بگویمت سخنی کاندر او نه جای اشک است
که هر که طاعت حق کرد افضل از ملک است
هر آنکه بندگی حق نکرد و سهل شمرد
به روز باز پسین، جایش اسفلین درک است
هر آنکه نیست به جانش شرار آتش عشق
به نزد اهل خرد، چون طعام بی نمک است
طلا چو بی غش و صافی درآید از بوته
دگر چه باکی و اندیشه ایش از محک است
روندهٔ ره کوی حبیب کی داند
که در میان رهش پرنیان و یا چنک است
الا! که جامهٔ ابر شمین ببر داری
مکن تو فخر بر آن کس که جامه اش قدک است
تو ذره پروری آموز کافتاب فلک
ز ذره پروریش جا به چارمین فلک است
طریق بنده نوازی از آن کسی آموز
که خادم در دولت سرای او ملک است
علی عالی اعلا که جبرئیل امین
ضمیر هر سخنش یا علی فدیت لک است
کسی که مهر علی نیست ذره ای به دلش
هزار مرتبه بدتر ز غاصب فدک است
کسی که بغض علی ذرهٔ ست در دل او
یقین به گفته ی«ترکی» که کمتر از کپک است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز کعبتین دو چشم تو، ته نما دو یک است
به سنگ تفرقهاش لیک احتیاج تک است
نه انجم است که زینت فروز نه فلک است
که بر صحیفه افلاک، نقطه های شک است
تغافلی که به حال کسی بود مخصوص
هزار بار به از التفات مشترک است
حریف ناله نه ای، در گذر ز صحبت من
[...]
بهار شوخی او جشن تازه فلک است
شراب خوش مزه است و کباب (خوش نمک) است
ز یمن همت احباب مطلبی داریم
که گر به هیچ نسنجد (دو) صد هزار یک است
به حال ما نزند خنده گر کسی داند
[...]
دل از غبارِ نفس زخمِ خفته در نمک است
ز موجِ پیرهن این محیط پر خسک است
بهارِ رنگِ جهان جلوهٔ خزان دارد
بقم درین چمن حادثاتِ اسپرک است
ز اهلِ صومعه اکراه نیست مستان را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.