نه هر که ماه بتان گشت دلبری داند
نه هر که شاه جهانست سروری داند
نه هر که خواجه صفت بندگی بسی دارد
طریق خواجگی و بنده پروری داند
بروز اختر فیروز و طالع مسعود
نه هر که ملک بگیرد سکندری داند
نه هرکه تنگ ببندد کمر بخدمت شاه
رسوم خدمت و آئین چاکری داند
هزار گونه سخن بیشتر بود اینجا
نه هر که دم ز سخن زد سخنوری داند
جریده همچو الف چون شدی ز خود دانی
نه هرکه گشت مجرد قلندری داند
بغیر نور علی شاه کشور تجرید
نه هر که عدل کند دادگستری داند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی مفهوم و حقیقت در زندگی انسانها میپردازد و به این نکته اشاره میکند که نه هر کسی که به ظاهری زیبا و خوشظاهر است، قابلیتهای درونی و جدیتری دارد. بهعبارتی، ظاهر و مقام نمیتواند نشاندهنده عمق شخصیت یا تواناییهای واقعی فرد باشد. شاعر به ویژگیهای متفاوتی اشاره میکند که برای شناخت واقعی افراد باید در نظر گرفته شوند، از جمله علم، هنر، و توانایی درک عدالت و محبت. در نهایت، بیان میشود که برای رسیدن به فهم و حقیقت واقعی، باید از سطح ظواهر فراتر رفت و به باطن چیزها توجه کرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به زیبایی و جلوههای جذاب توجه کند، لزوماً نمیتواند دلبری و عشق را درک کند. همچنین، هر کس که مقام و موقعیت بالایی دارد، نمیتواند به خوبی رهبری و سروری را بفهمد.
هوش مصنوعی: هر کسی که ظاهراً صفات و ویژگیهای یک خواجه یا سرور را دارد، لزوماً نمیداند چطور باید به خوبی از دیگران خدمت کند یا در مقام خدمتگزاری باشد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تنها داشتن مقام و موقعیت بالا کافی نیست و هرکس که به مقام و منزلتی دست مییابد، لزوماً از استعداد و توانایی لازم برای مدیریت و رهبری برخوردار نیست. در واقع، این بیان میکند که موفقیت واقعی نیاز به نیکبختی و لیاقت دارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که خود را به شاه نزدیک کند و خود را خدمتگزار او بداند، لزوماً نمیداند که چگونه باید در برابر او احترام گذاشت و از آداب و سنن خدمتگزاری آگاه است.
هوش مصنوعی: در اینجا هزاران نوع سخن وجود دارد، اما تنها به این دلیل که کسی حرف میزند، نمیتوان گفت که او سخنور و کارشناس در این زمینه است.
هوش مصنوعی: وقتی که خود را از پیلهی خود آزاد کردی و به حالت ساده و طبیعی تبدیل شدی، آن را فقط خودت میدانی. هر کس که تنها ظاهر را ببیند و بخواهد به خیال خود عارف باشد، واقعاً درک عمیقتری از این آگاهی ندارد.
هوش مصنوعی: جز نور علی شاه، در کشور خالی از تجرید، هر کسی نمیتواند عدالت را بفهمد و قضاوت کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سِکندری داند
نه هر که طَرْفِ کُلَه کج نهاد و تُند نشست
کلاهداری و آیینِ سروری داند
تو بندگی چو گدایان به شرطِ مزد مکن
[...]
چنین که چهره خوب تو دلبری داند
نه حسن حور و نه رخساره پری داند
به خاک پای تو کآب حیات ممکن نیست
که همچو لعل لبت روحپروری داند
ستمگری نه پریچهره مرا کارست
[...]
چنانکه چشم تو در غمزه دلبری داند
سواد زلف سیاهت ستمگری داند
ز لطف نرگس مستت نشان تواند داد
دلی که سحر مبین در مبصری داند
بصد روان لبت،ای ماهروی،دشنامی
[...]
پریوشی که به رخ رسم دلبری داند
سگ خودم شمرد و آدمیگری داند
نهان ز چشم کسان گفتمش به سوی من آی
به خنده گفت که این شیوه را پری داند
چو دم ز بندگی او زنم ز آتش غم
[...]
عجب! که رسم وفا هرگز آن پری داند
پری کجا روش آدمی گری داند؟
دلم بعشوه ربود اول و ندانستم
که آخر اینهمه شوخی و دلبری داند
بعاشقان ستم دوست عین مصلحتست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.