دلم نگاه ترا سخت آشنا دیده ست
ولی نمانده به یادش که در کجا دیده ست
به چشم من چه عجب گر ز ناز ننشیند
غبار کوی تو چون سرمه چشم ها دیده ست
به من هر آنچه کند، پیش می تواند برد
جهان ز خون دلم دست در حنا دیده ست
فغان ز تربیت آسمان که دانه ی ما
به کشت پرورش از آب آسیا دیده ست
شکست توبه ی زاهد ز شوق ابر بهار
چرا پیاله گذارد ز کف، هوا دیده ست
ز چشم خویش سیاهی مزن به ما بسیار
که چشم خسته دلان تو چشم ها دیده ست
سلیم خاک شد و فرش راه اوست هنوز
به حیرتم که چه زان شوخ بی وفا دیده ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.