خدا بر حال این مسکین گواهست
که از جانت همیشه نیکخواهست
ولی از جور این چرخ سیه کار
به پیش چشم ما عالم سیاهست
بیا کز شوق طاق ابروانت
به غم پیوسته پشت من دوتا هست
غریبان را مکش کز روی فتوی
غریبی بی گنه کشتن گناهست
به چشم تو، که در هجرت شب و روز
نشسته منتظر چشمم به راهست
جدا افتاده از کنعان چو یوسف
دل من در زنخدانت به چاهست
خجالت بایدم بردن ز رویت
چو گویم نسبت رویت به ماهست
ز من پرسی که چونی در غم ما
غمت کوه و تن مسکین چو کاهست
چه می پرسی که همدم در غمت کیست
همه دم همدمم افغان و آهست
ندارم بیش از این در هجر طاقت
ببخشا کز غمت حالم تباهست
به جانت کز جهان بیزار گشتم
خداوند جهان بر من گواهست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از حال و روز سخت و رنجهای خود سخن میگوید. او به این نکته اشاره میکند که خداوند از وضعیت مسکینانه او آگاه است و نیکخواه اوست، اما بر اثر ظلم روزگار، رفتار دنیا برای او تاریک و غمانگیز به نظر میرسد. احساس دلتنگی و عشق نسبت به معشوقش را بیان میکند و از غم و جدایی مینالد. شاعر احساساتش را نسبت به معشوق ابراز میکند و میگوید که غم و اندوهش با او در ارتباط است و هیچ چیز نمیتواند جای او را بگیرد. او در نهایت به شدت درد و رنج خود در این جدایی اعتراف میکند و از خداوند شهادت میطلبد.
هوش مصنوعی: خداوند ناظر بر وضعیت این بیچاره است که همیشه از جانت خیر و خوبی میخواهد.
هوش مصنوعی: اما به خاطر ظلم و ستمی که این دور باطل به ما میکند، همهچیز در پیش چشمان ما تاریک و ناامید کننده است.
هوش مصنوعی: بیا که از شدت شوق و زیبایی ابروی تو، غم و اندوه به دوش من سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: غریبان را به خاطر فتوا و نظر دیگران نباید کشت، زیرا بیگناهی را از روی ناآگاهی و به اشتباه به قتل رساندن، گناهی بزرگ است.
هوش مصنوعی: در چشمان تو، که نه شب و نه روز از انتظار دوری من خسته نشدهای، من همچنان با امید به تو چشم دوختهام.
هوش مصنوعی: دل من مانند یوسف که از سرزمین پرفروغ کنعان جدا افتاده، در زیبایی و جاذبهات گرفتار شده و در عمیقترین حالت احساساتم به دام افتاده است.
هوش مصنوعی: وقتی میخواهم بگویم چهرهات به ماه میماند، احساس شرمندگی میکنم.
هوش مصنوعی: اگر از من بپرسی که حال من در این غم چطور است، باید بگویم که غم من مثل کوهی است و در مقابل، حال و روز من مانند کاهی است که زیر باران افتاده.
هوش مصنوعی: چرا از من میپرسی که در دلتنگیات چه کسی همراه توست؟ همیشه همراهم، ناله و آه من است.
هوش مصنوعی: دیگر نمیتوانم در دوریات تحمل کنم، خواهش میکنم به من رحم کن، زیرا غم تو حال مرا نابود کرده است.
هوش مصنوعی: من به خاطر اینکه از این دنیا خسته و دلسرد شدهام، جانم را به تو تقدیم میکنم و خداوند عالم شاهد این مدعاست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا ویرو خداوندست و شاهست
به بالا سرو و از دیدار ماهست
جمالت بر سر خوبی کلاهست
بنامیزد نه رویست آن که ماهست
تویی کز زلف و رخ در عالم حسن
ترا هم نیم شب هم چاشتگاهست
بسا خرمن که آتش در زدی باش
[...]
بدین خوبی که رویت رشک ما هست
مبین در خود که خودبینی گناه است
ز نورش ذرّهٔ خورشید و ماهست
همه ذرّات را پشت و پناهست
ز من چندان که می خواهی وفا هست
از این معنی بگو یک جو تو را هست؟
چه گویم وای دل گویی که جان کن
کنون هم از تو پرسم این وفا هست؟
سلامم را جوابی نیست از تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.