گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۱۳
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸

 

دلم به عشق هلاک است کینه خواهی را

که دام عیش بود موج بحر ماهی را

کسی که باخته نقد شباب را، داند

که گریه نیست عبث شمع صبحگاهی را

گدای میکده آرد فرو چو شیشه ز طاق

[...]

۷ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱

 

شکست فتح بود بیدلان جنگ ترا

چو بت پرست کند سجده، شیشه سنگ ترا

بود ز تنگی جا گر به سینه ام دلگیر

به دیده چون مژه جا می دهم خدنگ ترا

هزار رنگ برآمد به پیش روی تو گل

[...]

۶ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶

 

جهان چه می به قدح ریخت بی خبر ما را

که خاک شد سر و نگذاشت درد سر ما را

محبت عجبی در میانه ی من و اوست

زمانه گر بگذارد به یکدگر ما را

چنان کرشمه به ما می کند، که پنداری

[...]

۵ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷

 

ز طوف میکده واجب بود سپاس مرا

که کرد شوق برهمن خداشناس مرا

چنان که سایه ی ابر بهاری از خورشید

ز جلوه ی تو پریشان شود حواس مرا

مگر ز دست تو ای بوالهوس قدح گیرد

[...]

۱۴ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹

 

به غیر میکده زاهد بود شراب کجا

کجا روم دگر ای خان و مان خراب کجا

اشاره ای ست که از باده سیر نتوان شد

وگرنه مست کجا، رغبت کباب کجا

در آن دلی که غم عشق نیست راحت نیست

[...]

۵ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱

 

چو غنچه جمع کن از خار عشق دامان را

به دست چاک مده همچو گل گریبان را

به فکر عشق بنازم که خوب پیدا کرد

برای قفل جنون، پره ی بیابان را

بهشت به ز سر کوی او نخواهد بود

[...]

۵ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲

 

بیا که سوخت ز شوق تو لاله در صحرا

بود به راه تو چشم غزاله در صحرا

خورد ز لاله چو مستان انجمن هر دم

به یاد چشم تو آهو پیاله در صحرا

روم ز شوق تو بیرون ز شهر، تا چو جرس

[...]

۸ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳

 

من از میانه برون، یار در کنار مرا

حجاب عشق چه شد، پرده ای بیار مرا

غرور صف شکنی داشتم، چه دانستم

شکست می دهد این گونه یک سوار مرا

فروگرفته ز بس جوش گریه ام بی تو

[...]

۱۱ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹

 

بر آن سرم که کنم فاش گفتگوی شراب

گواه مستی زاهد شوم چه بوی شراب

رسانده ایم به جایی شراب خوردن را

که پشت دست نهد پیش ما سبوی شراب

به محفلی که نباشی چو موج می خندان

[...]

۶ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

چو احتیاج طلب می شود، نقاب طلب

که از خدا نتوان کرد بی جواب طلب

خبر ز خضر نداری و زندگانی او

بمیر تشنه، مکن از زمانه آب طلب

مرید پیر مغانم که این نصیحت اوست

[...]

۹ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲

 

چه ذوق در شب وصل از نظارهٔ صبح است؟

که همچو غنچه دلم پاره‌پارهٔ صبح است

شب وصالی اگر روز کرده‌ای، دانی

که آفتاب قیامت ستارهٔ صبح است

به ماهتاب وصال آنکه شب پیاله کشد

[...]

۸ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶

 

کسی که قسمت او غیر بینوایی نیست

گلش به دست، کم از کاسه ی گدایی نیست

بیا شکسته ی خود را درست کن اینجا

که خاک میکده کمتر ز مومیایی نیست

دراز دستی مژگان به طاق ازان ابروست

[...]

۶ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸

 

دلم شکفته نگردد ز بس جهان تنگ است

چگونه گل نشود غنچه، گلستان تنگ است

به کام خود پر و بالی نمی توانم زد

چو مرغ بیضه به من زیر آسمان تنگ است

به غیر این که دوم در پی هما چه کنم

[...]

۶ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳

 

به بوی خرقه گلم در چمن عنانگیر است

ز شوق شال سرم را هوای کشمیر است

خزان به گلشن آزادگان ندارد راه

نشاط اهل قناعت، بهار تصویر است

در آن دیار همان به که پرسشت نکنند

[...]

۸ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵

 

نظاره ی تو ز بس دلفریب افتاده ست

شکست در صف صبر و شکیب افتاده ست

به حیرتم که ازین مشت پر چه می خواهد؟

چه باغبان ز پی عندلیب افتاده ست؟

زبان دعوی ام از شرم بسته است، افسوس

[...]

۵ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵

 

درین بساط که نقشی به مدعا ننشست

کسی به پیش نیامد که بر قفا ننشست

کدام تخت نشین یک سبق ز عشق تو خواند

که همچو طفل دبستان به بوریا ننشست

ازان چو شعله درین ره به خاروخس غلتم

[...]

۱۰ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶

 

خزان ببین که چمن را چگونه جان داده ست

بهار رفته و جا را به این خزان داده ست

ز برگ های خزان هر نهال شاخ زری ست

چه کیمیاست که طالع به باغبان داده ست

شده ست ساقی هنگامه ی چمن، بلبل

[...]

۵ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸

 

گدای کوی خراباتم و غمم این است

که باده آتش سوزان و کاسه چوبین است

مزاج باده پرستان گرفته ام در عشق

به جان ازان نبود رغبتم که شیرین است

ز بخت تیره به غیر از زیان مرا چه رسد

[...]

۶ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

بیار می که غمم باز در هجوم گرفت

دل شکسته ام از عادت و رسوم گرفت

به نامه هرچه رقم می کنم پریشان است

حساب کار مرا عقل ازین رقوم گرفت

هما ز بیم نیارد برو گذار کند

[...]

۵ بیت
سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵

 

دلم نگاه ترا سخت آشنا دیده ست

ولی نمانده به یادش که در کجا دیده ست

به چشم من چه عجب گر ز ناز ننشیند

غبار کوی تو چون سرمه چشم ها دیده ست

به من هر آنچه کند، پیش می تواند برد

[...]

۷ بیت
سلیم تهرانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۳
 
تعداد کل نتایج: ۲۴۴