوی ما
که ما را صبر از تو یک نفس نیست
گرت بینم همه عمری شب و روز
دو چشمم را ز دیدار تو بس نیست
گرفتارم به درد دل چو بلبل
بگو تا کی خلاصم زین قفس نیست
نفس بی یاد آنکس برنیارم
که او با من زمانی هم نفس نیست
به فریاد من فریاد خوان رس
که ما را در دو عالم جز تو کس نیست
به جان تو قسم کز درد هجرت
چو آب چشم ما رود ارس نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا در مرو جز تو هیچ کس نیست
تو خود دانی که با تو دیو بس نیست
ولیکن در جهان، امروز کس نیست
که او را در هوسنامه هوس نیست
نظیرش مستجاب الدّعوه کس نیست
زنی کو را ز مردان هم نفس نیست
من و راه عدم کاینجای کس نیست
ره من تا عدم جز یک نفس نیست
درین دردش کسی فریادرس نیست
به غیر از آه سردش همنفس نیست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.