من از میانه برون، یار در کنار مرا
حجاب عشق چه شد، پرده ای بیار مرا
غرور صف شکنی داشتم، چه دانستم
شکست می دهد این گونه یک سوار مرا
فروگرفته ز بس جوش گریه ام بی تو
برآمد ابر ز دامن چو کوهسار مرا
چه سود چوب گل ای دوستان که شور جنون
ز هر بهار فزون است این بهار مرا
ز پاره های دل از بس پر است، پنداری
که آبگینه شکسته ست در کنار مرا
خوشم که کرد به مستی زمانه مشهورم
نیم غلام که خوانند هوشیار مرا
چو رفتم، آمدنم نیست، آفتاب نیم
فغان که خوب ندانسته روزگار مرا
نمی خورم غم خود تا غم تو هست ای دوست
سر تو باد سلامت، به خود چه کار مرا
سپرده ام به تو خود را، تو هم پس از مردن
به خاک رهگذر خویشتن سپار مرا
چو خاک گرچه ندارد وجود من قدری
برای کوری دشمن نگاه دار مرا
کسی ز گمشدگان غیر من سلیم نماند
زمانه داشت ز عنقا به یادگار مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
برفت و بر سر آتش نشاند یار مرا
به پای حادثه افکند روزگار مرا
گر آشکار کند آب دیده راز دلم
میان آتش سوزان چه اختیار مرا
چنان نکرد کمند بلای عشقم صید
[...]
خوش است ناز تو ای سرو گل عذار مرا
نیاز پرور عشقم به ناز دار مرا
مگو به طرف چمن جلوه ریاحین بین
دلم اسیر تو با دیگران چه کار مرا
ز گشت باغ چه خیزد ز گل چه بگشاید
[...]
ز عشق هست به دل بار صد هزار مرا
هنوز شکر بود صدهزار بار مرا
گرم بود می گلگون ز ساقی گلرخ
به حور و کوثرت ای پارسا چه کار مرا؟
به بوسه ای که دهی و کشی منه منت
[...]
زبسکه داشتی ای گل همیشه خوار مرا
نماند پیش کسان هیچ اعتبار مرا
بسی امید بدل داشتم چو روی تو دید
زدست رفت و نیامد بهیچ کار مرا
عجب اگر نروم از میان که مجنون دوش
[...]
خیال بست که خون ریزد آن نگار مرا
فعان که می کشد آخر خیال یار مرا
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.