نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۸
دلا ز چنگ برآمد فغان به محفلها
که دل کنید ز می لعل حل مشکلها
کسی که رو به ره کعبه رضا آورد
ز سیل دیده بشوید غبار منزلها
کجاست بلبل نالان که دوش در گلشن
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۰
نسیم گلشن کوی تو صبحدم ما را
شکفت غنچه دل بلبلان شیدا را
چنان بعشق رخت برده ئی دلم از کف
که حسن طلعت یوسف دل زلیخا را
چه ذره پست شود آفتاب عالمتاب
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۵۲
ز من مپرس دلت از چه روی خونینست
ازآن بپرس که عاشق کشیش آیین است
فغان که زار بتیغ غمم بخواهد کشت
مهی که با دگران مهر و با منش کینست
غبار نیست که بر گرد عارضش بینی
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۹۲
زهی گرفته جمالت ز ماه تابان باج
نهاده بر سر خورشید خاکپایت تاج
جهان چو روز منور شود ز رخسارت
گشائی از رخ خود گر نقاب در شب داج
شهان ملک جهان بر درت چو مسکینان
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۹۶
مرو مرو ببرش این چنین دلا گستاخ
نموده ترک ادب میروی کجا گستاخ
اگر چه آمدن و رفتنت ز گستاخیست
بروبرو ببرش بیش از این میا گستاخ
ادب بورز وز گستاخیش مرو در پیش
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۱۵
اگر چه عشرت و عیش جهان نخواهد ماند
غمین مباش که غم جاودان نخواهد ماند
زمان خوشدلیست و زمین عشرت و عیش
بنوش می که زمین و زمان نخواهد ماند
ز وصل گل چه تنعم بود که بلبل را
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۲۱
نه هر که ماه بتان گشت دلبری داند
نه هر که شاه جهانست سروری داند
نه هر که خواجه صفت بندگی بسی دارد
طریق خواجگی و بنده پروری داند
بروز اختر فیروز و طالع مسعود
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۲۲
نه هر که دل برد آئین دلبری داند
نه هر که سر دهد اسرار سروری داند
نه هرکه دم ز وفا زد کند وفاداری
نه هرکه کرد جفائی ستمگری داند
نه هر مهی که ز برج جمال طالع شد
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۲۶
کنونکه لاله بگلشن پیاله نوش آمد
چو غنچه خون بدن می کشان بجوش آمد
نخفت دیده نرگس چو چشم بیماران
ز بسکه مرغ سحر دوش در خروش آمد
چمن بساط و سمن جرعه نوش و گل ساقی
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۸۷
ترا سزد که بگردش درآوری افلاک
که نیست دایره خوش خطت بمرکز خاک
مه جمال تو چون آفتاب تابان است
ولیک دیده خفاش کی کند ادراک
بفرق تاج لعمرک شها ترا زیبد
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۵
روا مدار که با خنجر ستم ما را
بقول مدعیان بیگنه کشی یارا
چو گل ز ناخن حسرت مکن دلم را ریش
بخار شانه مزن طره سمن سارا
ندانم از چه سبب خون من بساغر ریخت
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۶
بدست غیر مده زلف پرشکن یارا
مکن ز پنجه غیرت شکسته دل ما را
چنان که بی تو زند جوش لجه اشگم
عجب که سینه نجوشد ز رشک دریا را
همین نه دل ز کف شهریان برد چشمت
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۷
اگر چه رفتی و کشتی ز دوریت ما را
بیا که جز تو نخواهیم خونبها یارا
نظر ز صورت زیبا بگو بپوشاند
کسیکه گفت بپوشان جمال زیبا را
بجز نیاز ز رعنا قدان نخواهی دید
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۱۶
مگر فکنده برخ یار من نقاب امشب
که روشنست جهان همچو آفتاب امشب
دلم که در سر زلفت قرارگاهش نیست
قرار در تو نگیرد در اضطراب امشب
سرای توبه که دی کرده بودمش معمور
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۳۰
رخش که از نظر خلق جمله محجوبست
عیان بدیده معنی ز صورت خوبست
چگونه دیده ظاهر به بیند آن رخسار
که از حیا به هزاران حجاب محجوبست
کرت هواست که بینی جمال آن محجوب
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۳۹
گرم ز زلف سیاه تو دست کوتاهست
کمند یاد تو پیوند جان آگاهست
هزار بادیه گر بیش آیدم همراه
چه غم ز سختی و سستی که دوست همراهست
چو کعبه مقصد کس شد غم مغیلان چیست
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۴۷
منم که با مژه تر کنم گهر سوراخ
توئی که کرده ز تیر غمم جگر سوراخ
ز بسکه چشم ببام و درت نهادم شد
ز کاوش مژه ام جمله بام و در سوراخ
بیاکه ناوک آهم دل فلک هر شب
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۵۶
کسیکه ذوق تمنای دوستان دارد
مگر که شوق تمنای بوستان دارد
نشان و نام چه جوئی ز عاشق آزاد
که او نه بسته نامست و نه نشان دارد
غم کهولت و پیری کجا خورد پیری
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۷۸
کسیکه عشق تو بر نقد دل شدش صراف
چو زرخالص از هر غشی نماید صاف
اگر تو طالب اکسیر عافیت هستی
مسوز سیم و زر عمر ز آتش اخلاف
نهی بکوره اسراف نقد و نسیه بچند
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۸۰
چو بلبلی که بود آن بگلستان مشتاق
دلم بود بجمال تو دلستان مشتاق
جهانیان همه گر شوق بوستان دارند
مراست دیده بدیدار دوستان مشتاق
چو دیگران نیم ایدوست با وجود تو من
[...]