ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۴ - صید صحرا
تو را که گفت که بگشای روی زیبا را
که تاب روی تو بر بود طاقت ما را
دم نسیم صبا مشک بیز خواهد شد
اگر پریش کنی زلف عنبر آسارا
اگر تو شانه به زلف سیاه خویش زنی
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۷ - خم زلف
مکن ز شانه پریشان، کمند گیسو را
به دست باده مده زلف عنبرین بورا
از آن زمان که به چشم تو چشم بگشودم
از این سپس نکنم یاد، چشم آهو را
به نیم غمزه دلم را دو چشم جادویت
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۳۳ - هزار انگشت
اگر زنی به دل زخمم ای نگار، انگشت
تو را، زخون دلم می شود نگار، انگشت
من از کمان نگاه تو خورده ام تیری
که جا نموده مرا بر جگر چهار، انگشت
بجز تو چشم، من از روزگار پوشیدم
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۵۲ - یار دلنواز
دوباره بر تنم آن جان رفته باز آید
اگر به تربتم آن یار دلنواز آید
ز بعد مردنم از یار، مدعا این است
که بر جنازهٔ من، از پی نماز آید
ز بخت خویش، جز این از خدا نخواهم من
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۵۸ - نسیم بهشت
رخت چو ماه دو پنج و چهار را ماند
سواد زلف تو شبهای تار را ماند
به گرد عارض و، پشت لب تو سبزه و خط
کنار آب بقا سبزه زار را ماند
دهان چو حقهٔ یاقوت و، عقد دندانت
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۷۴ - پیر مغان
شنو تو این سخن ای زاهد مرقع پوش!
بیا به میکده همراه ما و، باده بنوش
سری بنه به ارادت به پای پیر مغان
غلام درگه او باش و، عبد حلقه به گوش
ز دوش خویش بینداز خرقهٔ پشمین
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۸۰ - قبلهٔ ابرو
به زیر زلف تو رخشنده چهرهٔ مطبوع
چنان بود که به شب، آفتاب کرده طلوع
به پیش قبلهٔ ابروت، آن سیه گون زلف
چو قنبر است که خم گشته از برای رکوع
از این سپس به پریشانی سر زلفت
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۸۴ - شام فراق
اگر به دست من افتد شبی زمام فراق
کنم ز صفحهٔ ایام، پاک نام فراق
فراق اگر به کفم اوفتد به نیروی صبر
ببین چگونه بهم بشکنم عظام فراق
گمان مبر که زمستی دگر به هوش آیم
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۸۹ - بادهٔ گلرنگ
بیار ساقی گل چهره باده یگلرنگ
بباز مطرب چنگی تو نیز چنگ به چنگ
بریز در قدحم زان شراب روحانی
که من نه طالب تریاکم و نه راغب بنگ
خراب کن ز می ام کاندر این جهان فراخ
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۹۵ - اشتیاق رخ دوست
اگر چه در نظر خلق خاکسارانیم
گدای درگه عشقیم و، تاج دارانیم
الا که می برد از ما به محتسب خبری
که ما به گوشهٔ میخانه، می گسارانیم
گدای گوشه نشینیم و، رنده باده گسار
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۵ - خجسته عید سعید
سحر ز بانگ خروش خروس خوش گفتار
شدم ز مستی خواب شبانگهی بیدار
وضو گرفتم و کردم ادا فریضه صبح
نشستم از پی تعقیب و خواندن اذکار
هنوز نیمی ناخوانده از دعای صباح
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۱۱ - مهر علی
شهنشهی که بود جبرئیل دربانش
ملک مطیع و، فلک هست سقف ایوانش
تهمتنی که زتیغ شررفشان می زد
به روز معرکه آتش، به جان عدوانش
مجاهدی که میان مبارزان جهان
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۱۵ - شرار آتش عشق
بگویمت سخنی کاندر او نه جای اشک است
که هر که طاعت حق کرد افضل از ملک است
هر آنکه بندگی حق نکرد و سهل شمرد
به روز باز پسین، جایش اسفلین درک است
هر آنکه نیست به جانش شرار آتش عشق
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۱۹ - شه سریر ولایت
رسید فصل بهار، ای نگار سیمین تن!
اگر که تابئی از باده توبه را بشکن
به کنج غم منشین هم چو مرغ بوتیمار
که گشت ژاله فشان ابر و، سبزه زار چمن
ز بس دمیده شقایق، ز دامن کهسار
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۲۴ - خصال حسن
زهی زنور جمالت جهان جان روشن
جهان ز فیض وجود تو غیرت گلشن
تویی خزینهٔ سر الاه را خازن
تویی جواهر علم رسول را مخزن
به چشم عالمیان سرمه، خاک درگاهت
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۲ - سحاب اشک
به سجده سر چو نهاد آن امام جن و بشر
برای طاعت درگاه خالق داور
برای کشتن آن میر مومنان از کین
گرفت تیغ به کف، ابن ملجم کافر
چنان به تارک او تیغ کین فرود آورد
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۵ - عزای رضا
چرا؟ چونی، نکنم ناله در عزای رضا
چرا؟ فغان نکنم روز و شب، برای رضا
چرا؟ به سر نزنم دست غم به ماتم او
چرا؟ بپا نکنم مجلس عزای رضا
به طوس لشکر غم :بر دلم هجوم آرد
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۶ - حدیث غربت
خوش آن که درد دل خویش با صبا گویم
حدیث عشق، بر آن یار آشنا گویم
غمی که گشته نهان از زمانه دردل من
بر آن سرم که به صد شور بر ملا گویم
به هر کجا که بود مجلس عزای رضا
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۱۹ - خلاصهٔ ناس
گرفت مشک وروان گشت آن خلاصهٔ ناس
هژبر بیشهٔ مردی و مردمی عباس
رساند جنگ کنان خویش را به شط فرات
نمود مشک پر از آب، آن سپهر اساس
قدم نهاد برون تشنه لب، ز شط فرات
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۲۸ - کبوتران حرم
به دشت کرب وبلا ازجفای شمر شریر
شهید گشت عزیز دل بشیر و نذیر
هزار ونهصد و پنجاه زخم بر تن داشت
ز تیر و نیزه و زوبین وخنجر وشمشیر
قتیل شد همه انصار او، ز پیر و جوان
[...]